چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۱
گتسبی بزرگ، رمانی که همچنان چشم انتظار کارگردان های بزرگ است

رمان «گتسبی بزرگ» را بسیاری با ترجمه زیبای کریم امامی می شناسند؛ مترجمی که امروز سالگرد درگذشت اوست. ترجمه «گتسبی بزرگ»، اثر اف. اسکات فیتزجرالد همواره نام کریم امامی را با ترجمه مشهور او در ذهن مخاطبان زنده می کند. اقتباس سینمایی باز لورمن کارگردان استرالیایی که اخیرا با بازی لئوناردو دی کاپریو روی پرده رفت، بهانه ای است تا در سالگرد درگذشت این مترجم فقید، این فیلم را مرور کنیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ حامد مظفری: اسکات فیتزجرالد رمان «گتسبی بزرگ» را در آوریل 1925 منتشر کرد اما حدودا دو دهه طول کشید تا این کتاب سر زبان‌ها بیفتد و حتی آن قدر اقبال به آن زیاد باشد که در برخی دانشکده های ادبی معتبر تدریس شود. فیتزجرالد در «گتسبی بزرگ» کوشیده بخشی از پشت پرده زرق و برق ظاهری طبقه مرفه را به گزنده ترین شکل ممکن به تماشا گذارد و شاید همین وجه بوده که موجب شده از همان زمان اولین انتشار کتاب تا دوران معاصر اقتباس های سینمایی مختلفی از این رمان صورت گیرد. با این حال شاید پُربحث ترین این اقتباس ها، همان کاری باشد که «باز لورمن» استرالیایی اخیرا ارایه داده است.

تئاتر پیش از اقتباس سینمایی از راه می رسد
پیش از ساخت نسخه سینمایی «گتسبی بزرگ» نمایش‌هایی با همین نام در برادوی اجرا شده بود؛ نمایش‌هایی که مانند همتای سینمایی خود اقتباسی بود از رمان مشهور «گتسبی بزرگ» نوشته اسکات فیتزجرالد نویسنده سرشناس آمریکایی.

اولین بار در دسامبر 2008 بود که مجله «واریتی» از ساخت فیلمی بر مبنای این رمان توسط باز لورمن خبر داد. لورمن در اولین صحبت‌هایش درباره پروژه از این مساله سخن گفت که قصد دارد زمینه‌های انتقادی رمان فیتزجرالد نسبت به زندگی آدم‌های ثروتمند را به صورتی کاملا پررنگ در فیلمش نمایش دهد. اجرایی شدن پروژه نیازمند این مساله بود که باز لورمن محل زندگی‌اش در استرالیا را رها کند و به محل وقوع اتفاقات فیلم یعنی نیویورک برود. وی سپتامبر 2010 به همراه خانواده‌اش به چلسی نیویورک رفت و در ژانویه 2011 در گفت‌وگو با هالیوود ریپورتر از این نکته سخن گفت که مشغول کار کارگاهی برای سه‌بُعدی‌کردن «گتسبی بزرگ» است.

اقتباسی سه بُعدی
در سال 2010 اعلام شد که تهیه کار را سونی پیکچرز برعهده خواهد گرفت و مدتی بعد نیز برادران وارنر با انعقاد قراردادی پخش فیلم را از آن خود کرد. اولین بازیگری که به تیم پیوست لئوناردو دی‌کاپریو بود و بعد از او هم توبی مگوایر قرارداد همکاری امضا کرد. فیلمبرداری بنا بود از ژوئن 2011 در نیویورک آغاز شود اما باز لورمن اعلام کرد بخش اعظم فیلمبرداری را در سیدنی انجام خواهد داد. در نهایت سپتامبر 2011 فیلم در استودیوی فاکس سیدنی کلید خورد و کار فیلمبرداری تا دسامبر همین سال ادامه یافت. یک‌سری نماهای اضافی مربوط به فیلم هم در ژانویه 2012 فیلمبرداری شد. بودجه تولید فیلم حدودا 127 میلیون دلار بود و لورمن توجه ویژه‌ای به طراحی صحنه نماهای پس‌زمینه تصاویری نشان داد که بناست دهه 20 میلادی و عمارت مجلل «گتسبی» را نشان دهد.

این اقتباس با وجود همه تحسین هایی که نسبت به آن وجود داشت باز هم مخاطبان سفت و سخت رمان را راضی نکرد. مساله اصلی این بود که لورمن نتوانسته بود برای داستان پرچرخش زندگی «جی گتسبی» ریتمی مناسب خلق کند و همین نبود ضرباهنگ مناسب باعث می شد که از جایی به بعد تغییرات پی در پی فضای روایی داستان مخاطب را گیج کند. در رمان اصلی، فیتزجرالد کوشیده باطمانینه ای که لازمه یک داستانگویی کلاسیک است، مخاطب را آرام آرام و پله پله با اسرار زندگی شخصیت اصلی اش آشنا کند اما در اینجا حادثه پشت حادثه است که رخ می دهد و راز اصلی گتسبی رو می شود بدون آن که کمترین شوکی به مخاطب وارد شود.

نکته مهم دیگری که در رمان وجود دارد و در فیلم لورمن نیست حال و هوای نگارشی فتیزجرالد است که با توصیف فضای داستانی خیلی راحت مخاطب را به دهه بیست میلادی می برد؛یعنی مرکزیت وقوع اتفاقات و کاری می کند که مخاطب فارغ از ماجراهای عاشقانه فیلم درباره اوضاع اقتصادی آن روزگار و اثرات بحران های اقتصادی بر زندگی آدمیان آن روزگار هم بداند اما متاسفانه فیلم لورمن برای ربط دادن آدم‌ها به اوضاع جامعه اطرافشان کمترین تلاشی نمی کند و همین می شود که همه چیز به مانند یک فانتزی پررنگ و لعاب پیش می رود؛ درست به مانند موزیکال هایی که تخیل را سرچشمه وقوع پی در پی حوادث می کنند.

فیلمی با شخصیت پردازی سیاه و سفید
یکی دیگر از جلوه های مخاطب پسند متن فیتزجرالد تصویرگری زیبایی است که از مفاهیمی چون عشق، شهرت و قدرت ارایه می دهد. او سعی نمی کند  مانند بسیاری از رمان نویس های کلاسیک فقط و فقط زیبایی های عشق را نشان دهد بلکه اتفاقا به این پدیده به عنوان پدیده ای با ماهیت دوگانه نگاه می کند که اگر بی موقع از راه برسد، کار آدمی را خراب می کند. دقیقا به همین طریق او در نمایش شهرت و قدرت و حسنات یا رذایل برآمده از آن‌ها سخن می گوید. این نوع تصویرگری می توانست جایی ویژه در فیلم باز لورمن داشته باشند اما لورمن برخلاف فیتزجرالد با نگاهی کاملا خط کشی شده به این مفاهیم پرداخته و سعی کرده که مثلا صرفا بر زیبایی های حتی عشقی که در لحظه ای نادرست روی می دهد، تمرکز کند. از آن طرف درباره شهرت هم بیشتر به سمت منفی نشان دادن ویژگی رفته و همین باعث شده فضا یا سفیدِ سفید باشد و یا تیره تیره.

اگر بخواهیم «گتسبی بزرگ» را در کارنامه فیلمسازی باز لورمن بسنجیم، باید آن را اثری متوسط بدانیم اما اگر بخواهیم نسبت به رمان منبع، کیفیت را ارزیابی کنیم بی بروبرگرد باید بگوییم حق مطلب ادا نشده است ولی با وجود افسوس از دست رفتن فرصت ها توسط لورمن، می تواند این امیدواری را هم داشت که در آینده نزدیک باز هم کارگردانانی دیگر پیدا شده و سراغ سینمایی کردن این رمان بروند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها