ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
داستان قالبی است که از شخصیتها پر میشود. هر نویسنده هرچه را که وارد این قالب میکند باید ابتدا سنجیده باشد و برای قرار دادن هرگونه شخصیتی (وجودی) در آن، آگاهانه عمل کند. یعنی به عبارتی تمام فضای داستان را در کنترل اندیشهی خود داشته باشد و هیچ شخصیتی را نباید بدون دلیل در داستان جای دهد. در این فرایند (علت) باید در خدمت بیان هرچه بهتر محور اصلی معنای داستان باشد و شخصیتها دست به دست هم دهند تا آن را چنان که مورد هدف نویسنده است، در ذهن خواننده به تصویر بکشند. به عبارتی روشنتر میتوان گفت نویسنده قبل از قرار دادن هر شخصیتی در داستان باید به این نتیجه برسد که آن شخصیت در داستان میتواند نقش یک مکمل را برای پیش روی و بیان هرچه بهتر محور اصلی معنای داستان، بازی کند و در این حرکت مفید باشد. در غیر اینصورت نباید آن را در قالب هدفمند داستان جای دهد. چرا که هر شخصیتی دارای معنا است و در هر موقعیتی که قرار داشته باشد القای معنا میکند. حال اگر معنای آن در خدمت باین معنای محور اصلی اثر قرار نگیرد به گونهای ضد معنا عمل کرده و باعث تضعیف بیان و پراکندگی ذهنی خواننده میگردد.
صفحات 44 و 45/ راهنمای داستاننویسی/ محمدرضا نظری دارکولی/ انتشارات آریابان/ چاپ اول/ سال 1391/ 100 صفحه/ 4500 تومان
نظر شما