پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۰
نویسنده ای که مردم عادی کوچه و بازار الهام بخش او بودند

مروژک در سال‌ هایی که مقیم پاریس بود همیشه متذکر می شد:«مهاجر سیاسی نبودم، آدم‌ هایی هستند می‌روند، آدم‌ هایی هم می‌مانند، چند سال در ایتالیا بودم و سپس به فرانسه آمدم، امکان دارد ‌باز هم به سرزمین دیگری بروم، آدمی نیستم که در یک جا بمانم.»

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) ـ علی احسانی: در قرن گذشته جنگ سردی که به واسطه دعوای شرق کمونیست و غرب حامی کاپیتالیسم و اذناب آنها دنیا را تکان داد؛ در ابعاد سیاسی اش به چاق کردن برگه های تاریخ مدد رساند اما در حوزه هنر، کمونیسم در زایش مکتب های هنری مخالف و هنرمندان مبارز تاثیر فراوان داشت. بیشتر هنرمندان با ابزار هنر به چانه زنی با کمونیسم پرداختند و برخی ردای مهاجرت به تن کرده، مبارزه فکری خود را در کشورهای میزبان با حرارت بیشتری ادامه دادند.

«اسلاومیر مروژک» نمایشنامه نویس فقید لهستانی 30 سال از حیات خود را در فرانسه و ایتالیا سپری کرد تا کمونیست ور افتاد. این نویسنده آبسورد، طنز سیاه را در نمایشنامه های خود به بالاترین درجه کیفیت و مرتبت رساند. به مناسبت زادروزش (26 ژوئن / 5 تیر) نقبی به چند نمایشنامه شاخص وی زده ایم.

سالهای شگفت انگیز
پرسه زنی در حوزه روزنامه نگاری و کشیدن کاریکاتور در جراید مروژک جوان را در دهه 50 میلادی با مناسبات سیاسی در لهستان کمونیستی گره زد. او پس از نگارش چند داستان و انتشار آن، همت خود را صرف نمایشنامه نویسی کرد. قلم تیز و نقادانه او با زیر ذره بین بردن رفتارهای آدمیان محکوم شده به جبر حیات در کشور توتالیتر با اهرم طنز باب طبع مخاطبان قرار گرفت. آدم های نمایش های مروژک اغلب در فضای بی زمان و مکان پرسه می زدند و به نوعی نماینده بشر گرفتار قوانین دست و پا گیر حکومت ها بودند.

مروژک در نمایشنامه «سفارتخانه» که در ایران نیز ترجمه و اجرا نیز شده است با تمرکز بر یک سفارتخانه فرضی، تمام سیاست ها و رفتارهای سیاسی 2 کشور به ظاهر همسایه ولی در نهان متخاصم را به باد سخره گرفته و با آوردن کره خاکی تمثیلی به صحن سفارتخانه و خروج یک پناهجوی بینوا از داخل آن زیاده خواهی بشر 2 پا را زیر ذربین می برد.

چانه زنی های سفیر کبیر با نماینده کشور میزبان در تحویل پناهجو و تهدید های چند جانبه نماینده از حالت عمومی گاه خارج شده و به نقد فردیت سفیر کبیر و موجودیت او می پردازد تا جایی که همسر سفیر کبیر هم، در منگنه قرار دادن شوهرش برای رهایی از وضعیت موجود کم نمی گذارد. اَملی از فرد استیصال به سفیر کبیر گوشزد می کند که طی این سالها مثل یک سگ دست آموز فقط به سخنان سفیر گوش می داده و اکنون می خواهد با سِمَت زن سفیر کبیر بودن وداع و همسر مردش بماند. اَملی از تهی شدن خود از فردیت انسانی می نالد.

نماینده برای تحویل پناهجوی سفارت، مردم را علیه کشور همسایه تحریک می کند. سفیر کبیر بین وظیفه انسانی و روابط دیپلماتیک معلق مانده است و بامزه این است که وقتی خبر دار می شود که مانند ربات تحت اختیار و اراده کشور میزبان، اوامر آنها را پیش می برده تازه به موجودیت خود در مقام یک انسان شرافتمند پی می برد. پرسش هایی که پناهجو در باب معنویت و شرافت پیش می کشد برای سفیر کبیر در دایره رفتارهای دیپلماتیک بی معنی است. از آنسو اَملی در مقام همسر بحث عشق و ایمان را پیش روی سفیر می گذارد. سفیر در موقعیت مضحکی که قرار گرفته از 3 جناح نماینده ، پناهجو و اتللو - دبیر سفارتخانه – زیر منگنه تعهد اداری و خصلت انسانی در حال له شدن است.

مروژک در پاسخ به این پرسش که چه قدر در سفارتخانه مقوله «اضطراب بشری» را مد نظر داشته گفته است: «من یک نمایشنامه نویسم و مانند همه نویسندگان تمایل دارم که اثرم بتواند قدرت روز نخستش را حفظ کند، چون تاریخ پیش می رود و زمان هرگز متوقف نمی شود. در این گذر زمان همه چیز تغییر کرده و از اعتبار می افتد. امکان دارد که یک نمایشنامه در حال حاضر حالت یک انشاء نویسی ساده داشته باشد، اما با وقوع حوادث اجتماعی نمایش تازه قدرت خود را پیدا کرده و شکوفا می شود. واضح تر بگویم من غُلو می کنم. به راحتی قابل تشخیص است که در نمایش «سفارتخانه» روی همه چیز غُلو شده است. همه ما مجبوریم برخی از قواعد بازی را بپذیریم و به همین دلیل بازی یعنی تئاتر ، و تئاتر هم مسلماً یعنی بازی.»

از شاخصه های نمایشنامه ای آبزورد همین تاکید بر غلو رفتاری و عقیدتی آدم هاست. به همین سبب شخصیت های آثار مروژک به کاریکاتور نزدیک می شوند. در عین شیرینی رفتار آدم ها، موقعیت مضحکی که در آن دست و پا می زنند. طنز تلخ ماجرا را رقم می زند. سفیر کبیر که توسط نماینده کشور میزبان در محل کارش قرنطینه شده از فرط سرما تمام اسناد و مدارکی که برای کشور مطبوعش گرد آورده را داخل بخاری می ریزد تا از سرما یخ نزند.

مروژک با الصاق نام «اتللو» بر دبیر سفارتخانه شوخی بامزه ای نیز با اتللو شاهکار شکسپیر انجام می دهد. اتللو مرژوک ماری است که در آستین سفیر کبیر پروش یافته است و آب به اسیاب دشمن می ریزد. در حالی که در نمایش شکسپیر این «یاگو» بود که دمار از زندگی اتللو در می آورد و چشمه جوشان عشق را در نگاه تنگ شاهزاده مغربی کور می کرد. اتللو مروژک دستاویزی است که او بحث تبعیض نژادی را در دوران معاصر پیش بکشد. نماینده کشور میزبان در جایی از نمایش به سفیر کبیر می گوید او باید دبیر سفارت را از نوع سفید پوست انتخاب و بعد با رنگ سیاهش کند.

مروژک در نمایش «سفارتخانه» به بازگویی دغدغه های واقعی انسان غربی می‌پردازد، او اضطراب و تردید‌های‌ انسان رنج کشیده امروز را به نمایش گذاشته و نگاه نقادانه اش را با طنز ترکیب می کند تا بیم و امید را با هم به مخاطبش انتقال دهد. به زعم مروژک خنده التیام بخش و دشمن را بی سلاح می‌کند، هر چند که امکان دارد در زمانی این خنده آزار دهنده هم باشد.

با پای پیاده
شکی نیست که هنرمندان جلای وطن کرده در یک سده اخیر بهترین آثار خود را در زمان مهاجرت و در کشورهای میزبان خلق کرده اند. ظهور نازیسم و دیوانه ای چون هیتلر در بلوغ مکتب اکسپرسیونیزم تاثیر فراوان داشت. فیلمسازان آلمانی به هالیوود رفتند و آثار شاخص تاریخ سینما را در بحبوحه جنگ جهانی رقم زدند. در بلوک شرق نیز کمونیزم نیز همین رویه را در منگنه قرار دادن هنرمندان پیش گرفت. مروژک بخاطر ماجرای معروف بهار پراگ و اعتراض بر آن دیگر در لهستان جایی برای تنفس و فعالیت نداشت و رادی مهاجرت تنها ردای خوش پوش او در اوج التهابات سیاسی بلوک شرق و لهستان بود.

مروژک در سال‌ هایی که مقیم پاریس بود همیشه متذکر می شد:«مهاجر سیاسی نبودم، آدم‌ هایی هستند می‌روند، آدم‌ هایی هم می‌مانند، چند سال در ایتالیا بودم و سپس به فرانسه آمدم، امکان دارد ‌باز هم به سرزمین دیگری بروم، آدمی نیستم که در یک جا بمانم.»
نویسنده لهستانی، پس از فرانسه راهی مکزیک شد و 6 سال نیز در این کشور اقامت گزید و با سقوط حکومت استالینیستی در سال 1996 دوباره به وطنش در لهستان بازگشت. او در کراکو ـ زادگاهش ـ مستقر شد.

پدیده مهاجرت را او در نمایش تحسین شده «مهاجران» با طنز تلخی زیر ذره بین برده است. اتاقی زیر زمینی محل چانه زنی 2 قهرمان آس و پاس جلای وطن کرده او هستند. این 2 نفر با اسامی «آ آ» و «ی ي» در برگردان این نمایش به فارسی توسط داریوش مودبیان معرفی می شوند. «آ آ» نماینده مهاجرین متفکر و سیاست زده است که با هم اتاقی خود «ی ي» که جز مادیات و ارضای غرایز چیزی در مخیله اش نمی گنجد، پدیده مهاجرت را با گفتار تلخ شان به همت و درایت مروژک به صلابه می کشند.

«ی ي» از فرط حقارت به کنسرو مختص سگان قناعت می کند و «آ آ» در تحقیر آمیز ترین شرایطی که در آن غوطه می خورد با خوراک ایده ها و افکار مستعمل خودش را دلخوش کرده و برای شادی عید به زور می خواهد با یک کروات درب و داغان و پرستیژ سابق خود را حفظ کند. مروژک با تمرکز بر لوکیشن هایی مثل رستوران، هتل، ایستگاه در آثار مختلفش تنهایی آدم های سفر کرده اش را در محیط های شلوغ و عمومی زیر ذره بین می برد. در نمایشنامه «قرارداد» لابی یک هتل را محل چانه زنی یک کمدی نویس 67 ساله درجه چندم هالیوودی و مستخدم 30 ساله قرار می دهد . مستخدمی که باید در نقش یک ادمکش به زندگی اسب پیر 67 ساله خاتمه دهد.

حضور «ی ي» شخصیت کودن نمایش «مهاجران» در ایستگاه قطار بهانه ای می شود تا «آ آ» شاخصه تاریخ را از منظر خود رصد کند . «آ آ» در ابتدای نمایش می گوید : « تو به ایستگاه راه آهن رفته بودی، گذشته نقلی. گذشته یعنی تاریخ. تاریخ در واقع نقل چیه، داستان و داستان ها؛ داستان افرادی مشخص و معین. پدیده انتزاعی و مجرد داستان داره ؛ پس تاریخ هم نداره . عزیز من فقط آرمان گراها این طور فکر می کنند؛ تاریخ رو به مثابه یک قادر مطلق، یک خدا تصور کردند، به مثابه جوهر وجود... »

مروژک خودش را از مردم و جامعه جدا نمی‌دانست او می‌گفت: «در لهستان و در هیچ جا‌ی دیگر جزء انجمن نویسندگان نبوده‌ام. ترجیح می دهم بیش از معاشرت با همکارانم با مردم عادی، مردم کوچه و بازار معاشرت کنم، الهام بخش واقعی ما آن‌ها هستند.»
«اسلاومیر مروژک» در خانه‌اش در نیسِ فرانسه روز پنجشنبه 15 اوت 2013 در سن 83 سالگی به دلیل کهولت سن درگذشت. آثار این نمایشنامه نویس شاخص لهستانی در کشور ترجمه و برخی نیز روی صحنه اجرا شده است که می توان به : تانگو - ترجمه احسان نوروزی. تهران: انتشارات نیلا، ۱۳۸۲ / سفارتخانه - ترجمه داریوش مؤدبیان. تهران: دفتر طرح و نمایش، ۱۳۶۵ / بر پهنه دریا - ترجمه داریوش مودبیان ، 1362 / جشن . ترجمه ، داریوش مودبیان، 1379 / مهاجران - ترجمه داریوش مودبیان ، 1370 / فیل - ترجمه فخری گلستان، ۱۳۴۶ اشاره کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها