سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۸
ضیمران: فرهنگ لاتين، آينه‌محور است

محمد ضیمران، نويسنده و مدرس فلسفه هنر در نشست ششمین نشست «نظريه چيست» گفت: مارتين جي در كتاب «فرودست شدن ديد و بينايي در انديشه مدرن» بيان مي‌كند كه ريشه ترجمه لاتيني واژه «تئوريا» آينه است. آينه را نيز مي‌توان استعاره از پديده‌اي دانست كه هستي را پژواك مي‌دهند. بر اين اساس می‌توان گفت فرهنگ لاتين، آينه‌محور است.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، محمد ضيمران نويسنده و مدرس دانشگاه در حوزه فلسفه هنر عصر ديروز (20 آذر) سخنران ششمين نشست علمي «نظريه چيست؟» در خانه هنرمندان بود. 

وی در ابتداي سخنانش به ريشه‌يابي مفهوم نظريه پرداخت و گفت: مباني از  مفاهيمي است كه براي ريشه‌يابي نظريه بايد به آن رجوع كرد. مباني در يوناني به آرخه تعبیر مي‌شود. آرخه تعبيري کلیدی در اندیشه یونانی و بسيار پرمعناست. اصل، برتری و همچنين ارشاد و هدایت به عنوان معناهاي آرخه ياد مي‌شوند. آرخه همان مفهوم «تئوریا» است كه در فرهنگ یوناني به كار برده مي‌شود.

اين مدرس دانشگاه ادامه داد: الکزیماندروس، فیلسوف پیشاسقراطی نخستین کسی بود که مفهوم آرخه را به طور دقیق به کار برد. البته کتاب‌ها و دست‌نوشته‌های او از ميان رفته و تنها پاره‌هايي از آن‌ها برجاي مانده است. او معتقد است آرخه يا اصل طبیعت چیزی نیست جز پدیده‌ای نامتعین. فلاسفه دیگر سعی کردند چیزهای دیگری مانند هوا، آب، بخار و عدد در تعریف اصل طبیعت اضافه کنند.

وي درباره نظرات ارسطو درباره تئوريا گفت: ارسطو در کتاب «اخلاق نیکوماخس» برای تئوریا سه مفهوم معرفت نظری، عملی و صناعی را در نظر می‌گیرد. در واقع برای درک بهتر مبحث تئوریا باید به کتاب‌هاي مراجعه کرد. واژه‌هاي تئوریا، تئوروس و تئورم ریشه نظریه در زبان یونانی هستند. این سه واژه ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و بر اولویت نظر، دیدار و بینش تاکید دارند. كاربرد هر يك از اين سه لغت تقدم بینایی بر سایر حواس به معنای استعاری را نشان مي‌دهد.

ضيمران با اشاره به واژه تئورم به معنای نگاه کردن و بررسی کردن گفت: هانس بلومبرگ نویسنده کتاب «مشروعیت عصر مدرن» معتقد است نوری که در چشم‌اندازها و اشیای اطراف ما وجود دارد سبب می‌شود کمتر چهره‌ای در محاق تاریکی قرار بگیرد. بلومبرگ اینجا از واژه تئورم استفاده می‌کند.

اين نويسنده و مترجم افزود: هانس یونس نیز در مقاله «شرف چشم در تفکر یونانی» فرهنگ یونانی را چشم‌مدار و نظرمحور معرفی می‌کند. امروز نیز با دنبال کردن مطالب در دنیای امروز درمی‌یابیم که این نظاره‌گری اساس مبانی زندگی نظری و علمی را در اروپا تشکیل می‌دهد. بنابراین پیامدهایی که از نظر و بینش ناشی می‌شود دغدغه اصلی فرهنگ و فلسفه یونان بوده است. سپس همین دغدغه به سرزمین‌های لاتین منتقل و به کلیدی‌ترین مفهوم فلسفه بدل شد.

وي افزود: كورن فورد از معروف‌ترين متفكران انگليسي كه كوشيد گذار انديشه يوناني را از اسطوره به فلسفه اثبات كند كتابي را نوشت كه اين گذار را بيشتر با تاكيد بر انقلاب حادث‌شده در مفهوم تئوريا دنبال كرد. كتاب او با عنوان «از مذهب به سوي فلسفه» با عنوان فرعي پژوهشي در خاستگاه نظريه غرب يادآوري مي‌كند كه مفهوم تئوري در روايت اورفيوس وجهي عاطفي دارد در حالي كه بعدا اين وجه فراموش مي‌شود.

اين نويسنده و مدرس فلسفه هنر، مارتين جي را از ديگر متفكراني دانست كه كتاب‌هايي را درباره نظريه نوشته‌اند و گفت: او در كتابش با عنوان «فرودست شدن ديد و بينايي در انديشه مدرن» بيان مي‌كند كه ترجمه لاتين واژه تئوريا معناي چندگانه اين واژه را منتقل مي‌كند. ترجمه اين لغت به ريشه آينه بازمي‌گردد، آينه را نيز مي‌توان استعاره از پديده‌اي دانست كه آينه‌وار هستي را پژواك مي‌دهند. بر اين اساس فرهنگ لاتين، آينه‌محور مي‌شود.

ضيمران با بیان اين‌كه یونانی‌ها از حضور سرمدی هستی با عنوان نظریه یاد کردند، گفت: این عقیده متضمن علاقه فاعل نگاه نسبت به موضوع نگاه است. به همین دلیل پس از افلاطون در دوره نوافلاطونی گرایش عرفانی به عنوان اندیشه مسلط دوره اسکندرانی تسلط می‌یابد و در واقع بصیرت و چشم دل اساس فلسفه نوافلاطونی قرار می‌گیرد. یونانی‌ها مدعی بودند بصیرت و بینایی انسان به او کمک می‌کند به مفهوم عدم تناهی چیره شود و آن را درک کند.

وی سپس به معنای واژه تئوروس اشاره کرد و گفت: تئوروس در یونان قدیم به ناظری اطلاق می‌شد که در جشن‌های نمایش شرکت می‌کرد. این اصطلاح سپس معنای محدودتری یافت و به کسی اطلاق شد که دارای چشم بصیرت است. از دوره نوافلاطونی به بعد تئوروس به معنای کسی است که بینش ژرف، تامل و ارزیابی مسایل را به صورت پدیده‌وار دارد. ناظر در این معنا در پی ارضای بصری نیست بلکه کسی است که جویای فهم و بصیرت در باب هستی و وجود است. به گفته گادامر، یونان‌شناس معروف، پس از دوره نوافلاطونی تئورم دارای ساحت قدسی می‌شود و دیگر جزو حواس پنج‌گانه به حساب نمی آید و بعد مینوی می‌گیرد.

ضيمران، به معنای تئوروس در زمان رونق دولت‌شهرهای یونانی اشاره کرد و گفت: تئورورس در این دوره به معنای شاهد و داشتن شهود بود. به واسطه همین شهود بود که ایزدان یونانی قابل رویت بودند. به دلیل همین وجه معنوی تئوریاست که حکمای اسلامی آن را به حکمت سلامی و فلسفه نظری ترجمه کرده‌اند.

وی افزود: افلاطون در رساله‌های سیاست‌مدار و سوفیست، قوانین نگرنده یا همان تئوروس را بیگانه می‌داند و به همین دلیل فلاسفه را موجوداتی غریب معرفی می‌کند. به زعم افلاطون، فیلسوفی که به تئوریا دست یافته می‌داند که زندگی معطوف به مرگ است. هدف آرمان‌شهر افلاطون رسیدن به تئوریاست. بعدها می‌بینیم که همین مفهوم در قالب «تئولوژی» هزار سال بر اندیشه متفکران اروپایی سایه می‌افکند.

ضيمران با اشاره به زمینی شدن مفهوم تئوریا از قرن چهاردهم به بعد گفت: از این دوره به بعد با ظهور اومانیست‌ها نظریه دیگر وجه لاهوتی و قدسی ندارد و به پدیده‌های زمینی سوق می‌یابد. کانت نیز در نقدهای خود به این مساله اشاره دارد. در واقع دغدغه کانت این بود که در نقد اول، تئوریا را با تکیه بر فیزیک نیوتن توضیح دهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها