ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
سینما در نطفهبندی و دوره جنینی، دو رگه بود! و اساساً دورگه متولد شد. گفتند فانوس سحرآمیز با بازی بصری ازدواج کرد و آنگاه نوزاد ایشان با «دوربین»، جفتگیری کرد و «سینما» متولد شد. پس سینما همه علائم یک نژاد مختلط را دارد، رابطه «توهم» و «واقعیت»، رابطهای آشفته است اما هماکنون کمپانیهای معیّن با ایدئولوژیهای خاص، آن را مدیریت میکنند و ما به مثابهی بیننده و مصرفکننده سینما چون فیلم پیوسته میبینیم گمان میکنیم حقیقتاً یک گزارش واقعنما و صادقانه از واقعیت، صورت گرفته و ما واقعیت ناب و بدون غش را تماشا میکنیم!! خواهم گفت که اگر غالباً آنچه در سینما میبینیم «واقعیت» نیست، پس چیست؟
میتوان از شما صاحبنظران پرسید که آیا تأیید نمیکنید «تئوری سینما» از «کارکرد سینما» عقب مانده است؟ عقبافتادگی به این معنا که آن چه به نام مباحث فلسفی و تئوریک در سینما از منظر روانشناختی، جامعهشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی و فلسفه تکنولوژی صورت میگیرد، غالباً مداقهها و توجیههای پسینی است، نه تئوریهای پیشینی و راهگشا!؟
صفحه 45/ هنر و تجربه شوریدگی/ حسن رحیمپور (ازغدی)/ انتشارات طرح فردا/ چاپ اول/ سال 1392/ 112 صفحه/ 2500 تومان
نظر شما