به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، موضوع ترجمههای همزمان، موازی یا مجدد در سالهای اخیر، مدتهاست که بر حوزه فرهنگ و کتاب به ویژه در بخش ادبیات و رمان سایه انداخته و موجبات گلهمندی مترجمان، ناشران و مخاطبان زیادی را فراهم آورده است؛ این در حالی است که با وجود طرح شدن بحث و نظرهای زیاد در این زمینه، همچنان بازار ترجمه گرفتار این مساله است. خبرگزاری کتاب این بار از منظر اقتصادی وضع این قبیل ترجمهها را از نگاه مترجمانی که با این مساله مواجه بوده و گاهی ترجمههایی موازی از آثار مشابه را به بازار کتاب فرستادهاند، بررسی کرده است.
در این گزارش، موضوعاتی چون حاکم نبودن قانون کپیرایت در ایران، هجوم مترجمان مختلف برای ترجمه رمانهای پرفروش غربی، ماندگار ماندن ترجمههای خوب، نیاز به تجدید ترجمه آثار بعد از چند دهه، ترجمه مجدد افراد تازهکار از آثار شاخصی که به قلم مترجمان مطرح منتشر شده بودند و تاسیس نهادی برای ثبت ترجمه در آن، بیان شده است که البته موضوع دخالت دولت در شکل دادن به روند منطقیتری از وضع موجود نیز برخی راهکارهای مرور شده در این زمینه بود.
در یک بررسی کوتاه و اجمالی، نگاهی بر کتابهای چاپ شده در سالهای اخیر میتواند یادآور بخشی از گستردگی این مساله باشد. به عنوان مثال رمان «1984» اثر جرج اورول یکی از آثاری است که مترجمان زیادی به سراغ آن رفتهاند. صالح حسینی، حمیدرضا بلوچ، مریم فیروزبخت، مهدی بهرهمند، محمدعلی جدیری، خدیجه خدایی و نرگس حیدریمنجیلی برخی از نامهای آشنا و ناآشنایی هستند که بر روی جلد کتابهای ترجمه شده از این اثر دیده شدند و بین نخستین ترجمه و ترجمه آخر کتاب، سالهای زیادی گذشته است.
ترجمه رمان «کوری» ژوزه ساراماگو نیز در زمره همین آثار قرار میگیرد؛ رمانی که اسدالله امرایی، مینو مشیری، مهدی غبرایی، زهره روشنفکر، عاطفه اسلامیان، عبدالحسین عامریشهرابی، کیومرث پارسای، کورش پارسا، حبیب گوهری راد، ترمه شادان و نسیم احمدی آن را به فارسی ترجمه کردهاند.
علاوه بر آثار قدیمی، نویسندگان دیگری هم هستند که با انتشار اثری، به ناگاه شهرت یافتهاند و مترجمان ایرانی هم کوشیدهاند در کمترین زمان ممکن ترجمهای از رمانهای حجیم آنها را منتشر کنند. خالد حسینی شاید نمونه مناسبی از این دسته نویسندگان باشد. رمان «بادبادکباز» او را مترجمانی مانند مهدی غبرایی، زیبا گنجی و پریسا سلیمانزاده اردبیلی (به طور مشترک)، پیمان اشراقی، صدیقه ابراهیمی، مژگان احمدی، رقیه فیروزی، سمیه یداللهی و منیژه شیخ جوادی به ناشران سپردند که این ترجمهها و تلاشها برای انتشار تا سال جاری(1392) هم ادامه یافته است؛ این در حالی است که اغلب مترجمان، عنوان «بادبادکباز» و یکی از مترجمان عنوان «بادبادکپران» را برای اثر برگزیده اند.
بعد از این کتاب، که البته رقابت برای ترجمه آن هنوز هم ادامه دارد، کتاب دیگری از حسینی چاپ شد که با عنوان «هزار خورشید تابان» به کتابفروشیها راه یافت. این رمان نخستین بار با ترجمه بیتا کاظمی از سوی نشر باغ نو منتشر شد و تقریبا همان مترجمان اثر قبلی به سراغ این رمان خالد حسینی رفتند. منیژه شیخجوادی، زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده (به طور مشترک)، مهدی غبرایی، مژگان احمدی، آزاده شهپری، سمیه گنجی، فیروزه مقدم، ایرج مثال آذر، ناهید سلامی، زامیاد سعدوندیان و نفیسه معتکف نامهایی هستند که ترجمه این رمان با نام آنها در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به ثبت رسیده است.
بعد از دو تجربه قبلی، حالا مترجمان به سراغ رمان سوم حسینی رفتهاند و در این رقابت تنگاتنگ، فعلا تنها یک ترجمه با نام «...و کوه طنین انداخت» از این اثر منتشر شده است. نسخه اصلی آخرین رمان حسینی، 21 می 2013 (31 خرداد ماه 1392) منتشر شد و نخستین ترجمه از آن در روزهای آغازین شهریور ماه، یعنی حدود دو ماه بعد از انتشار نسخه اصلی آن به فارسی روانه کتابفروشیها شد و این یعنی تنها دو ماه زمان نیاز بود تا تمام مراحل تهیه کتاب، ترجمه، کسب مجوز و چاپ این کتاب که ترجمه فارسی آن 422 صفحه شده، طی شود.
علاوه بر نخستین ترجمه این اثر که با عنوان «...و کوه طنین انداخت» با ترجمه مهگونه قهرمان منتشر شده، محسن عقبایی، شبنم سعادت، منصوره حکمی و نسترن ظهیری نیز ترجمه آن را به ناشر سپردهاند و مهدی غبرایی نیز در حال ترجمه این رمان است. هر یک از این مترجمان عنوان متفاوتی را برای این اثر برگزیدهاند که «...و کوهستان به طنین درآمد»، «پژواک کوهستان»، «...و کوهها طنینانداز شدند» و «...و پاسخی پژواکسان از کوهها آمد» برخی از نامها هستند.
ترجمه همزمان رمان «اتاق»، یکی از مواردی است که دو ترجمه از آن تقریبا همزمان به کتابفروشیها راه یافتند و این موضوع در همان زمان سروصدای زیادی به پا کرد، تا جایی که دو مترجم نخست این اثر، باوجود اعلام قبلی مبنی بر حضور در مراسم، حاضر نشدند در نشست نقد و بررسی رمان «اتاق» که در سرای اهل قلم برگزار میشد، شرکت کنند و دبیر برنامه به تنهایی این نشست را برپا کرد.
و همچنان این روند ادامه دارد تا جایی که رمانی از تیا اوبرت با دو ترجمه خجسته کیهان با عنوان «بانوی ببر» و ترجمه علی قانع با نام «همسر ببر» به بازار آمد. رمان جدید جی.کی. رولینگ در ماههای اخیر با دو ترجمه مهرزاد جعفری (خلا ناگهانی) و ویدا اسلامیه (خلا موقت) منتشر شده است.
«ظلمت در نیمروز» اثر آرتور کوستلر را مترجمانی مانند مژده دقیقی، علیاصغر خبرهزاده، ناصر قلی نوذری، محمود ریاضی، علی اسلامی و اسدالله امرایی ترجمه کردهاند. «دفترچه خاطرات» ژوزه ساراماگو با سه ترجمه از علی قادری، مصطفی اسلامیه و محمدصادق رییسی منتشر شد و آخرین اثر میچ آلبوم، نویسنده آمریکایی، نیز با دو ترجمه از شیرین معتمدی و مهرداد وثوقی به بازار راه یافته است.
ترجمههای موازی چند وقتی است گریبان رمان «دوزخ» دن براون را هم در ایران گرفته است. رمان «دوزخ» امسال و حدود چهار ماه بعد از انتشار نسخه اصلی آن در آمریکا با دو ترجمه متفاوت از مهرداد وثوقی و فرزام حبیبیاصفهانی منتشر شد. علاوه بر این، تهمینه مظفری و سعید سرابیاصل(به طور مشترک) و حسین شهرابی نیز افرادی هستند که در این مدت، ترجمه رمان جدید دن براون را به ناشر سپردهاند.
کوشش «ایبنا» در ارایه سلسله مصاحبهها بر این قرار گرفت که به وضوح دیدگاههای این مترجمان و دغدغههایشان را بازگو کند.
محمد جوادی، مترجم رمانهای «اتاق» اثر اِما داناهیو و «گذرگاه» اثر جاستین کرونین، مهمترین مشکل ترجمههای همزمان را اضطراب مترجم برای سرعتدادن به ترجمه و نازل شدن کیفیت اثر میداند و معتقد است یکی از مهمترین دلایل تکرار ترجمه، وضع اقتصادی حاکم بر فضای بازار کتاب ایران باشد. وی در اینباره اظهار کرد: با توجه به مشکلاتی نظیر بالابودن هزینه تمامشده کتاب، ریسک ناشران برای انتشار کتاب به ویژه در حوزه ادبیات داستانی، کم شده، در نتیجه انتشار رمانها به چند نویسنده محدود شدهاند.
همچنین جوادی بر این باور است که ترجمههای مختلف از یک اثر در میزان فروش برای همه ناشران آن کتاب تاثیر منفی دارد چون بهجای آنکه فروش بر یک کتاب متمرکز شود، میان چند کتاب تقسیم خواهد شد.
علی قانع، مترجم دیگر رمان «اتاق»، قرار گرفتن کتابی در لیست آثار پرفروش غربی را هم معنا با پرفروشبودن ترجمههای متعدد از آن نمیداند. وی درباره این موضوع میگوید: «این روند زحمت همه مترجمها را به باد میدهد؛ البته اگر به این باور برسیم که کار ترجمه یک حرفه است و مترجم باید زندگیاش را از همین راه تامین کند که با این اوصاف مطمئنا نمیتواند... به گمانم بهترین و مهمترین دلیل برای انجام ترجمههای موازی، موفقیت کتاب در آن سوی آب است. کافی است کتابی جایزه نوبل و بوکر بگیرد یا به هر دلیلی معروف شود. بعد از آن، نوبت ترجمه در ایران است. شاید چون امتحانش را پس داده و ریسک کمتری برای ترجمه و نشر در اینجا را دارد.»
قانع، مترجم رمان «همسر ببر» هم هست؛ رمانی که برای فروش باید با ترجمه خجسته کیهان رقابت کند. کیهان هم از این وضع گلایه دارد و ضرر اصلی را متوجه ناشر کتاب میداند. این مترجم با بیان اینکه جلوگیری از ورود ترجمههای متعدد از یک اثر کار آسانی نیست و به برنامهریزی بیشتری نیاز دارد، افزود: «با وجود شمارگان پایین کتاب در ایران، این تعدد به ضرر ناشر و مترجم خواهد بود. به هر حال درصد مشخصی از قرارداد طبق توافق به مترجم میرسد، اما ناشر اگر نتواند کتابش را به خوبی توزیع کند ضررهای اقتصادی زیادی را متحمل خواهد شد.»
سهیل سُمی نیز درباره این موضوع به «ایبنا» گفت که تجربه وی از ترجمه مجدد، بد نبوده و کتابی که با ترجمه او و مترجمان دیگر تقریبا همزمان راهی کتابفروشیها شده، فروش خوبی داشته است. وی با این همه، منکر تاثیر منفی این تکثر ترجمهها بر فروش نیست. سمی نظراتش را در گفتوگو با «ایبنا» اینگونه بیان میکند: حتی ترجمههای خوب هم باید بعد از این مدت دوباره ترجمه شوند اما همزمان شدن ترجمه از یک اثر، مناسب و جالب نیست. مترجمان، سبکهای مختلفی دارند و خواننده عامی را سردرگم میکنند. از سوی دیگر، مترجمان شتابزده به سوی رمانهایی که تازه منتشر شدهاند، میروند و اثر نویسنده در میان ترجمههای متعدد آسیب میبیند.»
مهدی غبرایی یکی دیگر از مترجمان فعال کشور است که خودش میگوید دغدغهای ندارد کتابی که ترجمه کرده یا در دست ترجمه دارد با ترجمه دیگری به بازار بیاید و انتشار چند ترجمه قوی از یک اثر سبب میشود دست مخاطب برای انتخاب باز باشد. با این حال، وی دلیل این تعدد ترجمه را مشکلات اقتصادی و گسترده بودن مشکل بیکاری در جامعه دانست و گفت: «آمار بیکاری در کشور بالاست و مترجمان جوان با تصور اینکه ترجمه ادبی دشواری زیادی ندارد، به سراغ این کار میآیند. از سوی دیگر ناشران هم معیارهای منطقی و صحیحی برای فعالیت ندارند و انتشار یک کتاب از سوی چند ناشر سبب میشود، تولید کتاب برای اغلب آنها به فعالیتی کم درآمد تبدیل شود.»
اسدالله امرایی در تحلیل وضع فعلی ترجمه ادبی در کشور، دیدگاه قابل توجهی دارد. وی بر این باور است که وجود چند ترجمه شاید در وهله نخست، بخشی از حقوق مترجم نخست را ضایع کند، اما تاثیر منفی آن، به دلیل صنعت نشر بیمار در کشور چشمافسا نیست. وی درباره این گفته خود چنین توضیح میدهد: معتقدم با وجود شمارگان محدود کتاب در ایران، که کتابهای خوب با شمارگان بین هزار و در نهایت سه هزار نسخه منتشر میشوند، وجود چند ترجمه مختلف آسیب چندانی به بازار فروش کتاب نخواهد زد. مترجمها و مخاطبان آثار سلیقههای مختلفی دارند که سبب میشود هر مخاطبی اثر مطلوب خود را پیدا کند.
این ادعای امرایی البته به معنای موافقت وی با حضور ترجمههای مجدد آثاری که پیشتر به قلم مترجمان قوی کشور منتشر شده بودند، نیست. وی اعتقاد دارد: این دوبارهکاریها برای ترجمههایی که مرجع محسوب میشوند، فعالیتی بیهوده است.
وی میگوید: آثاری هستند که به هیچ وجه نمیتوان دلیل قانعکنندهای برای ترجمه مجددشان آورد؛ مگر آنکه مترجمی بخواهد بگوید ترجمههای قبلی بد بودهاند.
نگاهی به کتابهای ترجمه شده در سالهای پیش نشان میدهد که به واقع، کتابهایی در یادها و ویترین کتابفروشیها ماندهاند که از ترجمه بهتری برخوردارند و مترجمانشان کیفیت ترجمه را فدای سرعت انتشار نکردهاند.
با وجود خلا قانون مشخص برای جلوگیری از این روند، به نظر میرسد مترجمان و ناشران فعلا چارهای ندارند جز اینکه با این وضع کنار بیایند؛ همانطور که اسدالله امرایی گفتهاست، میتوان از کنار هم گذاشتن ترجمههای قوی و ضعیف، به منبع درسی مناسبی برای آموزش ترجمه ادبی به جوانان رسید که قطعا الگوی خوبی برای آموزش ترجمه در دانشگاهها و دورههای آموزش ترجمه خواهد بود.
نظر شما