سه‌شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۹
«ایران» به فکر تولید علم است و «آرمان» با سوژه تکراری ستون «دست به نقد» خود را ادامه می دهد

امروز سه شنبه 17 تیر 1393، ایران، شهروند، شاپرک، بانی فیلم، آرمان، فرهیختگان و همشهری تنها روزنامه‌هایی بودند که در صفحات خود سهمی برای کتاب قائل شدند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- الناز مردی: امروز سه شنبه 17 تیر 1393، ایران، شهروند، شاپرک، بانی فیلم، آرمان، فرهیختگان و همشهری تنها روزنامه هایی بودند که در صفحات خود سهمی برای کتاب قائل شدند. در این میان خبر داغ روزنامه های امروز را صحبت های رهبر انقلاب در دیدار با مسوولان و کارگزاران نظام درباره حمایت ایشان از تیم مذاکره کننده هسته ای و دولت تشکیل می‌داد.

روزنامه ایران/از تولید علم تا دغدغه های تولید فکر

«ایران» امروز در صفحه «اندیشه» خود گفت و گویی با «سید یونس ادیانی» به بهانه انتشار تازه ترین کتاب وی با نام «اصول فکر انسانی» داشته است. وی درباره این کتاب به «ایران» می گوید: همه فلسفه برآمده از فکر است و هیچ مساله فکری به مسائل زبانی تبدیل نمی شود زیرا فلسفه در فراسوی زبان است و مانند دانش در چارچوب زبان توجیه نمی شود. در «اصول فکر انسانی» ممکن است پاره ای از اصول برای تعمیق اصول دیگر به کار گرفته شوند تا زمینه فهم پذیری بیشتر فراهم شود. از سوی دیگر اصولی که فراهم آمدند نه جامعیت جهانشمولی دارند و نه به تمامیت رسیدند. از این روز هم در موقعیت فهم پذیری خواهند بود هم ممکن است ناتمامی های آن در گذر زمان به تمامی برسند. آنچه تا بحال در نوشته های من آماده پاره ای علمی و پاره دیگر فکری است. نوشته های علمی – مفاهمه ها، آرمان های فلسفه و علم، حرکت شناسی- تابع استنادها و استدلال ها هستند. نوشته های فکری مانند تالار اگاهی و گواهی، گشایشی در جهان تفکر، منطق بنیادین فکر، روشی برای همراهی با حقایق جهان که از راه فکر و در صورت لزوم از استدلال فکری پیروی می کنند و با منطق و زبان فکر هم سویی دارند.

روزنامه شهروند/سوادِ دور از فرهنگ

«شهروند» امروز در صفحه «طرح نو» خود گزارشی درباره با بی توجهی به فضای فرهنگی ایران منتشر کرده است. شهروند در این گزارش می گوید: یکی از معضلاتی که ایران در شرایط معاصر دچار آن شده است و کمتر به ان اشاره می شود بی توجهی به فرهنگ و فضای فرهنگی و افراد فرهنگی است. همه تلاش ها در کسب مهارت و مدرک و دانش است تا فرهنگ. به همین دلیل  است که جامعه دارد با سوادتر می شود اما مشکل دارتر! مشکلاتی که جامعه دچار آن شده در آینده هم دچار آن خواهد شد، ریشه اش در کم فرهنگی است تا بی سوادی. حال اینکه مردم ایران کتاب نمی خوانند، به دلیل کم اهمیت شدن فرهنگ است. افراد و گروهی اجتماعی کتابهایی خاص می خوانند. البته بیشتر اطلاعات آنها زا طریق رسانه ملی و رسانه های فرامرزی و اینترنت به دست می آید اما وقتی می توانستیم از مردم بخواهیم کتاب بخوانند که فرهنگ در جامعه اهمیت داشت. در ایران معاصر فرهنگ کمتر به معانی فرهنگ نه ایدوئولوژی و سیاست اهمیت دارد.کمتر در ایران ما به عناصر، حوادث و شخصیت های تاریخی اهمیت می دهیم تا مردم تشویق شوند در مورد آنها بیشتر بدانند و دانستن را از راه خواندن اثار بیابند. به همین دلیل است که نمی شود گفت مردم ایران کتاب نمی خوانند. کتاب می خوانند. کتابهایی که مبلغ فرهنگ است خوانده نمی شود.

روزنامه شاپرک/خلاقیت در داستان نویسی در زندگی تاثیرگذار است

«شاپرک» امروز در صفحه نخست خود خبر تدوین کتاب آیین نگارش و انشانویسی با دستور رییس جمهوری را منتشر کرده است. به گفته این روزنامه، مدير کل چاپ و توزيع کتاب هاي درسي از تدوين کتاب آيين نگارش و انشاء به صورت مستقل خبر داده و گفته در راستاي صحبت هاي ریيس جمهوری در مهرماه سال گذشته موضوع تهيه محتوا و تدوين کتاب انشاء و نگارش در دستور کار قرار گرفت و توانستيم پس از بررسي هاي لازم کتاب آيين نگارش و انشاء نويسي را براي سال تحصيلي آينده به صورت مستقل تدوين و منتشر کنيم.

این روزنامه همچنین در ستون «زنگ ادبیات» خود گزارشی از کارگاه های شعر و داستان بر نویسندگی در ایران را از «ایبنا» منعکس کرده است. به گفته «شاپرک» جمال ميرصادقي درباره این کارگاه می گوید: اين‌ تلقي که فصل تابستان، دوران رونق کارگاه‌هاي داستان‌نويسي به حساب مي‌آيد، کاملاً اشتباه است. با تجربه 20 ساله‌ام در زمينه برپايي اين کارگاه‌ها معتقدم فصل زمستان بهترين دوره براي استقبال هنرجويان از اين کارگاه‌هاست. نويسنده «دندان گرگ» تاسيس کارگاه‌هاي داستان‌نويسي ايران را متاثر از نمونه‌هاي مشابه در غرب دانسته و ادامه می دهد:‌ حدود يک قرن پيش در ايالات متحده آمريکا اين تصور بود که داستان‌نويسي يک استعداد و موهبت خدايي است که با يک نفر زاده مي‌شود و نمي‌توان آن را آموزش داد. اين تصور صد سال پيش در آمريکا از بين رفت و يانکي‌ها به اين نتيجه رسيدند که داستان هم مقوله‌اي است که مي‌توان آن را مانند نقاشي، طراحي و موسيقي آموزش داد. اين پيش‌زمينه ايجاد کلاس‌ها و کارگاه‌هاي داستان‌نويسي در ينگه دنيا شد.

روزنامه بانی فیلم/ مشاعره با حال و هوای قرآنی به تلویزیون می آید

«بانی فیلم» امروز در صفحه «تلویزیون» خود خبری درباره مشاعره با حال و هوای قرآنی را از «خبرگزاری فارس» انعکاس داده است. به گفته این روزنامه، اسماعیل آذر مجری برنامه های مشاعره تلویزیون می گوید: در ماه مبارک رمضان پروژه عظیم گردآوی اشعار قرآنی را کلید زدیم و پس از تدوین کتاب، برنامه مشاعره قرآنی را تدوین خواهیم کرد. وی ادامه می دهد: این طرح گردآویری مضامین و مفاهیم قرآن کریم را در شعر شاعران پارسی گوی- از روزگار ابوعبدالله انوی تا کنون- بر عهده داریم و نتیجه کار انشاالله در دو یا سه مجلد توسط نشر سخن منتشر خواهد شد.

روزنامه همشهری/ داستان هایی از بزرگ ترین زندان جهان

«همشهری» امروز در صفحه «فرهنگ» خود خبر چاپ کتاب «کتاب غزه» را منتشر کرده است. «همشهری» در این مطلب می گوید: 10 نویسنده فلسطینی داستان ماجراهای زندگی روزمره مردم مظلوم غزه را در قالب یک مجموعه به دنیا عرضه کردند. این روزنامه ادامه می دهد: در دهه های 80 و 90 میلادی غزه دروازه صادرات پرتقال های شیرین و داستان های کوتاه به دنیا بود اما امروز بزرگ ترین زندان دنیا با با یک میلیون و 800 هزار جمعیت و 42 کیلو متر ساحل در کنار دریای مدیترانه است. غزه گرچه در محاصره و زیر بمباران نظامیان صهیونیست است ولی زندگی در آن جریان دارد. اینجا مثل هر شهر دیگر دنیا کافه، رستوران و دانشگاه دارد. این جمله ها را عاطف ابوسیف یکی از نویسندگان و دبیر مجموعه داستان های کوتاه «کتاب غزه» می گوید کتابی که به تازگی از سوی انتشارات کاما پرس منتشر شده و غزه را در کنار شهرهایی دیگر چون ریو، استانبول، منچستر و توکیو قرار داده است. این کتاب با هدف شنیدن صدای مظلومیت فلسطین منتشر شده است. به گفته همشهری، کتاب غزه حاصل اراده فردی به نام راپیچ، مدیر انتشارات کاما پرس در شهر منچستر است که از سال گذشته پس از مرگ پدر خود، کار نا تمام او را در رساندن صدای مظلومیت مردم فلسطین به گوش جهانیان دنبال کرد. پیج معتقد است با وجود تفاوت سنی نویسندگان و استفاده از شیوه های مختلف ادبی، آنچه در نهایت از خواندن داستان ها باقی می ماند، نفس کشیدن را برای مخاطب سخت می کند.

روزنامه آرمان/درآمد از راه نویسندگی

«آرمان» امروز در ستون «دست به نقد» خود درآمد نویسندگان را بررسی می کند. به گفته این روزنامه در اغلب کشورهای دنیا، نویسندگی یک شغل تمام عیار اما گاهی کم‌ درآمد محسوب می‌شود. در ایران به واسطه شمارگان پایین کتاب‌های داستانی و حق التالیف ناچیزی که نویسنده دریافت می‌کند و مشکلات و مسائل دیگری که باعث عدم قطعیت و ثبات در صنعت نشر کتاب‌های داستانی وجود دارد، هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند صرفا بر درآمد نوشتن خود تکیه کند و معاش خود را به خطر بیندازد. یکی دیگر از منابع درآمدی که در خارج از کشور، نویسنده را از شغل دوم و سوم و غیره معاف می‌کند و به او اجازه می‌دهد تمام وقت خود را بدون دغدغه‌های مالی به نوشتن بپردازد، جایزه‌های ادبی است. این جوایز به شکل‌های مختلفی به نویسندگان جدی و موفق کمک می‌کنند. در وهله‌ اول مبلغ بالای جوایز باعث می‌شود نویسنده تا مدتی نیاز مالی نداشته و روی کارش تمرکز کند. یکی از دلایل اعتبار جوایز خارجی مانند نوبل یا پولیتزر که باعث می‌شود مردم کشورهای مختلف، نه تنها نویسندگان و منتقدان بلکه مخاطبان عادی داستان، آن را دنبال کنند، بالا بودن مبلغ جایزه است. گرفتن این جوایز اعتبار نویسنده را چندین برابر کرده و کتاب‌‌هایش را پرفروش می‌کند. نویسنده برای کارهای بعدی‌اش به‌راحتی می‌تواند قراردادهای بهتری بسته و باز از دغدغه‌های مالی‌اش کاسته شود. مسلما نویسندگان زیادی توانایی دریافت جوایز ادبی معتبر را ندارند. همین امر باعث فیلتر شدن و کناره گرفتن کسانی می‌شود که مجبورند نویسندگی را به شغل دوم یا سوم خود تقلیل دهند. واضح است مانایی نویسنده‌ای که با فراغ خاطر و تمام وقت می‌نویسد از چنین نویسندگانی بیشتر است و این خود به خود باعث حذف نویسندگان غیرحرفه‌ای می‌شود. اما در کشور ما جوایز ادبی به دو دسته تقسیم می‌شوند. جوایز ادبی دولتی که بعضا مبالغ بالایی بابت جایزه به نویسنده اهدا می‌شود اما تنها به یک سلیقه‌ خاص محدود می‌شود و طیف گسترده‌ نویسندگانی که با ناشران خصوصی کار می‌کنند را از گردونه‌ بررسی خارج می‌کنند. دسته‌ دوم جوایز ادبی خصوصی است که تعداد و اعتبارشان روز به روز کمتر شده است.

این روزنامه همچنین در ستون «زاویه» خود میان مایگی در ادبیات را بررسی می کند. «آرمان» می گوید: ادبیات در واقع عرصه تجربه و خلاقیت است و نویسنده فاقد جسارت و نوآوری صرفا تبدیل به ماشینی برای نوشتن می‌شود ... در واقع فرایند تولید ادبی با پروسه خلاقیت ادبی و هنری دو چیز ماهیتا و ذاتا متفاوتند. در فرایند تولید ادبی نگاه نویسنده یا شاعر صرفا بحث اقتصاد مخاطب یا بازار فروش اثر یا آثار تولید شده است. خلاقیت جای خویش را به عادت و روزمرگی می‌دهد و هنرمند سعی دارد با در دست گرفتن نبض و ضربان قشر شبه‌کتابخوان و شبه‌فرهنگی - آثاری باب میل ایشان بسازد یا تولید کند. این آثار می‌توانند جنبه‌ کارگاهی یا به قول معروف «سری دوزی» شده داشته باشند. چنانکه در بسیاری از کارگاه‌های به اصطلاح ادبی - شاهد چنین رویکردی هستیم. ادبیات تک مضمونی با حاشیه‌های امن فراوان - که به ادبیات پاستوریزه شده نیز معروف است- در بسیاری کشورها و جوامع امروزی دقیقا پدیده‌ای است باب میل متصدیان فرهنگ دولتی. از این رو نسبت به چنین آثاری اغماض فراوان به عمل می‌آید و حتی نوشته شدن و سروده شدنشان تشویق می‌شود.

در تشریح این شرایط عوامل بسیاری دخیل‌اند که می‌شود به برخی از آنها به اختصار پرداخت. نخست سیاست‌های دولتی و بخش ممیزی آن موجب خودسانسوری نویسندگان و شاعران می‌شود و بر اساس تئوری بقا همگی می‌کوشند خطوط قرمز را چنان رعایت کنند که در عمل خودشان نیز بدل به خط قرمز خواهند شد. در اینجا به یاد جمله‌ای از نویسنده‌ سرشناس آمریکایی کورت وونه گات جونیور در رمان «شب مادر» می‌افتم که در وصف حال قهرمان رمان و از زبان خود او می‌گوید:«آدم به هرچه بیش از حد تظاهر کند تبدیل به همان خواهد شد!» در حقیقت بخشی از تراژدی میان‌مایگی در ادبیات و به خصوص داستان‌نویسی معاصر ما از همین نکته سرچشمه می‌گیرد.

روزنامه فرهیختگان/نقد رمان «تاریک ماه»

«فرهیختگان» امروز در ستون «دست به نقد» خود رمان «تاریک ماه» نوشته منصور علیمرادی را نقد می کند. فرهیختگان در این ستون می گوید: منصور علیمرادی، نویسنده، شاعر و پژوهشگر کرمانی است که پس از مجموعه داستان موفق «زیبای هلیل» که در سال 90 نشر آموت آن را منتشر کرد، با «تاریک ماه» به جمع رمان‌نویسان ایرانی پیوست. «تاریک ماه» را نشر روزنه سال 92، در 207 صفحه وارد بازار کرد. راوی اول این رمان «میرجان» که مردی حدودا 30 ساله است، داستان را به صورت اول شخص و تماما به لحن و لهجه بومی جنوب کرمان روایت می‌کند. «تاریک ماه» حکایت سرگشتگی انسان است؛ سرگشتگی‌ای که خود، مقصر آن نیست. میرجان، تقاص اشتباهات برادر بزرگ‌تر خود را پس می‌دهد و برادر کوچک‌ترش تقاص اشتباهات او را. موتیف «برادر» که در کتاب بارها تکرار می‌شود و پایان تکان‌دهنده کتاب را رقم می‌زند، گریزی دارد به اسطوره هابیل و قابیل و اولین برادرکشی یا نوع‌کشی تاریخ بشر. برادر اینجا نه‌تنها به‌منظور برادر خونی است بلکه همه انسان‌ها از نسل حضرت آدم‌(ع) بوده و برادر و خواهر یکدیگر هستند. قتل و نوع‌‌‌کشی در رمان «تاریک ماه» بارها تکرار می‌شود.

میرجان اسیر اشراری می‌شود که او را به حکم گناه برادر با خود می‌برند. او فرار می‌کند و به ناچار سرگشته بیابان می‌شود. بیابان برهوتی که نمادی است از زندگی پوچ و تهی، تنهایی انسان و تلاش و امید او به زندگی و بقا. شاید بیابان‌گردی‌های میرجان که گاهی با کمک چوپان‌های گذرا همراه است و شکار و خوراک «تیهو»ی صحرایی، سرگشتگی بنی‌اسرائیل را در صحرای سینا به یاد خواننده بیاورد که خداوند به لطف خود «من و سلوی» در اختیارشان قرار می‌داد.

در قسمتی از داستان، اشراری که به قاتل بودن جوانانی از دهگاه مشکوک بودند،برای آزمایش راست‌گویی‌شان، آنها را از بته‌‌های آتش می‌گذرانند؛ باز انگار گریزی داریم به داستان حضرت ابراهیم(ع). علیمرادی نه‌تنها به اسطوره‌ها و داستان‌های قرآنی، بلکه گذری هم به اساطیر یونان می‌زند. صدای پری‌های صحرا در فصل هشت کتاب، که با صدای دلفریب خود، مردان صحرا را به بیراهه می‌کشند و بعد نابودشان می‌سازند، خواننده را به یاد سیرن‌های اساطیر یونان می‌اندازد. یا اشاره زیاد به زخم پای میرجان که شاید یادآور پاشنه آشیل است، چرا که بعد از آن زخم پا است که سیر نزولی میرجان تا نابودی کاملش، آغاز می‌شود.

هرچند خیلی از اینها هنوز هم به واقع قسمتی از زندگی، باورها و رسوم منطقه رودبار و جنوب کرمان است مانند گذر از آتش برای اثبات صداقت فرد؛ اما ورود این حجم اسطوره و اشاره به آنها، بیانگر این است که خواننده فقط با «یک» شخصیت طرف نیست. میرجان نماد نوع بشر است. انسان امروزی که همچنان به خاطر خطاهای دیگران مجازات شده و خودآگاه و ناخودآگاه، مستقیم و غیرمستقیم، خود نیز خطاهای آنها را تکرار می‌کند. انسان امروزی که در گستره بی‌پایان، وهمناک و پرخطر بیابانی گیر افتاده و در حسرت همکلامی با دیگری و درآمدن از تنهایی خود است. هرچه میرجان سو به زندگی دارد، زندگی بیشتر از او دریغ می‌شود. میرجان سه بار عاشق می‌شود و هر سه بار ناکام می‌ماند. همیشه سرگردان است، از این بیابان به بیابان دیگر و از این دهگاه به دهگاه دیگر. انگار آرامش و قرار سهم او نیست. این آشفتگی‌ها، حیرانی‌‌ها و دربه‌دری‌ها، به نوعی، استیصال انسان امروزی را از دید علیمرادی نشان می‌دهد که هر چه می‌کوشد زندگی‌اش را سرو سامان دهد، بیشتر در مرداب بداقبالی‌ها و ناکامی‌ها فرو می‌رود.

این روزنامه همچنین امروز در ستون «خبرچین» خود خبری از اجرای نمایش «آی با کلاه، ای بی کلاه» را منتشر کرده است. به گفته «فرهیختگان»، سال‌هاست از غلامحسین ساعدی در تئاتر ایران خبری نیست. انگار قرار نبوده این نمایشنامه‌نویس برجسته ایرانی در تئاتر ایران به روی صحنه برود. 40 سال است که به صورت رسمی کاری از ساعدی اجرا نشده اما انگار زمان کفه‌اش به سمت ساعدی چربیده و قرار شده یک نمایشنامه از او بالاخره در تئاتر ایران روی صحنه برود. قرار است جعفر والی نمایشنامه «آی باکلاه، ‌ای بی‌کلاه» این نمایشنامه‌نویس مهم ایرانی را اجرا کند. والی در سال‌های حیات ساعدی نمایشنامه‌هایی از او را کارگردانی کرده و این اجرا فتح‌بابی می‌تواند باشد برای مطرح شدن نمایشنامه‌نویسی که جزء سه قله نمایشنامه‌نویسی ایران محسوب می‌شود. ساعدی در کنار بهرام بیضایی و اکبر رادی نمایشنامه‌نویسی ایرانی را جان دادند. جعفر والی هم که سال‌هاست در تئاتر ایران کاری روی صحنه نداشته این‌بار می‌خواهد ساعدی را بر صحنه تئاتر زنده کند. او می‌گوید: «خوشبختانه طبق گفت‌وگوهایی که با مسئولان و مدیران وزارت ارشاد داشتیم، اجرای نمایشنامه «آی با کلاه‌ای بی‌کلاه» نوشته زنده‌یاد غلامحسین ساعدی تصویب شده و قصد دارم این نمایش را پاییز امسال در تماشاخانه سنگلج به صحنه بیاورم.» او می‌گوید: «امیدوارم این تابو شکسته شود چون به نفع تئاتر ماست و با این شیوه جوانان امیدوار می‌شوند و درمی‌یابند می‌توان کارهای دیگری هم در تئاتر انجام داد.» والی که با مسئولان حرف زده آنها را متقاعد کرده که ساعدی جزء مهم‌ترین هنرمندان تئاتر ایران است و به مدیران ارشاد گفته که اجرای این نمایش نه‌تنها به ضررشان نیست بلکه به نفع تئاتر ایران است. والی یک‌بار این نمایشنامه را در «سنگلج» اجرا کرده و تاکنون 10 نمایشنامه از آثار ساعدی را روی صحنه برده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها