چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۵
خاطراتی از نسل بحرالعلوم‌ها/ تفاوت فمینیسم با زنانه‌نویسی

امروز چهارشنبه دوازدهم شهریور1393 روزنامه‌های ایران، مردم سالاری، فرهیختگان، شاپرک، شهروند، شرق و آرمان مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با استاد حسن انوشه، دکتر بيژن عبدالکريمي، آنتوان بارا و یادداشت‌های مختلف درباره زنده‌یاد کاتوزیان از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز چهارشنبه دوازدهم شهریور1393 روزنامه‌های ایران، مردم سالاری، فرهیختگان، شاپرک، شهروند، شرق و آرمان مطالبی از دنیای کتاب را منتشر کرده‌اند.
کتاب در روزنامه ایران

وداع با معمار مدرسه حقوق
روزنامه ایران در صفحه اول یادداشتی درباره استاد ناصر کاتوزیان، پدر علم حقوق ایران از دکتر عباس کریمی، رئیس سابق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران منتشر کرده که می گوید: پنجشنبه ساعت 9 صبح جامعه دانشگاهی کشور برای آخرین وداع با استاد نمونه کشور در عرصه حقوق، مسجد دانشگاه تهران را میعاد خود قرار داده است که جامعه حقوقی ایران به معنای وسیع کلمه از این فقدان عمیقاً ماتم زده‌اند و بیشترین لطمه را از این مصیبت بر پیکره خود احساس می‌کنند. نظام حقوقی کشور همیشه از این بابت مغموم و مغبون باقی خواهد ماند. او فقط ناقل علوم نسل های پیشین نبود که علم افزایی او بدون تردید در تاریخ حقوق کشور مثال زدنی خواهد ماند. دکتر کاتوزیان در قبال دانشجویانش در نسل‌های مختلف در یک کلمه، شاگردپرور بود. شاگردآموزی را همه بلدند گرچه عمق آموزش، بسته به توانایی استاد تغییر می‌کند، لیکن شاگردپروری هنری است که نصیب هر استاد نمی‌گردد. نهال دانشجو در بستان دانشگاه به هر حال آب و تغذیه متناسب با ظرفیت خود را دریافت می‌دارد، لیکن مراقبت بر نمو و رشد صحیح، جلوگیری از انحراف و کجروی این نهال و از بین بردن شاخه‌ها و خار‌های زائد آن کاری است که بر عهده استادان فرزانه دانشگاه قرار دارد و دکتر کاتوزیان در این امر نهایت تلاش خود را مبذول می‌داشت.


حذف بخش تئاتر و موسیقی از کتاب فرهنگ و هنر
روزنامه ایران در صفحه 6 مطلبی با عنوان «واکنش به حذف بخش تئاتر و موسیقی از کتاب فرهنگ و هنر» منتشر کرده که می گوید: رحمت امینی مؤلف بخش تئاتر و عضو شورای برنامه‌ریزی و تألیف کتاب <فرهنگ و هنر> درباره زمزمه‌های حذف بخش تئاتر و موسیقی از این کتاب درسی سال هشتم مدارس خبر داد و گفته: این زمزمه دقیقاً در لحظه چاپ کتاب به وجود آمد. اکنون کتاب هشتم تألیف شده و آماده چاپ است اما نظریاتی داده‌اند و می‌خواهند بخش‌هایی از آن را حذف کنند. گفته‌اند بخش تئاتر و موسیقی باید حذف شود و در سال نهم به چاپ رسد. متأسفانه چنین نظری از یک بخشی صادر شده و نمی‌دانیم چقدر جدی باشد.»

خاطراتی از نسل بحرالعلوم‌ها
روزنامه ایران در صفحه 17 با استاد حسن انوشه، دایره‌المعارف‌نویس، مترجم و پژوهشگر حوزه فرهنگ، تاریخ، زبان و ادبیات فارسی گفت‌وگو کرده که در آن می‌خوانیم: افرادی چون صفا و خانلری فقط به دنبال این بودند که علم این مملکت را به جایی برسانند. این بود که نشستند و فقط کار کردند و داشته‌های خود را حقیقتاً در طبق اخلاص به دانشجو منتقل کردند. در واقع آنها آخرین نسل‌های بحرالعلوم‌ها بودند که در چند رشته توأمان اشراف کامل داشته و توانستند در طول دوران فعالیت خود به‌ویژه در دهه چهل دانشجویان فراوانی را تربیت کنند. استادان دهه چهل عموماً اینچنین بودند.
اما نسل چنین افرادی همان طور که گفتم منقرض شده است. به بیان دیگر این استادان دغدغه داشتند که علم را برای این مملکت به میراث بگذارند. در این رابطه برایتان مثالی می‌زنم مثلاً مرحوم باستانی پاریزی تا عمر داشت به شناخت فرهنگ و زادبوم خود یاری رساند. یا ایرج افشار که خدا او را رحمت کند، او بالای سیصد جلد کتاب نوشت و با اینکه بسیار ثروتمند بود و می‌توانست با این پول زندگی‌ها برای خود رقم زند چنین نکرد چون خاک‌اش را دوست داشت و علاقه داشت که میراثی از او باقی بماند که آیندگان این مرز و بوم به آن افتخار کنند.
کتاب در روزنامه مردم سالاری

انسـان بـه مـأواي معنـوي و فرهنگـي هـم مثـل مسـکن نيـاز دارد
روزنامه مردم سالاری در صفحه اندیشه با دکتر بيژن عبدالکريمي يکي از پرکارترين و سرشناس‌ترين استادان فلسفه در ايران گفت‌و‌گويی کرده که تاليفات ارزنده‌اي همچون ما و جهان نيچه‌اي،« رهايي‌بخش يا سلطه: نقدي بر نظام آموزش و پرورش ايران» و« هگل يا مارکس: نقدي بر جريان روشنفکري ايران» دارد. او می گوید: انسان همانطور که به مسکن نياز دارد به مأواي معنوي و فرهنگي نيز نياز دارد. اين مأوا را تفکر، چه در شکل فلسفه و چه در شکل دين، عرفان، هنر و ادبيات، شکل مي‌دهد. انسان بدون معنا نمي‌تواند در اين کره زندگي کند. انساني که چرايي ندارد، به قول نيچه نمي‌تواند با چگونگي‌هايش بسازد. پرسش از معناي جهان و چرايي‌ها در حوزه فلسفه است. اين پرسش که «چرا فلسفه؟ چرا تفکر؟» پرسشي است که مدينه و جامعه در هر دوره‌اي از تاريخ تفکر و تاريخ فلسفه در برابر فيلسوف و متفکر مي‌نهد.
کتاب در روزنامه فرهیختگان

فروتنی و فرهیختگی بانوی آلمانی
روزنامه فرهیختگان در ستون صفحه 6 یادداشتی به مناسبت درگذشت زیگرید لطفی منتشر کرده که و در آن آورده است: زیگرید لطفی، همسر مرحوم محمدحسن لطفی بود، همان لطفی بزرگ، و مترجم آثار فلسفی در ایران، از جمله آثار افلاطون، ارسطو و فلوطین، تاریخ رنسانس در ایتالیا و همچنین مجموعه پایدیا. این بانوی فرهیخته، خود مترجم قابلی است که آثار زیادی را با خوبی و استحکام بی‌مانند، از فارسی به آلمانی ترجمه کرده است. افزون بر چند داستان کوتاه از نویسندگانی چون دولت‌آبادی و احمدمحمود، مهم‌ترین ترجمه‌اش به گمانم برگردان رمان بزرگ «کلیدر» و رمان «جای خالی سلوچ» است به زبان آلمانی که کتاب اخیر مورد توجه زیاد قرار گرفت و برای نویسنده بزرگ معاصر ما، محمود دولت‌آبادی شهرتی درخور در حوزه زبان آلمانی به ارمغان آورد. این زوج فرهیخته، تلاش زیادی در راه اعتلا و پیشرفت فرهنگ ایرانی و زبان فارسی از خود به خرج دادند. این زوج فرهیخته فروتن، از بی‌سروصداترین و در عین حال پرکارترین کسانی بودند که فرهنگ معاصر ما تاکنون به خودش دیده و هم آثارشان هم سلوک فردی‌شان می‌تواند سرمشق بسیاری از فرهیختگان ایرانی باشد.

فریادی که نهضت را ادامه داد
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه با آنتوان بارا، نویسنده کتاب «زینب؛ صرخه اکملت مسیره» گفت‌وگو کرده که در آن می‌خوانیم: هنگامی که مشغول نگارش کتاب «امام حسین در اندیشه مسیحیت» بودم با شخصیت بسیار بزرگ حضرت زینب(س) مواجه شدم. بنابراین بی‌انصافی دانستم که از این شخصیت بگذرم مگر اینکه در وجود با عظمت این شخصیت کنکاش کنم و به اسناد تاریخی در این خصوص بازگردم. صرخه اکملت مسیره؛ یعنی «فریادی که نهضت را ادامه داد»؛ همان عنوان کتاب که من وقت زیادی را صرف انتخاب آن کردم. این بهترین بیانی است که می‌توان در مورد آن حضرت به‌کار برد. در حقیقت بیانی جامع و فراگیر است.

غلامحسین انصاری مترجم کتاب «زینب؛ صرخه اکملت مسیره» نیز با روزنامه فرهیختگان گفت‌وگو کرده و می گوید: کار آنتوان بارا آمیخته‌ای از سبک نویسندگی کلاسیسم و سمبلیسم است و گاهی اوقات هم از رمانتیسم استفاده شده است. این سبک نگارش در کتب دینی تا به حال سابقه نداشته است. او چه در کتاب «امام حسین در اندیشه مسیحیت» و چه در این کتاب بیشتر به نتایج انقلابی و تاثیر نهضت امام حسین(ع) و روشنگری حضرت زینب(س) بر افکار مردم تکیه و بر ایجاد تحول مثبت در جامعه تاکید کرده است. در این کتاب از شعر هم زیاد استفاده شده که زبان شعر هم زبان زیبایی برای بیان مطالب است.

درباره فقدان آقای حقوقدان
روزنامه فرهیختگان در صفحه آخر یادداشتی درباره ناصر کاتوزیان، پدر علم حقوق ایران منتشر کرده و در آن نوشته است: ناصر کاتوزیان، استاد تمام دانشگاه تهران با دانشی کلاسیک و قلمی دقیق همه آنچه که قرار بود یک دانشجوی ترم یکی حقوق قضایی بداند را به او یاد می‌داد. «مقدمه علم حقوق» تنها کتابی بود که در سال‌های نخست دانشجویی با علاقه خواندم، شاید چندین بار هم خواندم.
سیدمصطفی محقق‌داماد نخستین کسی بود که برای درگذشت او پیام داد و چه خوب نوشت و حق او را به جا آورد: «استاد فقید دکتر ناصر کاتوزیان شخصیتی بود که آثار علمی‌اش پشتوانه ادبیات حقوقی ایران است. کمتر مقاله حقوقی‌ای را می‌توان دید که از ارجاعات مکرر به آثار ایشان خالی باشد. ایشان دارای ذهنی وقاد، نقاد و تحلیلگر بود. در روش حقوقی مدافع اصول و موازین در حقوق اسلامی بود. دکتر کاتوزیان علی‌رغم آنکه استاد حقوق مدنی بود، دانش حقوقی‌اش اختصاص به یک حوزه خاص نداشت و بسیار وسیع بود. ایشان علاوه‌بر آثار زیادی که در حقوق مدنی به رشته تحریر درآورده است، حقوق عمومی و ادله اثبات و از همه بالاتر سه مجلد در فلسفه حقوق تالیف کرده که به نظر اینجانب اثر اخیر از آثار مستطاب ایشان است و در تاریخ تالیف این کتاب چنین اثری به زبان فارسی تالیف نشده است.
کتاب در روزنامه شاپرک

سوداي نوشتن در نوجواني
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگينامه «لوييزامي الکوت» منتشر کرده که می گوید: لوييزا در سال 1832 ميلادي متولد شده بود و «زنان کوچک» را وقتي 35 ساله بود به چاپ رساند. اين رمان زندگي خواهران مارچ را روايت مي کند و تا حدودي بر اساس خاطرات زندگي خود لوييزا و خواهرانش نوشته شده است. پدر آلکوت فيلسوف و اصلاح طلب بود که خانواده اش ثروت زيادي نداشتند و در واقع تازه بعد از چاپ «زنان کوچک» بود که امنيت مالي اين خانواده تأمين شد. لوييزا از همان نوجواني سوداي نوشتن داشت و تخيلش هم خيلي قوي بود و گاهي داستان هايي مي نوشت و با دوستانش آن ها را مثل تئاتر اجرا مي کرد. در کل، لوييزا مي آلکوت بيش از 30 کتاب و مجموعه ي داستان منتشر کرد اما هيچ يک به پاي موفقيت خارق العاده «زنان کوچک» نرسيدند. يکي از مضامين اصلي در داستان هاي آلکوت، چالش هايي است که پيش روي زنان قرار داد و آن ها را مجبور مي کند که جايي بين فردگرايي خودشان و هنجارها و انتظارات خانواده و جامعه بايستند.
کتاب در روزنامه شهروند

کسی که نبض وجدان ادبيات ما را در رگ‌هاي ادبيات جهان جاري کرد
روزنامه شهروند در صفحه آخر یادداشتی باعنوان « در کُنجِ دنجِ غم» درباره زيگريد لطفي منتشر کرده است و عنوان می‌کند: استاد ما، خانم پرفسور زيگريد لطفي، رخ در نقاب خاك كشيد. بانويي فرزانه كه در قيد نام و نشان و جغرافيا نبود و مانند هر انسانِ فرزانه، شريف و دقيق، دل‌نگران انسان و زندگي در جهان معاصر بود.
خانم دكتر لطفي قدرت انديشه و تدوين متن به ٧ زبان زنده جهان را داشتند: فارسي، آلماني، انگليسي، فرانسوي، اسپانيايي، ايتاليايي و روسي. بيش از ٦٠‌سال در وطن ما زندگي كرد و ارزشش را داشت كه قدر دانسته شود و حداقل جايي كه جايش است، صدرنشين اهل فضل و دانش باشد كه نشد؛ فروتني و متانت بي‌نظير ايشان مانع از اين بود كه حتي لب به شكوه بگشايند و در مدح خويش و منقبت فضايل خود چيزي بگويند. خانم لطفي نبض وجدان ادبيات ما را در رگ‌هاي ادبيات جهان جاري ساخت. هوش بي‌بديل و نگراني مادرانه ايشان در روبه‌رو شدن با يك اثر ادبي، يك نويسنده جوان، يك جست‌وجوگر عالم فلسفه و انديشه، همان هوش سرشار مادر بود.
کتاب در روزنامه شرق

کاتوزیان ماندگار
روزنامه شرق در صفحه اول سرمقاله خود را به درگذشت استاد کاتوزیان، پدر علم حقوق ایران اختصاص داده و می گوید: برخی از اهل علم قادرند افکار و دانسته‌هایشان را به‌صورت مکتوب عرضه کنند و بعضی دیگر هرچند محضرشان قابل‌استفاده و گفتارشان شیرین است اما قادر به نوشتن نیستند و برخی دیگر که هم می‌توانند دانسته‌های خود را به‌طور شفاهی منتقل کنند و هم مطالب خود را مکتوب کنند، آنگاه که به کاربرد آنچه می‌گویند و می‌نویسند در حیطه عمل نیاز پیدا می‌شود، ناتوان هستند. اینکه کسی در هر سه جنبه چیره‌دست و صاحب‌نظر باشد، از مواهب الهی است.

یاد استاد عدالت
روزنامه شرق در صفحه اول یادداشت دیگری از استاد کاتوزیان منتشر کرده که می گوید: در هیچ دولتی، به رکاب دولت پا نداد و خود را و دانش خود را رهین منت کس نکرد؛ اما این قاعده فکری و رفتاری را بهانه‌ای برای دوری‌جستن از مسوولیت‌های اجتماعی نکرده و هر کجا که لازم بود، پا به میدان جامعه گذاشت و به مسوولیت اجتماعی خود عمل کرد و سخن گفت و نوشت و سال‌های دراز هم با قبول محرومیت‌های ناروا، سختی‌هایش را به دوش کشید. او، اینک اگرچه از میان ما رخت برکشیده، اما نماد دانش حقوق در ایران است و مهم‌تر از آن، نماد اخلاق در حقوق نیز هم اوست.

کاتوزیان؛ آنگونه که بود
«کاتوزیان؛ آنگونه که بود»عنوان یادداشت دیگری در صفحه اول روزنامه شرق است که به سرگذشت استاد کاتوزیان در برهه های مختلف زندگی اش می پردازد. در این یادداشت آمده است: دکتر امیرناصر کاتوزیان؛ مردی که در دوم اردیبهشت‌ سال1310 در خانواده‌ای اهل علم به دنیا آمد، پدرش وکیل دادگستری بود و نام پنجمین پسر خود را امیرناصر گذاشت؛ چهاربرادر به نام‌های رضا، اصغر، محمد و عباس که این آخری چهره‌نگاری بود که به‌تازگی‌ چهره در نقاب خاک کشید و خواهری که «سپیده تا شام» وی منبعی است بی‌دروغ و بی‌نقاب از شکل‌گیری انقلاب و حکایت پرغصه نسلی است که در کوره انقلاب آبدیده شد.

مرد ناممکن
روزنامه شرق در صفحه ادبیات مطلبی درباره مقدمه «آنتونی برجس» بر مجموعه‌داستان‌های برگزیده «جی.جی.بالارد» منتشر کرده که می گوید: بالارد به این امر توجه دارد که این قبیل محدودیت‌ها که اغلب داستان‌های معاصر بدان تن داده‌اند، نادرست و پیامد شوم رشد و غلبه رمان‌نویسی بورژوایی است؛ زبان وجود دارد نه‌فقط برای ثبت امور واقعی و مسایل عینی بلکه همچنین برای رها‌سازی و پروبال‌دادن به قوه‌تخیل. لذا همان‌گونه که بالارد نشان داده است پیش‌رفتن به معنای به عقب بازگشتن هم هست و در قلمروی آفرینش ادبی، آخرالزمان تصویرشده در ژانر علمی- تخیلی گاهی با اسطوره‌های پیشاعلمی تلاقی پیدا می‌کند و این نقطه‌ای است که در محدوده سنت رمان‌نویسی بورژوایی قابل درک نیست.
بالارد نویسنده‌ای است که محدودیت‌های مضمونی را می‌پذیرد اما محدودیت‌هایی که فقط مختص خود او هستند. غریزه زیباشناختی‌اش به او می‌گوید که کار یک نویسنده علمی- تخیلی اساسا این نیست که مخاطبان را با ابداعاتی عجیب، شگفت‌زده کند بلکه باید همچون همه رمان‌نویسان خوب، انسان‌ها را در موقعیت‌هایی باورپذیر قرار دهد و عکس‌العمل‌های آنها را به تصویر بکشد.

آستانه‌های جنون
روزنامه شرق در مطلبی دیگری که در صفحه ادبیات باعنوان «آستانه‌های جنون» منتشر کرده می گوید: اگر آثار جوزف کنراد را بتوان الهام‌بخش داستان‌های جی.‌جی. بالارد دانست، در این میان، «دنیای بلور» (1966) شاید واجد بیشترین شباهت‌ها میان آثار این دو نویسنده باشد. شباهت «دنیای بلور» با رمان «دل تاریکی» از حد مشابهت در فضاسازی و وقایع دو داستان و ماجراهایی که در اعماق جنگل‌های تاریک آفریقا روی می‌دهد، فراتر می‌رود و به طرح کنایه‌هایی در باب مساله استعمار و برداشت آخرالزمانی از وقایع مرتبط با آن می‌رسد، با این تفاوت که در داستان بالارد، چرخشی هنرمندانه به سوی ادبیات علمی- تخیلی نیز مشاهده می‌شود. بالارد با رمان «دنیای بلور»، صاحب سبکی خاص در داستان‌نویسی می‌شود. سبکی سیاه که در ادامه به نمایش قساوت و تصادف می‌رسد، تا جایی که دیگر به تعبیر ژان بودریار داستان علمی-تخیلی نیست بلکه داستانی از علم و تخیل است. حتی می‌توان به توصیف بودریار، پیچش تازه‌ای بخشید و گفت رمان امروز دیگر نه داستانی آپوکالیپسی بلکه آپوکالیپسی داستانی‌شده و وارونه است که می‌خواهد نمایانگر آستانه‌های تخیل و جنون انسان‌ها باشد.

مراسم قطع دست در اسپوکن
روزنامه شرق مطلبی باعنوان «خشونت طراحی‌شده» در صفحه ادبیات منتشر کرده که عنوان می‌کند: نمایشنامه «مراسم قطع دست در اسپوکن» آخرین نمایشنامه مارتین مک‌دونا، نمایشنامه‌نویسی است که چندی پیش با اجرا و بعدها انتشار نمایشنامه «مرد بالشی»اش در ایران شناخته شد و بعد هم نمایشنامه «ملکه زیبایی لی‌نین» او ترجمه و اجرا شد و حالا نمایشنامه دیگری از او با همان‌ فضاها منتشر شده است. مارتین مک‌دونا، نمایشنامه‌نویس انگلیسی، نوجوانی چهارده‌ساله بوده که با دیدن نمایشی از دیوید ممت تصمیم می‌گیرد نویسنده شود. درس را رها کرد و طی هشت‌سال بعدش صدوخرده‌ای قصه و طرح فیلمنامه نوشت و برای هرجا به ذهنش می‌رسید فرستاد و همه‌شان رد شدند. «تجسم حقیقی مفهوم غرابت است؛ فیلمنامه و نمایش‌نامه می‌نویسد و کارگردانی می‌کند. خودش را به در و دیوار کوبیده تا به درون پانتئون تئاتر راهش بدهند و حالا که وارد شده و بر صدر نشسته، در اوج شهرت می‌گوید نوشتن روال زندگی‌اش نیست، که هر وقت لازم باشد می‌نشیند چیزی می‌نویسد.»
کتاب در روزنامه آرمان

کاتوزیان اسطوره ناصر حقوق‌آزادگان
روزنامه آرمان در صفحه اول خود یادداشتی درباره استاد ناصر کاتوزیان، پدر علم حقوق ایران از دکتر نجفی‌توانا، حقوقدان منتشر کرده که می گوید: دکتر ناصر کاتوزیان- طبق عادت مألوف ما ایرانیان که تکریم اشخاص را در زنده‌ماندن به بعد از فوت وامی‌گذاریم- ازجمله معدود صاحب‌منصبان گستره دانش و اصولا از نایاب‌ترین مشاهیر جامعه ایران تلقی می‌شود که در زمان حیات نیز قدر او -هرچند نه به میزان منزلت او- مورد شناسایی معرفت و احترام آنانی قرار گرفت که قدرشناسی را فراموش نکردند. دکتر کاتوزیان را باید از چند زاویه دید و ارزیابی کرد و به قضاوت نشست. کاتوزیان مبدع و مبتکر روش جدیدی در دانش حقوق و تدریس آن تلقی می‌شود و باید دانست آن مرحوم درواقع، بدون اغراق «پدر علم حقوق نوین» می‌باشد.


آوردگاه صدا

روزنامه آرمان در صفحه ادبیات بادداشتی با عنوان «آوردگاه صدا » منتشر کرده که می گوید: «وقتی صدا را مرتکب شدم» دومین سرایشی است از میثم ریاحی که در سال 1392از جانب انتشارات نگاه تهران به تراوش تصویر رسیده و در اختیار اهل ادب و هنر قرار گرفته است. این اثر حاوی سرایش‌هایی کوتاه (مینی مالیزم) که از صنعت پیرنگ بهره می‌جویند و سرودهایی بلند ( ماکسی مالیزم ) که با تشبث به پارادایم‌های ادبی امروزند، شمایلی بارور گون به خود گرفته است. رویکرد شاعر در این اثر از رویکردی نظر محور و منظر محور بارور می‌شود. این نگاه معرفت‌شناسانه که توام با زیباشناختی در شعر کلاف خورده، سعی بر آن دارد تا شعر شاعر را از حیث زیباشناسی تقویت و بالنده کند، ولی شاعر در این همگامی‌با نظر و منظر گاهی بی‌همگام است و گاهی هم همگام. مهم‌ترین فاکتور شاعر در همگامی‌با این رویکرد که ذکر آن رفت ، تطبیق زبان با طبیعت و توازن طبیعت با زبان شعر است.

زنانه‌نويسي با مقوله فمینيسم در ادبيات تفاوت دارد
روزنامه آرمان با رويا تفتي گفت و گو کرده که تا كنون سه مجموعه شعر با نام‌هاي «سايه لاي پوست»، «رگ‌هايم از روي بلوزم مي‌گذرند» و«سفر به انتهاي پَر» به چاپ رسانده منتشر کرده است او در پاسخ به سوال چه عاملي باعث دسته‌بندي شعر زنان و مردان شده است، می گوید: از زاويه ادبي، تفاوت نگاه و زبان بايد باعث اين تقسيم‌بندي شده باشد. اما از زواياي ديگر احتمالا همان عواملي كه باعث شده پرسش‌كننده‌ها اين چنين سوالاتي را هميشه از يك شاعر زن بپرسند نه از يك شاعر مرد! نمي‌دانم چه كسي اولين بار به ماهيت زنانگي شعر پرداخت ولي احتمالا زايايي و پويايي زبان در شعر، باعث چنين نسبتي شده شايد هم رابطه تنگاتنگي كه با زبان مادري دارد و غنايي كه از آن مي‌گيرد و به آن مي‌بخشد. البته همانطور كه مي‌دانيد زنانه‌نويسي يا نگاه زنانه، با مقوله فمینيسم در ادبيات، تفاوت دارد. كاش به‌صورت جزئي‌تر و مصداقي نمونه مي‌آورديد. گرچه تا جايي كه من ديده‌ام خوشبختانه يا متاسفانه زنان ما كمتر به دنبال دسته‌بندي‌ و انحصار‌ بوده‌اند. انگار براي آنها هنوز هم عشق، در اولويت است. نمي‌دانم كداممان بيشتر ضرر كرده‌ايم!؟ اما آنچه از شواهد برمي‌آيد دنيا را به سمت خوبي سوق نداده‌ايم. وگرنه هر روز شاهد جنگ‌ در گوشه و كنار اين كره خاكي نبوديم. و شاهد تخريب محيط زيست و زندگي‌مان...

گهواره مردگان
روزنامه آرمان مطلبی با عنوان «فروپاشی همه‌جانبه زمانی» منتشر کرده که در آن نوشته است: فراداستان با ساخت تو در تویی داستان در داستان، نه‌تنها به برساخته بودن زبانی خود اشاره دارد بلکه با ارائه‌ بیان پروسه نگارش، به بررسی ساختارهای بنیادی داستان می‌پردازد، تا از رهگذر عمل نوشتن؛ تمامی‌نظریه‌ها داستان و وحدت آداب داستان‌نویسی را زیر سوال ببرد. مهدی بهرامی‌ در متافیکشن «گهواره مردگان» از روش تکه‌تکه کردن روایت، اختلال زبانی، ساختار تو در تو، تغییر در عناصر داستانی، فروپاشی زمانی و مکانی روایت، بحث نقادانه درباره داستان در دل داستان برای تضعیف عرف‌های رایج داستان‌نویسی، شروع نامتعارف داستان از اواسط آن، تعدد زاویه دید(دانای کل، دوم شخص، اول شخص)، شیوه‌های مختلف نگارش، تعدد داستانی برساخته شده از دل داستان دیگر، درهم تنیدگی زمانی، انتقاد از شیوه‌های نگارش، نشان دادن شخصیت‌های خاکستری با دوگانگی روحی به جای ابر قهرمان و شگرد‌های دیگر در سبک پسامدرن از نوع فراداستان سود برده. او با استفاده از فروپاشی همه‌جانبه زمانی و مکانی روایت توانسته خشونت‌های رایج در جنگ و ضد و بندهای مرسوم دستگاه‌های قضایی را به رخ بکشاند.

شعرهاي نسل بيت
روزنامه آرمان در ستون نگاه صفحه ادبیات مطلبی با عنوان «زوزه و ترجمه‌هايش» منتشر کرده که فريد قدمي در آن گفته است: خبر انتشار قريب‌الوقوع كتاب «شعرهاي نسل بيت» كه منتشر شد، دوستاني از من پرسيدند دليل بازترجمه‌ام از شعر «زوزه» آلن گينزبرگ، كه به همراه شعرهاي ديگري از او و ديگر شاعران نسل بيت منتشر خواهد شد، چيست؟ سال 84 بود به‌گمانم كه بخشي از ترجمه مشترك من و مهرداد فلاح در فضاي مجازي و مجله «عصر پنج‌شنبه» منتشر شد و انتشار اين شعر به‌شكل كتاب تا سال 88 كه ناشري گمنام (نشر آفرينش، 1388) راضي به انتشارش شد، طول كشيد. اما پس از آن، دو اتفاق شگفت روي داد: يكي آنكه دست‌كم صد نفر ديگر دست‌به‌كار ترجمه اين شعر شدند، حال آنكه گينزبرگ ده‌ها شعر شگفتِ همچنان ترجمه‌نشده ديگر هم داشت؛ ديگر آنكه بسياري از مترجمانِ بعدي «زوزه» در توهين به من و فلاح، آن هم به خاطر ترجمه و انتشار يك شعر، و زير سؤال‌بردن كار، چيزي كم نگذاشتند! يكي دیگر از دلايل بازترجمه «زوزه» اشتباهاتي بود كه من در دركِ فرم و محتواي متن داشتم و عجيب آنكه برخي از اين اشتباهات عيناً در تمام ترجمه‌هاي ديگر كه پس از آن منتشر شد، رخ داده است.

پسرکی با پیژامه راه‌راه
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی با عنوان «پسرکی با پیژامه راه‌راه» منتشر کرده که می گوید: «پسرکی با پیژامه راه‌راه» (ترجمه هرمز عبدالهی، نشر چشمه) داستان دو پسربچه هشت/ نه ساله است: یکی یهودی زندانی و دیگری فرزند یک فرمانده نازی. داستان در جنگ جهانی دوم می‌گذرد. نویسنده رمان جان بوین (1971) نویسنده ایرلندی است که برای همین رمان در 2007 جایزه کتاب سال ایرلند را از آن خود کرد و در همان سال از سوی بنیاد کودکان و جنگ، به عنوان اثر برگزیده سال معرفی شد. جان بوین نویسنده رمان نیز درباره‌ ایده‌ نوشتن «پسرکی با پیژامه راه‌راه» می‌گوید: «اصولا یک تصویر یگانه به ذهنم آمد، از دو پسربچه‌ای که در دو طرف حصار سیم‌خاردار نشسته‌اند و باهم حرف می‌زنند. و من می‌دانستم آن حصار سیم‌خاردار کجا قرار دارد. یکی از چیزهایی که خوشم آمده، این بود که از وقتی کتاب را به مردم داده‌ام تا آن را بخوانند، وقتی بوده است که آنها گفته‌اند کتاب را در یک یا دو نشست، شاید هم در عرض چند ساعت خوانده‌اند. وقتی کتاب را در دست گرفته‌اند یک نفس تا آخر خوانده‌اند. زیرا من هم آن را به‌همین سرعت یک‌تکه نوشته‌ام.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط