به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، با نگاه به تقویم استقلال کشور تونس در سال 1956، بیش از پنجاه سال است که این کشور کوچک آفریقایی از استعمار فرانسویها خارج شده است. «پیمان قصر السعید» (باردو) که در سال 1881 بین فرانسویها و حاکم تونس در ده ماده به امضا رسید، تونس را رسما به مستعمره آفریقایی فرانسه تبدیل کرد و این کشور به مدت 75 سال تحت حمایت و نفوذ فرانسویها اداره شد.
اینکه کشوری مستعمره دولت بزرگتری باشد پیامدهای گستردهای به همراه دارد که پوشیده نیست. ابعاد مختلف این پیامدها هر یک میتواند به موضوعی برای تحقیق و مطالعه تبدیل شود اما میزان نفوذ استعمار و عمق تأثیرگذاری آن در ابعاد مختلف با توجه به شرایط میزبان و قدرت مهمان ناخوانده متغیر است. از سوی دیگر شدت تأثیرها هم میتواند از عرصهای به عرصه دیگر متفاوت باشد.
ناآرامیهایی که تونس در روزهای پس از 6 فوریه (18 بهمن) در پی ترور «شکری بلعید» از فعالان سیاسی و حقوقی این کشور شاهد آن بود به محلی برای اعتراضهای جوانان تونسی تبدیل شد تا شعارهایی را علیه فرانسه و نفوذ و دخالتهای آن در مسایل این کشور سر دهند. نفوذ سیاسی فرانسه در تونس یکی از همان ابعاد و پیامدهای استعمار فرانسه در این کشور است. این نفوذ سیاسی با به هم تنیدگی فرهنگ تونس با فرهنگ فرانسوی شکل پیچیدهای به خود گرفت و شاید بتوان گفت که نفوذ فرهنگی فرانسه عرصه را برای دخالتهای سیاسی این کشور در طول نیم قرن اخیر تقویت کرده و امتداد آن به تونس بعد از انقلاب هم کشیده شد.
یکی از نمادهای نفوذ استعمار در عرصه فرهنگی، تأثیر بر زبان گفتاری و نوشتاری کشور میزبان است. نمونه مناسب این جنبه از نفوذ استعماری، جامعه تونس است. در حال حاضر بر طبق گفتهها و نوشتهها یک فرد تونسی زمانی که به زبان عامیانه تونسی صحبت میکند، در هر ده کلمه، یک کلمه فرانسوی به کار میبرد. علاوه بر آن، زبان نوشتاری عربی ـ که بر طبق قانون اساسی این کشور زبان رسمی آن است ـ به طور گستردهای در مؤسسهها و نهادهای آموزشی این کشور، مغلوب فرانسوی است و اساسا میتوان در تونس از سیطره نظام آموزشی فرانسوی در سطوح مختلف سخن گفت.
کتابهای فرانسویزبان در این کشور ـ که از سال 1970 به عضویت سازمان بینالمللی کشورهای فرانسوی زبان (Organisation internationale de la francophonie) در آمده است ـ انتشار قابل توجهی دارد و یک تونسی که در نظام آموزشی این کشور رشد کرده نه تنها به زبان فرانسوی میخواند بلکه به این زبان داستان مینویسد، مقاله تحریر میکند، رمان خلق میکند و اگر اغراق نباشد به این زبان فکر میکند، در ذهنش طرحریزی میکند و زمانی که نتايج ذهنیاش را روی کاغذ پیاده میکند آن را به ناشر تونسی میسپارد تا کتابی فرانسوی را منتشر کند و از آن پس نویسنده عرب تونسی لقب «نویسنده فرانکوفونی» میگیرد. تعداد این کتابها برخی اوقات آنقدر زیاد میشود که ناظران نمایشگاهی از حجم بالای عرضه کتابهای فرانسوی زبان در نمایشگاه کتاب تونس ابراز تعجب میکنند.
اما این نفوذ فرهنگی فرانسوی مخالفانی هم دارد که هم در بین اندیشمندان این کشور و هم در بین سیاستمداران و هم عامه مردم حضور دارند و انقلاب تونس (2010 ـ 2011) فضا را بیش از پیش برای ابراز مخالفت آنها فراهم کرد. رویکرد سیاسی قابل توجهی هم در این کشور برای کاهش عمق ترکیب فرهنگ و زبان عربی تونس با فرهنگ و زبان فرانسوی در حال شکلگرفتن است.
مخالفان نفوذ فرهنگی فرانسه را در یک نگاه کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی آن دسته از مخالفان که به دلایل مختلف قومی، ملی و یا دینی، با انتشار گسترده زبان فرانسوي در این کشور مخالفاند و دسته دوم آنان که مخالفتشان عملگرایانه است؛ به این معنا که معتقدند سلطه زبان فرانسوی در طول چند دهه، فرصتهای بسیاری را در سطوح مختلف اقتصادی، شغلی و آموزشی از مردم تونس سلب کرده است. این گروه معتقدند که با توجه به انتشار جهانی زبان انگلیسی در علم و تجارت، اگر آنها در طول این سالها اهميت بیشتری به این زبان میدادند، وضعیتشان طور دیگری رقم میخورد.
در مجموع، فعالان انقلابی تونس تلاش میکنند تحولاتی که در عرصه سیاسی تونس صورت گرفته به عرصه فرهنگی هم امتداد پیدا کند. اين مطلب چه از طريق شعارها و چه از طريق گفتهها و نوشتههای مخالفان نفوذ فرهنگی فرانسه در تونس قابل مشاهده است اما آنچه مسلم است، حتی با اراده و برنامهریزی هدفمند دولت و ملت تونس برای پاک کردن آثار استعمار فرانسه ـ حداقل در فرهنگ گفتاری و نوشتاری ـ خارج شدن آنچه در طول 75 سال وارد فرهنگ ملت تونس شده به چند دهه زمان نیاز دارد.
شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۵
نظر شما