به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، گودرزی گفت: وقتی رویداد و یا واقعه و اتفاقی مرا غمگین میکند یا در مواقعی شاد هستم، به سمت سرودن شعر کشیده میشوم. قبل از هر چیز باید بگویم کسی که شعر مینویسد باید ظرفیتهایی داشته باشد.
وی توضیح داد: اغلب شعرهایم را غریزی مینویسم. یک نکته در اینجا مطرح است و آن اینکه هرکس از مادر خودش قهر کرد یا از اداره اخراجش کردند، نمیتواند شعر بگوید چون باید پرنده در گلوی او بنشیند. شاعران زیادی هم هستند که ادای شاعران را در میآورند. این عده به جایی نمیرسند و پشت نام شاعران بزرگ گم میشوند.
این شاعر ادامه داد: پرندهای که به آن اشاره کردم، وقتی میبیند تو شاعری و آدمی معمولی نیستی به سمت تو میآید و به تو میگوید باید شعر بنویسی. این پرنده هر کسی را انتخاب نمیکند؛ بلکه باید جان شاعر آماده باشد تا با آن یگانه و ممزوج شود.
شاعر مجموعه شعر «از اینجا غروب جهان نمایان است» افزود: بی عشق زندگی گران و طولانی است و اگر عشق نباشد زندگی بیهودها است. عشق یعنی دوست داشتن خاص و محض یک درخت، پرنده، کوه، زن و خیلی چیزهای دیگر به قول حافظ:
«عاشق شو گر نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس مقصود در کارگاه هستی»
گودرزی گفت: شبها ماجرایی مرا بیدار و وامیدارد شعر بنویسم. در تاریکی قلم و کاغذی پیدا میکنم و آن را مینویسم. به گمانم شاعر بودن و شاعر شدن خودش یک کار محسوب میشود.
وی در پاسخ به این پرسش که «آیا غریزی نوشتن باعث نخواهد شد که شاعر از ساختار، فرم و شکل شعر بی خبر بماند؟»، ادامه داد: شاعر واقعی ساختار، فرم و شکل شعر را با تمرین به دست میآورد. معتقد نیستم که کسی شاعر مادرزاد است و از ابتدا غریزی شعر میگوید.
گودرزی افزود: شاعر باید تمام عمرش را به پای شعر بگذارد و به عنوان یک شغل به آن بنگرد، گرچه در ایران نمیتوان با شاعری کسب درآمد کرد و زندگی گذراند. شاعر باید تمام وجودش تبدیل به شعر شود. یک نوع مرتبه آسمانی هست که بیش و کم باید به آن دست یابد. شعر ناب چنین نیست که هر وقت خواستی شعر بگویی و همانطور که گفتم ممکن است شب تو را بیدار کند و مجبورت کند در نور چراغ مطالعه آن را بنویسی. به اجمال میگویم که اگر آن پرنده لب بام تو نشنید محال است شعر درخشانی از آن درآوری.
وی گفت: به دنبال رد پای وجود «آن» و لحظهای در شعر نیستم و معتقدم شعر باید از وجود شاعر سرریز کند و با تمرین شاعرانه آن شعر را تراش دهد تا شعر درخشانی از کار در آید. معتقدم عشق شادی، آزادی و سرحد آدمی است.
در یکی از شعرهای کتاب «دریا نام دیگر من است» آمده است:
«مادر که به خانه آمد
دیگر مادر نبود
چشمی خونین
دستی لرزان
دلی در گرو
و پایی که نمیرفت
گلی را در دورها گم کرده بود
رنگی از سالهای خسته را
یاد جامه و پرندهای در بند و پنجره
و او که دیگر آن سمت خانه را نگاه نمیکرد.
تو مانده بودی
با شالی در صندوقچه، عروسی در بیابان و هفتهای از پاییز
که شالت را باز کردی و خیس گریه بود.
تو را با نان مانده، ظرف خانهها و شیشههای تاریک پروراندم
و پیراهنی برای دامادیت که پر از غبار است.
دیشب عروسیات بود از خواب که پریدم تو رفته بودی و من
ناله میکردم و میسوختم.»
کتاب «دریا نام دیگر من است» امسال (1392) با شمارگان هزار نسخه به قیمت 6 هزار و 500 تومان در 120 صفحه از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است.
گودرزی طائمه متولد 1334 ملایر، کارشناس ادبیات دراماتیک است. از وی تا کنون کتابهای «قلبهای کوچک پاییز»، «منم با هیچ کس»، «حکایت پنهان ماه» و «از اینجا غروب جهان نمایان است» به چاپ رسیده است.
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۰
نظر شما