به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «تاریخ الرسل و الملوک» یا «تاریخ الامم والملوک» معروف به تاریخ طبری کتابی است به زبان عربی که توسط محمد بن جریر طبری، تاریخنگار و محقق مسلمان ایرانی در اواخر سده سوم پس از هجرت به رشته تحریر درآمده است.
طبری این کتاب را پس از پایان تفسیر قرآنش تالیف کرد. این کتاب، تاریخ را از زمان خلقت شروع کرده و سپس به نقل داستان پیامبران و پادشاهان قدیمی میپردازد. در بخش بعدی کتاب طبری به نقل تاریخ پادشاهان ساسانی پرداخته و از آنجا به نقل زندگی پیامبر اسلام، محمد (ص) میپردازد. در این کتاب وقایع پس از شروع تاریخ اسلامی، مقارن با هجرت به مدینه به ترتیب سال تنظیم شده و تا سال ۲۹۳ هجری شمسی را در برمیگیرد.
تاریخ طبری دارای ۱۶ جلد و مرجع عمده تاریخ ایران تا اول سده چهارم هجری است، همچنین این کتاب ماخذ عمده بسیاری از افرادی واقع شده است که بعد از طبری به تالیف تاریخ اسلام اهتمام ورزیدهاند.
تاریخنگاری به شیوه طبری
تاریخ طبری مهمترین تاریخنامه روایی بهشمار میرود که دربردارنده تاریخ جهان و اسلام تا آغاز قرن چهارم هجری است. طبری سبک جدید تدوین تاریخ براساس علم حدیث را پایهگذاری کرد. به این معنی که وی در روایت تاریخ از نقلقولهای افراد مختلف استفاده کرده و روایت خود را اینگونه پیش میبرد. به همین دلیل است که پژوهشگران تاریخ معتقدند در رجوع به تاریخ طبری باید احتیاط کرد.
تاریخ طبری از همان ابتدا مقبولیت عام پیدا کرد. به گونهای که ابنخلکان کتاب طبری را اثبت و اصح کتب میداند. همین مقبولیت موجب شد تا مورخان بعد از وی چون ابن اثیر، ابن مسکویه و ابن کثیر خلاصهای از آن را در کتاب خود بیاورند.
طبری در آغاز کتاب با اشاره به اینکه نقلها را مستند آورده، خواسته تا خود را به دلیل مطالب نادرست تبرئه کند. بر همین اساس کتاب طبری دارای حجم زیادی از مطالب نقل شده است که درمیان آنها روایاتی از افرادی دروغگو همچون سیفبن عمر نیز گنجانده شود.
با وجود این، تاریخ طبری گنجینهای سرشار از آداب و رسوم اقوام و ملل گوناگون است و از نظر بررسی اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در عهد اسلامی از منابع مهم بهشمار میرود.
براساس آنچه طبری در مقدمه کتاب خود آورده، میتوان استنباط کرد هدف او از نگارش تاریخ، عرضه تاریخ جهان از آغاز آفرینش تا زمان خودش بوده است. از دیدگاه طبری، سیر وقایع و رویدادهای تاریخ جهان از مبدا معینی آغاز شده و به وقایع زمان وی منتهی شده است. از نظر طبری تاریخ در حکم جریان واحدی است که در آن هر یک از اقوام، نقش ویژه خود را بازی کردهاند.
طبری تاریخ اسلام را از آن رو مینویسد که سراسر دنیای متمدن از ایران و روم گرفته تا ادیان مسیحی، بودایی و زرتشتی دربرابر آن زانو زدهاند و با آمیزش عناصر تمامی این فرهنگها، تمدن جدیدی با ظرفیتهای والا بهوجود آمد.
طبری در نگارش تاریخ خود، که یکی از بزرگترین و مهمترین تواریخ عمومی بهشمار میرود، به شیوه محدثان سند هر واقعهای را میآورد تا به تسلسل به صاحب اصلی آن سند برسد و در بیشتر موارد از اظهار نظر خود خودداری میکند. هرگاه مطالبی را از کتابی اقتباس کرده، نام کتاب را به صراحت میآورد و یا مطلب را به مولفان پیش از خود نسبت میدهد.
خود وی در مقدمه «تاریخ الرسل و الملوک» در اینباره مینویسد: «اعتماد من در آنچه ذکر نموده و به رشته تحریر درآوردهام، اخبار یا روایاتی است که بر راویان آن نسبت میدهم و جز در برخی از موارد از تطبیق آن با حجج عقلی و پژوهشهای شخصی خودداری ورزیدهام: زیرا احاطه بر احوال گذشتگان و یا اخبار معاصران، جز از طریق نقل روایت مقدور نبوده و نیست و امکان تحقیق آنها به نیروی خرد ملکه استنباط ممکن نیست.»
ایران باستان به روایت طبری
بخش قابل توجهی از تاریخ طبری به تاریخ ایران باستان و پادشاهان اساطیری ایران اختصاص دارد. طبری در بررسی تاریخ ایران پیش از اسلام با مراجعه به منابع کهنی همچون خداینامکها سیرتاریخی سلسلههای ایران باستان را روایت میکند.
وی در جلد دوم کتاب خود درباره به پادشاهی رسیدن کیکاووس مینویسد: «گویند روزی که کیکاووس به پادشاهی رسید گفت: خدا این زمین و مخلوق آن را به ما داد که در کار اطاعت وی بکوشیم. وی گروهی از بزرگان اطراف قلمرو خویش را بکشت و کشور و رعیت را از دستاندازی دشمنان اطراف مصون داشت. اقامت کیکاووس به بلخ بود و پسری آورد که به جمال و کمال و خلقت نکو به دوران خود همانند نداشت. و نام وی را سیاوخش کرد و به رستم دلیر پسر دستان پسر برامان سپهبد سیستان و توابع سپرد تا به تربیت وی قیام کند.. و رستم سیاوخش را به سیستان برد و تربیت کرد.»
طبری در بخش تاریخ ایران باستان پس از ذکر پادشاهان اساطیری و شاهان هخامنشی و حمله اسکندر به ایران به سلسله اشکانیان میرسد و با عنوان «سخن از خبر پارسیان پس از مرگ اسکندر که سیاق تاریخ بر پادشاهی آنهاست» این قسمت را آغاز میکند و مینویسد: «مطلعان اخبار سلف درباره کسی که پس از اسکندر در عراق پادشاهی کرد و در کار ملوکالطوائف که تا هنگام پادشاهی اردشیر بابکان شاهی اقلیم بابل داشتند اختلاف کردهاند. هشام کلبی گوید: پس از اسکندر بلاکوس سلیکس پادشاه شد و پس از او انتیحس به پادشاهی رسید. گوید و انتیحس شهر انطاکیه را بنیاد کرد و سواد کوفه در تصرف این پادشاهان بود و در ناحیه جبال و اهواز و فارس رفت و آمد داشتند تا مردی به نام اشک ظهور کرد و او پس دارای بزرگ بود و تولد و رشد وی به ری بوده بود و گروهی بسیار فراهم آورد و آهنگ انتیحس کرد و بر سواد تسلط یافت و از موصل تا ری و اصفهان به دست وی افتاد و به سبب نسب و شرف که داشت و هم به سبب فیروزی وی دیگر ملوکالطوائف به تعظیم او پرداختند و برتری وی بشناختند.»
سرگذشت مولف «تاریخ الرسل و الملوک»
ابوجعفر محمدبن جریر طبری در آمل طبرستان دیده به جهان گشود. وی درباره دوره خردسالی خود مینویسد: «قرآن کریم را در سن هفت سالگی حفظ کرده، در هشت سالگی برای مردم نماز گزاردم. در 9 سالگی حدیث مینگاشتم و به خاطر خوابی که پدرم درباره من دیده بود،از دوران خردسالی به تحصیل من اهتمام زیادی مبذول میداشت.»
طبری هنوز به دوازده سالگی نرسیده بود که از آمل به سوی ری و نواحی ان مسافرت کرد و از محضر استادان این منطقه بهره کافی را برد. ری نقطه آغاز سفرهای علمی طبری بود و او مسافرتی را در پیش گرفت که مرزهای آن تا منتهای منطقههای شرق تا غرب کشورهای اسلامی را دربرمیگرفت.
محمد بن جرير طبري سرانجام در 85 سالگي در بغداد دار فاني را وداع گفت و در خانهاش مدفون شد.
نظر شما