در مقدمه این کتاب از قلم نویسنده می خوانیم: «من تا همیشه، این جامه ی سپید را دوست دارم. گوشی ام را همیشه با خودم همراه دارم و صدای قلب آدم ها را گوش می کنم. صدای اول، صدای دوم... و کلی سر و صدای دیگر که گاه در کنار سازها و آوازها، حکایت های در قلب ها جامانده می شوند. به مثابه یک راز سر به مُهر. بسیار آدم های به اغما رفته را به روزگار زمینی بازگردانده ام؛ و داستان های آن ها از آسمان، عجیب شنیدنی ست. شبیه راه رفتن روی جدول باریکی که آن سویش بی جسمی است و آن ها حالا، از تجسم به جسم بازگشته اند. من به آن ها لبخند می زنم و آن ها با پرسش نگاهم می کنند. این نقش را پذیرفته ام که طبیب یعنی آرزوهای آدم های درد و رنج. آن ها من را شبیه معجزه گر می بینند و من باور اعجاز را در خود تکرار می کنم. حریر طبابت در همین حوالی ست، به تن می کنم و بسیار شب ها و روزها، با روایت رنج و امید آن ها محشور می شوم. این کتاب، بخش کوچکی از همین روایت هاست. »
این کتاب در انتشارات میرماه منتشر شده که مدیر آن دکتر علی یزدی نژاد نیز یک پزشک است. ناشر در مقدمه کتاب می نویسد: «پزشکی حکایت عجیبی دارد، داستان درد است و درمان. این دو به اندازه ی همه زندگی، در کنار هم زیسته اند و ساخته اند و با هم کنار آمده اند. گاه در برابر هم بوده اند و گاهی کنار هم؛ از هبوط آدم تا اکنون. پزشکان راوی حکایت های بی شمار رنج و درمان بشرند. من خود بارها نظاره گر درد آدمیان بوده ام... امّا دکتر جلالی فخر طور دیگری می نویسد؛ قلم اش ساحر است انگار. ساده می نویسد و پرمغز. اصلاً خودش را هم که ببینی، از قبیله آدم هایی است که خوب حس می کنند و می فهمند. از این که اثر دیگری از او در مجموعۀ انتشارات میرماه به چاپ می رسد خوشحالم.»
نظر شما