جلال ستاری در کتاب «جادوی تئاتر» درباره شیفتگی خود به این هنر مینویسد: " منظورم ذوق تماشای تئاتر است نه سودا و دغدغۀ بازیگری یا کارگردانی که پرداختن به آن دو هنر از عهده من خارج است. اینک که در پیرانهسری به چرایی شیفتگی ام به تئاتر میاندیشم باورم اینست که در نوجوانی و بیگمان امروزه با یقین بیشتر، تئاتر را اجتماعیترین هنر در قیاس با موسیقی و نقاشی و ادبیات میدانستم و میدانم."
تئاتر برخلاف نمایش آئینی همواره موضوع جدیدی را بیان میکند
او کتاب را با توصیفِ خاطراتی از اولین تجربیات و مواجهههایش با پدیده تئاتر در تماشاخانۀ رشت (در سالهای 1324) شروع میکند و به مرور با ارجاعات پی درپی به کتاب «جامعهشناسی تئاتر» نوشتۀ ژان دووینیو (Jean Duvignaad) و همچنین نظریات برتولت برشت، وارد مباحث نظریاش درباره درامنویس و تماشگر میشود. ستاری دربارۀ خصلت جادوگرانۀ تئاتر از ژان دووینیو چنین نقل میکند: "مشخصۀ عملکرد تئاتر، دعوت مستمر به خودجوشی و در عین حال ناتوانی از تحقق کامل این خودجوشی است. همانگونه که جادو، قیام بر امر قدسی است، تئاتر مدرن نیز شاید قیام بر انواع جبرهایی است که انسان در جوامع صنعتی با آنها برخورد میکند ولی نمیتواند بر آنها چیره شود."
ستاری پیشتر در کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران» (نشر مرکز- 1387) تاکید داشت که: " تفاوت عمده نمایش آئینی و تئاتر در موضوع است چرا که تئاتر همواره موضوعی جدید را بیان میکند ولی نمایش آئینی به موضوعِ تکراریاش شناخته شده است ، تکرری که ملال آور نیست و یک ویژگی مهم برای آئین است."
این نظر نزدیک است به آنچه این نویسنده در کتاب «جادوی تئاتر» دربارۀ ذات شورشگر تئاتر و امکان ایجاد خودجوشیها در مخاطب بیان میکند. او از دووینیو همچنین نقل میکند: " درامنویس با عرضۀ الگوهای کار و عملی که دیگر در یک داستان یا در کلیتی از معتقدات جزمی، ثابت و ساکن نماندهاند، تجربهآموزی جوامع مختلف را امکانپذیر میسازد. آفریننده با دور شدن از تصورات جمعی- سنتی، انگارههایی برای زندگی عرضه میدارد که تجارب بالقوه در آنها انباشته شدهاند و بی آن انگاره ها، هرگز صورتبندی نمیشدند."
زبانِ درام باید نزدیک به زبان محاوره و قابل فهم باشد
ستاری در طول این کتاب از هنرمندان بسیاری که آغاز کننده تئاتر در ایران بودند یاد میکند. او درباره زنده یاد عبدالحسین نوشین (1350 – 1279) می نویسد: "تذکر این نکته ضروری است که نوشین ظاهرا نخستین کسی است که از لزوم «ایجاد هنر ملی» که بعدها انعکاس درازآهنگی در اندیشۀ دراماتورژها و متصدیان سیاست فرهنگی کشور داشت و هنوز هم دارد، سخن گفته است. به زعم نوشین: برای ملت ما آن روز فرا رسیده است که در رشته تئاتر، تئاتر ملی خود را ایجاد کنیم."
در بخش سوم از این مقالۀ هشت بخشی، مختصرا به کارهای داود رشیدی و دوستیِشان در سویس میپردازد که با تئاتر دیدنهای پی در پی و بحث و فحصهای طولانی همراه بوده است.
در بخش بعدی جلال ستاری از بازگشتش به ایران (سالهای 1336) و دیدارش با مهدی فروغ که به تازگی اداره هنرهای دراماتیک را تاسیس کرده بود می گوید. او درباره فروغ می نویسد: " مهدی فروغ تئاتر را از تالارهای لالهزاری به مرتبت دانشگاهی ارتقا داد و رسمیت بخشید. در ادامه این نویسنده شرحِ تحیلی-انتقادیِ مفصلی از وضعیت تئاتر پس از تاسیس وزارت فرهنگ وهنر و به تعبیری دولتی شدنِ هنر ارائه می دهد.
بخش پنجمِ مقالۀ «جادوی تئاتر» به زبانِ درام نویسی می پردازد. او با جانب داری از زبان درام های جلال تهرانی (نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر) درباره ادبیات درام می نویسد: " به باور من، ادبیات کهنسال و قویبنیاد ایران هنوز بر سر درامنویسی که سوغات فرنگ است سنگینی میکند. زبان درام به گمان من باید زبان مکتوبی نزدیک به زبان محاوره و قابل فهم باشد، آنگونه که میرزا فتحعلی آخوندزاده صورت بندی کرده است؛ در دایرۀ سیاق تکلم و نه در دایرۀ سیاق انشاء، بگنجد."
بخش ششم این مطلب از منظر ژان دووینیو به نقد نگرش رئالیسم سوسیالیستی در هنر می پردازد و می آورد: "منظور این است که هنر – و دراینجا درامنویسی – عکاسیِ بی کم وکاست اوضاع و احوال ناپایدار زمانه نیست و اگر چشم اندازی ولو گنگ و ناروشن از آینده بر دیدگان نگشاید، از حد خبرنگاری و صورتجلسهنویسی فراتر نخواهد رفت."
جاذبۀ جادویی تئاتر به سبب نقش انقلابی آن
در بخش هفتم مقاله «جادوی تئاتر» جلال ستاری به موضوع همیشگیِ پژوهش هایش افسانه و اسطوره باز میگردد. او با اعلام اینکه اسطوره در حکم نوعی تبیین واقعیت است، به شرح نگاهِ ویژه نظریهپردازانی چون میرچا الیاده، کارل یاسپری، پل ریکور به مسئله اسطوره و آئین و نیز مفصل تر به نظریات آندره مالرو، آنتونن آرتو و ژان دووینیو میپردازد. او از آندره مالرو (1976 – 1901) در این خصوص لزوم بهرهگیریهای تئاتر امروز از مفهوم آئین، اسطوره و دانش اسطورهای نقل میکند:
"تئاتر، اگر روی سخنش با تودههای مردم است، باید از عمومیترین نگرانیهایشان سخن بگوید، تشویشهایشان را به صورت اساطیری که هر کس بتواند آنها را دریابد و عمیقا احساس کند، بیان دارد. اگر تئاتر رمزی را پس میزنیم، برعکس میخواهیم که تئاترمان تئاتر اسطورهها باشد؛ مایلیم که اساطیر بزرگ مرگ و جلایِ وطن و غربت و عشق را برای تماشاگران نمایش دهیم."
ستاری با اشاره به اینکه جاذبۀ جادویی تئاتر به سبب نقش انقلابیِ آن است در آشکار ساختنِ نزاعِ همیشگیِ میان آزادی و مانع بر سر راه آزادی نَشاَت میگیرد، درباره نمایش آئینی در قیاس با تئاتر تاکید کرده است که "تئاتر از واقعیت گونهگون زمانه که به مرور نو یا دگرگون میشود سخن می گوید و تعزیه همانند هر نمایش آئینی، واقعیتی اسطوره ای و یگانه را نمایش می دهد.
بخش هشتم این مقاله جمع بندی است از مباحث گفته شده. در این فصل نویسنده این نکته را تذکّر میدهد که درامنویسی در فرهنگ ما سابقه ندارد و آئینهای نمایشی را نباید با تئاتر خلط کرد. ستاری با اشارهای مختصر به تحولاتِ ساختاری نمایش تعزیه در دوره ناصرالدین شاه (در تکیه دولت)، شرح میدهد که در آن دوران تعزیه در عزاداری و نمایشِ وقایع گریهآور خلاصه نمی شده است و میافزاید: " اگر نمایش تعزیه به حیات طبیعیاش ادامه می داد و تجددگراییِ بعدی به هنگام سرایت نهضتهای جدید فکری از فرنگ به ایران و استقرار مشروطیت و سپس ممنوعیت رسمی همه گونه تظاهرات مذهبی و از جمله نمایش تعزیه، مانع نمیشد. نهال درام ملی ایران میتوانست بر بستر بیش از دو قرن تجربۀ اجرای نمایش تعزیه، بروید و بارور شود."
این کتاب همچنین دارای پیوستی است که در بردارندۀ 9 مقالۀ کوتاه است که تا سال 1382 از جلال ستاری در نشریات مجله نمایش، روزنامه شرق و فصلنامه تئاتر منتشر شده بودند.
تالیفها و ترجمههای جلال ستاری (متولد 1310) در حوزه اسطوره و آئین و افسانهها به بیش از 120 جلد کتاب می رسد.
کتاب «جادوی تئاتر» در 150 صفحه توسط نشر مرکز در 1000 نسخه با بهای 9500 تومان روانه بازار شده است.
نظر شما