منوچهر صانعی درهبیدی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، اظهار کرد: آنچه در ابتدای ترجمه هر متن اهمیت دارد، این است که مترجم باید زبان جامعه مادری خود را بداند و به زبان بیگانه نیز مسلط باشد. مترجم سپس باید در ترجمه مهارت داشته باشد؛ چرا که ترجمه چیزی جز ممارست نیست.
وی ادامه داد: علاوه بر این، مترجم آثار فلسفی باید متخصص آن حوزه نیز باشد؛ چراکه ترجمه از جهات گوناگونی در معرض خطر است و یک متخصص باید به این خطرات آشنا باشد.
صانعی درهبیدی که ترجمه تخصصی آثار ویلهلم دیلتای را برعهده دارد، در پاسخ به این سوال که «فهم تفکر دیلتای الزاماً فلسفی محض نیست و به تعبیر بسیاری از شارحان و منتقدان تفکر وی در زمره جامعهشناسان و فیلسوفان علوم اجتماعی نیز هست. از این نظر، شما به عنوان مترجم آثار دیلتای او را را بیشتر یک فیلسوف میدانید یا یک جامعهشناس؟» گفت: دیلتای البته فیلسوف است اما فیلسوفی که از جامعهشناسی یا روانشناسی استفاده میکند، چرا که این دو علم، مرز باریکی با فلسفه دارند.
وی افزود: اگر مورخی سوال کند در زمان صفویه مسایل حقوقی در کشور ایران چگونه بوده، با توجه به قید زمانی صفویه کارش تاریخی است، اما اگر جامعهشناس قید صفویه را نیاورد و این موضوع را بررسی کند، کارش جامعهشناسی است.
به گفته این استاد دانشگاه، فیلسوف از سطحی بالاتر از این موضوع به مسایل مینگرد و مساله روابط اجتماعی را با توجه به ذات آن بررسی میکند.
وی اظهار کرد: دیلتای فیلسوف است و تعابیری مانند جامعهشناس برای او تعبیرات اعتباری است و به یقین دیلتای فیلسوفی است که به تاریخ، جامعهشناسی و روانشناسی نظر دارد. او از علوم طبیعی مانند فیزیک به عنوان ابزاری برای شناخت استفاده میکند.
صانعی درهبیدی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر این که «در ترجمه آثار دیلتای وجهه فلسفی آثار وی را مد نظر قرار میدهید یا وجهه جامعهشناس بودن وی را؟» اظهار کرد: متاسفانه پس از انقلاب اسلامی سوء تفاهمهایی درباره تعاریف علوم انسانی در جامعه به وجود آمد و اصطلاحاتی مانند علوم انسانی اسلامی، روانشناسی اسلامی و حقوق اسلامی مطرح شدند، در حالی که علم از جهتی علم است و شرقی و غربی و شمالی و جنوبی ندارد!
وی افزود: جامعهشناسان جامعهشناسی را یک علم مانند فیزیک میدانند و تنها تفاوت آن را در روشی که این گروه به کار میگیرند، مطرح میکنند. بنابراین علم بودنش ارتباطی به مکان جغرافیایی آن ندارد. جامعهشناسی جامعهشناسی است و وقتی از زبان یک فرانسوی مطرح میشود غربی است و زمانی که از زبان فردی مانند ابنخلدون مطرح شود، شرقی است.
به گفته عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، بسیاری از متفکران غربی از طریق مونتسکیو از اندیشههای ابن خلدون بهره گرفتند.
وی در همین راستا توضیح داد: به همین دلیل من برای اینکه این سوءتفاهم برطرف شود و برخی خیال نکنند علم غربی و شرقی دارد، آثار دیلتای را ترجمه کردم و معتقدم علم رویکرد ذهن ما به خارج است و ارتباطی با دین و سایر مقولهها ندارد.
صانعی درهبیدی در پاسخ به این سوال که «به نظر میرسد از زمانی که آثار دیلتای با ترجمه شما به چاپ رسیده، گرچه مورد استقبال حوزههای فکری علوم انسانی قرار گرفته، اما کمتر نقد جدی یا حتی انتقادی یا ایرادی به ترجمههای شما وارد شده است. به نظر شما این وضعیت ناشی از تخصص نداشتن متخصصان یا منتقدان نسبت به ساحت تفکر دیلتای است یا اینکه آثار دیلتای با استقبال جدی مواجه نشده است؟» عنوان کرد: آثار دیلتای با توجه به آنچه ناشر بیان کرده است، بازخورد خوبی داشته و جلد نخست آن به چاپ دوم رسیده و دانشگاههای مختلفی نیز از من برای سخنرانی دعوت کردهاند. بنابراین میتوانم بگویم خوشبختانه آثار او مورد توجه قرار گرفته است.
وی یادآور شد: اما اینکه چرا نقدی نوشته نمیشود، شاید به دو مسأله برگردد. نخست اینکه من به زبان مأنوس ترجمه میکنم و واژههای نامأنوس به کار نمیبرم و از مترجمانی نیستم که معتقدند باید اصطلاحات خاص خود را داشته باشند. بنابراین ترجمه آثار دیلتای کمتر از لحاظ فنی خواننده را تحریک میکند.
وی افزود: نکته دوم اینکه محتوای اندیشههای دیلتای در جامعه فرهنگی ما کاملا واضح است. ما با اندیشههای افلاطون، ارسطو و ... آشنا هستیم اما با توجه به اینکه اندیشههای دیلتای جدید است، کسی که میخواهد آن را نقد کند باید نسبت به آن شناخت داشته باشد و اکنون این میزان شناخت در متخصصان ما آنگونه که باید وجود ندارد.
مولف «پیام نیچه» تاکید کرد: ضرورتاً هرچه در ذهن ما است، محصول تجربه، مهارت و ارتباط ما با دیگران است. آنگونه که ما با افلاطون و ارسطو آشنا شدیم، به یقین هنوز با اندیشههای دیلتای آشنا نشدیم، چرا که پدیدههای فرهنگی یکشبه اتفاق نمیافتد و نیازمند زمان هستند تا بخواهند اثرات مثبت خود را برجای بگذارند. با این وجود، من روند رو به رشدمان امیدوارم.
مولف «فلسفه لایبنیتس» درباره اینکه «ترجمه آثاری مانند آثار دیلتای تا چه حد میتواند در سطح ارتقای وضعیت آموزشی در حوزه های خاص دانشگاهی، یعنی رشتههای فلسفه و جامعه شناسی داشته باشد؟» گفت: شواهد تاریخی نشان میدهند که ما ایرانیها از نظر هوشمندی چیزی از ملتهای دیگر کمتر نداریم و با وجود سه هزار سال تاریخ مدون و هزار و 400 سال تاریخ اسلامی ملت با کفایتی هستیم اما متاسفانه از زمان صفویه تاکنون به دلیل وجود نداشتن ارتباط با مغربزمین از علوم روز عقب افتادیم. این در حالی است که در زمان ساسانیان ایرانیان با یونان ارتباط فرهنگی داشتند و به همین دلیل با اندیشههای متفکران آنها آشنا بودند.
وی یادآور شد: اما پس از اسلام و به ویژه پس از دوره صفویه این ارتباط قطع شد و به طور مثال، با وجود اینکه دکارت همدوره ملاصدرا است اما ما چیزی از آن نمیدانیم. به هر حال، امیدوارم با گذر زمان آشنایی با اندیشههای فیلسوفانی مانند دیلتای بیشتر شود، چرا که معتقدم رشد فرهنگی جز از طریق ارتباط فرهنگی حاصل نمیشود._
شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۱:۰۰
نظر شما