رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به ماهیت مباحث مطرح شده در فلسفه صدرایی، تفاوت مبانی فلسفه ملاصدرا با سایر فلاسفه اسلامی را در روش او دانست.-
وی در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه اساسا فلسفه ملاصدرا پس از گذر تطور دوره تاریخی از زمان کندی و فارابی تا سهرودی و میرداماد به وقوع پیوست، اظهار کرد: ملاصدرا دست به تاسیس حکمتی زد که با آنچه ابنسینا و سهروردی در تعریف از فلسفه داشتند، مغایرتی نداشت. به این مفهوم که او نیز فلسفه را دانش میداند که در تعریف او، فلسفه از موجود به ماهو موجود بحث میکند.
خسروپناه اظهار کرد: قلمروی صدرا شامل مباحث هستیشناسی، فلسفه معرفت (هستیشناسی معرفت و معرفتشناسی) و فلسفه نفس و الهیات به معنای اخص که این چهار بخش در حکمت مشا و اشراق نیز وجود دارد.
وی در ادامه تفاوت اصلی ملاصدرا با سایر فیلسوفان اسلامی را در روش او دانست و گفت: به عنوان مثال، روششناسی حکمت مشا، عقلی محض است یا در مثالی دیگر شیخ اشراق شهود را بر روششناسی فلسفه اضافه میکند.
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه ملاصدرا در هیچ برههای ادعای فلسفی نکرده است که تبیین عقلانی برای آن نداشته باشد، اظهار کرد: در تبین صدرا همواره نقل یاریرسان بوده است بنابراین، نقل تنها در مقام گردآوری نیست و حتی در تبیین و عقلانیت نیز از نقل بهره برده شده است.
خسروپناه افزود: اساسا شهود راه استدلال کردن را به ملاصدرا نشان میدهد که این استدلال عقلانی است. پس او در نهمین جلد اسفار، مولفههایی مانند قیامت، صراط، جهنم، بهشت و میزان را که همیشه در دسته بحثهای نقلی قرار میگرفتند، بهگونهای عقلانی تبیین کرده است. به این دلیل، حکمت صدرایی واقعگرا، قابل شناخت و شناساندن است.
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه به برخی حوزههای اندیشه صدرایی اشاره کرد و گفت: ما در دوره معاصر با مکاتب مدرنی رو بهرو شدهایم که این مکاتب اقتضا میکرد تحولی در حکمت صدرا رخ دهد.
وی با بیان اینکه علامه طباطبایی از جمله آغازگران فلسفه نوصدرایی است، تاکید کرد: او فلسفه ملاصدرا را با مباحث ماتریالیستی و مارکسیستی درگیر کرد و ساختار فلسفه را تغییر داد و پیروزی انقلاب اسلامی و نظامهای فلسفی علت رشد و بالندگی نوصدرایی شد.
خسروپناه در ادامه به فلسفههای معاصر در دنیای اشاره کرد و افزود: این فلسفهها به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میشوند. به عنوان مثال، فلسفه شرقی مثل هنودیسیم و بودیسم که در دو دهه اخیر در ایران مطرح و برخی عرفانهای نوظهور را به همراه آوردند و اتفاقا بیشتر دغدغه خودشناسی داشتند، در حالی که فلسفههای غرب بیشتر دغدغه تحلیلی داشتند و این موضوع در دانشگاههای ما نیز رشد یافت.
وی در ادامه به برخی از فلسفههای مضاف اشاره کرد و گفت: فلسفه زبان، ذهن، تکنولوژی، هنر، اجتماع، حقوق، اخلاق، علوم و ... پس از این دوره در ایران کمکم مطرح و آثار زیادی در این حوزهها ترجمه شدند. با انقلابی که در حوزه ترجمه آثار شکل گرفت، در مقطعی ما با دهها پرسش فلسفی مواجه شدیم.
خسروپناه افزود: شخصیتهایی مانند آیتالله مصباح با تاسیس موسسه امام خمینی(ه) و بنیاد باقرالعلوم(ع) رشتههای مختلفی را پذیرا شدند و فلسفههای مضاف نیز در آنجا طرح شد. آیتالله جوادی آملی نیز اگرچه موسسه اسراء را راهاندازی کرد و اغلب تالیفاتش در این بنیاد منتشر شدند اما با این وجود، آثارش در حوزه گسترش مباحث فلسفی اثرگذار بودهاند.
این پژوهشگر در تشریح ویژگیهای حکمت نوصدرایی اظهار کرد: حکمت نوصدرایی مانند صدرایی طرفدار رئالیسم معرفتی است. البته نمیخواهد ادعا کند که ما با استدلال عقلی همه حقایق را درک میکنیم.
وی افزود: مولفه دوم اینکه در حکمت نوصدرایی مولفههایی مانند برهان و عرفان از هم جدایی ندارند اما شیوههای بهکارگیری آنها در استادان معاصر نوصدرایی یکسان نیست. به عنوان مثال، فلسفه استاد مصباح یزدی عقلی محض است اما زمانی که وارد فلسفه اجتماعی میشود، محور اصلی قرآن است و در فلسفه سیاسی نیز تبیین عقلانی با نصوص دین صورت میگیرد. در این میان آیتالله جوادی آملی در بحثهای وجودشناسی نیز از آیات بهره میبرد. بنابراین، میبنیم که سبک استاد مصباح یزدی به علامه طباطبایی نزدیکتر است.
خسروپناه با بیان اینکه استفاده از مکاشفات اهل عرفان از اهمیتی خاص برخوردار است، گفت: استاد مصباح یزدی از مکاشفات ملاصدرا بهره برده است اما او چندان با عرفان مصطلح مانوس نیست و به وحدت وجود اعتقاد ندارد، در حالی که آیتالله جوادی آملی عرفان خوانده و در عین حال مدرس عرفان نیز بوده است. بنابراین، در فلسفه نیز از عرفان استفاده کرده است.
نظر شما