کتاب در روزنامه شرق
روزنامه شرق در صفحه های 8 و 9 با عباس صفاری به مناسبت انتشار مجموعه شعر«مثل جوهر در آب» گفتوگو کرده که میگوید: «من رویهمرفته آدم ناآرامی هستم و به ندرت تن به رکود دادهام. از شعر که خسته میشوم ترجمه میکنم. ترجمه اگر حوصلهام را سر ببرد میروم سروقت نقاشی و کارهای گرافیک، و به این شیوه توانستهام از درجازدن در یک نقطه جلوگیری کنم. با این همه نمیتوانم ادعا کنم که تمام اشعارم از حیث طراوت و تازگی در یک سطح قرار میگیرند. این را نیز بگویم که به گمان من اما هیچ شاعری آگاهانه خودش را تکرار نمیکند.»
روایت گلشیری، راوی پرتوان ناتوانی
امروز روزنامه شرق یادداشتی با عنوان «گلشیری، راوی پرتوان ناتوانی» از نادر شهریوری(صدقی) منتشر کرده استکه به شکلهای زندگی کمدی فلاکتبار ابلوموف و شازده احتجاب می پردازد. در این مطلب آمده است: رمان شازده احتجاب از یکنظر بیان دقیق و کامل ناتوانی است، این ناتوانی خود را در سیطره حضور سنگین «گذشته» به نمایش درمیآورد، حضور سنگین گذشته شازده احتجاب را ناتوان کرده است، او با وجود آنکه با صدای بلند میگوید»باید کاری بکنم» ناتوان از هر کاری است، گذشتگان با تمامی وزن خود، پا بر دوش شازده احتجاب گذاشتهاند تا به آن حد که، امکان هر تحرکی را از او سلب کردهاند. در این میانه شازده احتجاب میراثدار خاطرهها، القاب، عناوین و تصاویر اجداد گذشته، تنها سنگینی عظیم سرش را بر دستهایش حس میکند و دستهایش از این بابت میلرزد.
در عالم ادبیات پدیدهای همچون شازده احتجاب را میتوان با ابلوموف مقایسه کرد، ایوان گنجاروف نویسنده کتاب در توصیف شخصیت ابلوموف از گردش ایام طبیعت و تکرار آن استفاده میکند، به بیانی دیگر گنجاروف گردش ایام طبیعت و تکرار آن را نماد گردش زندگی ابلوموف قرار داده، این موضوع البته به منزله آن است که ضرباهنگ تغییر احوالات ابلوموف با ضرباهنگ طبیعت همگام میشود و زمان همچون گذر روز و شب و تغییر فصول تکرار و دایما تکرار میشود.
پرتکردن ایدهها
در ستون نگاه روزنامه شرق مطلبی با عنوان «پرتکردن ایدهها» از متن و حاشیه ادبیات معاصر منتشر شده که می گوید: «روزنامهنگاری منصفانه و درست، نهفقط در زمان حال تاثیرگذار است، بلکه از آزمون تاریخ نیز سربلند بیرون میآید. اعتبار روزنامهنگار نهفقط به منابع معتبر، بلکه به تکوین تاریخ مرتبط است. این شیوه روزنامهنگاری 10سال، 20سال، 50 سال بعد از وقوع حادثه همچنان معتبر خواهد بود.» مصداق این گفته تی دیالمن، کتاب «شعارنویسی بر دیوار کاغذی»، با عنوان فرعی «از متن و حاشیه ادبیات معاصر» است که مجموعهمقالات امیر احمدیآریان است.
احمدیآریان در مقدمه «شعارنویسی بر دیوار کاغذی» مینویسد: «آن شکل نوظهور ژورنالیسم در ایران بعد از اصلاحات، که تلفیقی بود از فلسفه و سیاست و فرهنگ با چاشنی شور و تعجیل، یا به قول امید مهرگان «تفکر اضطراری» و در صفحه ادبیات و اندیشه روزنامهها ظهور کرد، بیش از هر چیز ریشه در این سنت دارد. روزنامهنویس صفحات لایی در مطبوعات امروز بهنوعی وارث این عزلتنشینان خانهها و کاغذفروشیهاست. او فکر منسجمی ندارد و نوشتههایش بر داشتههای پراکنده از مطالعات پراکنده استوار است. کار روزنامهنویس ادبی دخالتی است از ایندست در عالم ادبیات. خوراک فکری او متون ادبی و وضعیت ادبی یک عصر یا جامعه است. سلاح او شور تفکر است هرچند به معنایی بدوی و سطحی. روزنامهنویس ادبی ویروس ادبیات است یا باید باشد نه نظریهپرداز آن، کارش دخالت و گاه ضربهزدن است... او برای فرونشاندن کنجکاوی و ارضای میل تفکر است که مفاهیم را بهکار میبندد، چیزهایی - ایدهها، مفاهیم، باورها- از اطراف و اکناف علوم انسانی وام میگیرد و بدل میکند به سلاحی برای نبرد با متن ادبی، با وضعیت ادبی.
شیوه نگارش بازیگوشانه
در صفحه 9 روزنامه شرق مطلبی با عنوان «دایره بسته» درباره کتاب «از حیرت تا گرسنگی» منتشر شده که در آن عنوان میشود: نویسندگان کتاب «از حیرت تا گرسنگی» در شیوه نگارش بازیگوشانه و کنایی خود، سودای نوشتن داستانهایی دارند که کمترین ارتباط و وابستگی را به جهان واقعی پیرامونشان که نمیتوانند به آن گردن نهند، داشته باشد و در عوض بتوانند حیات ویژه خود را در دنیای متن پیدا کنند، با ابداع عباراتی که به خارج از متن ارجاع ندهند و از طرح داستانی مشخصی تبعیت نکند اما در عینحال بیانگر مشخصههای سبکی خردهفرهنگی که به آن تعلق دارند و ویژگیهای نسلی موردنظر آنها باشد.
روزنامه های ایران در صفحه آخر امروز یادداشــــتی تحت عنوان «حمایت ارشاد و تحقق آرمانهای خانواده نشر» به قلم داوود علیبابایی، مدیر نشر امید فردا منتشر کرده که به کاهش شمارگان کتاب از 3000 نسخه به 200 یا 300 نسخه و چاپ کتابهای به صورت دیجیتال در شمارگان 50 تا 200 نسخه میپردازد و می گوید: این موضوع برای صنعت نشر چه پیامدی خواهد داشت؟! هماکنون به علت عوامل متعدد، ناشران دچار رکود مالی شدهاند در حالی که بعضی از آنها به پولهای ربوی و وام با درصد بالا از بانکها روی آوردهاند. برخی از آنها دچار مشکل حقوقی و قضایی شده و چکهای برگشتی آنها در شعب مختلف دادیاری و بازپرسی دادسراها و دادگاههای حقوقی دادگستری در جریان است و برخی دیگر در قسمت مالی زندان به سر میبرند و برخی دیگر پرونده هایشان در دایره حقوقی بانکها در جریان است به طوری که وثیقه ملکی بسیاری از این ناشران در معرض حراج و مزایده قرار دارد بدون اینکه ارگانی از این صنف حمایت مالی کند.
چندی قبل علی شجاعی صائین مدیر کل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی در روزنامه ایران به تاریخ پنجشنبه 19 تیر 93 گفته بود تا سه ماه دیگر ممیزی به ناشران واگذار میشود و توضیح میدهد هیچ اجباری در واگذاری این طرح به ناشران نیست تنها افرادی که علاقهمند به ممیزی کتابهای خود هستند در صورت کسب تأیید وزارت ارشاد میتوانند در آن شرکت کنند. مخالفان نیز میتوانند طبق روال گذشته کتابهای خود را برای ممیزی به وزارت ارشاد بسپارند. از اینرو جا دارد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان بزرگترین متولی و حامی ناشران و نویسندگان همانند بسیاری از کشورهای اروپایی از این گروه حمایت کند تا اعضای این خانوده با آرامش خیال بتوانند به موفقیت برسند.
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی با عنوان «حکایت اختلاسگران فرهنگی» از مهدی مدیرواقفی، مترجم و کارشناس نشر آوده که می گوید: در عرصه فرهنگ اختلاسگر بیشتر در صدد کسب نام و نشان و شهرت است و در این مسیر از قربانی کردن ناشر خود نیز چشمپوشی نمیکند. آن هم ناشری که با وجود بحرانهای اقتصادی بازار نشر، قیمت بالای کاغذ و آمار پایین فروش کتاب، همچنان درصدد ادامه حیات فرهنگی خود است و ریسک ضرر و زیان کردن را به جان خریده است. مثل مترجمی که از اعتماد ناشر خود سوءاستفاده کند، ترجمه ناقص تحویل دهد و آخرسر در هر محفلی که زیر سوال برود، کار زشت خود را با بستن تهمت هایی نظیر «کاسبکاری » «بازاری» و امثالهم به گردن ناشرشان بیندازد.
وفور این بداخلاقیها؛ آنهم در عرصه شریف و مقدس فرهنگ به نوعی محصول آب را گلکردنهاست. اما واقعا آیا این حرکتها و به زعم برخی «رندی»ها، سرانجام به مقصود خواهد انجامید؟ آیا این حضرات که سعی دارند با پا گذاشتن بر شانه دیگران، ولو به قیمت خرد کردن شأن، اسم و رسمی به هم بزنند و به شهرت برسند، استحقاق این را دارند که به عنوان شخصیتهای فرهنگی و محترم در جامعه شناخته شوند؟
به انتخاب مترجم
در صفحه آخر روزنامه آرمان یادادشتی درباره کتاب «به انتخاب مترجم» از آریامن احمدی منتشر شده که در آن میخوانیم: بهترین کتابی که اینروزها میتواند شما را به هر کجای جهان در هر قرنی که قصد سفر دارید، بکشاند، «به انتخاب مترجم» احمد اخوت است و این امکان را به مدد داستانهایی از مارسل پروست، جیمز جویس، شرلی جکسون، آلیس واکر، ولادمیر ناباکوف، تیم اوبرین، نادین گوردیمهر، کوبه آبه، برنارد مالامود، جین ناکس و خیلیهای دیگر که برای نخستینبار داستانشان به فارسی ترجمه شده، میسر میشود. «به انتخاب مترجم» گواه دقتنظر و نگاه دقیق مترجم بزرگی است که پیشتر همشهری دیگرش احمد گلشیری در مجموعه چهار جلدی «داستان و نقد داستان» به همین کار دست یازیده بود، اما متاسفانه سالها است که این مجموعه نایاب شده و در اختیار خوانندگان قرار نگرفته است و اکنون «بهانتخاب مترجم» جایگزین بسیار خوبی است تا یکبار دیگر همزیستی داستان و نقد داستان را در کنار یکدیگر به خوانش بنشینیم.
داستانک برای انسان پر مشغله امروز
در یادادشت دیگری که تحت عنوان «داستانک برای انسان پر مشغله امروز» از ضحی کاظمی در روزنامه آرمان منتشر شده، به آمار سرانه مطالعه در کشور چیزی بین یک تا ده دقیقه اشاره می کند و می گوید: میشود پلی زد بین ادبیات داستانی و انسان پر مشغله امروز که فرصت خواندن رمان جدی یا داستان کوتاه پیچیده و سنگین ادبی ندارد. داستانی که هم سریع خوانده شود، هم ارزش ادبی خود را حفظ کرده باشد و هم بدون اینکه خواننده را مجبور کند زمان زیادی به فکر و تعمق و فهم داستان بپردازد، هم از لذت آنی داستان برخوردار شود و هم برای لحظهای کوتاه هم که شده به فکر فرو رفته و جرقهای از اندیشه در ذهن او روشن شود. داستانک با حجم کوتاه که معمولا بین نیم تا یک صفحه است، و به دور از هر نوع اطناب و توصیف صرفا موضوعی را مطرح میکند و ضربهای به خواننده میزند تا اندکی تفکر و تعمق وارد زندگی یکنواختش گردد، فرم بسیار مناسبی است برای آشتی دادن انسان پر مشغله امروز با داستان. داستانک را میشود در همه حال خواند و لذت برد. در مسیر رفت و آمد روزانه مثل مترو و تاکسی، در زمان انتظار ورود به مطب دکتر، در فاصله بین شروع دو برنامه تلویزیونی و غیره. شاید یکی از راههای گسترش داستان به سطح جامعه تولید و فراوانی بیشتر داستانک ادبی باشد که متاسفانه نویسندگان ما این فرم را مهجور کرده و از آن دوری میکنند.
«پازن ِ صخرههای اَخلُمد » عنوان مطلب اصلی صفحه کتاب روزنامه شهروند است که به غلامعباس جعفري؛ مرد افقهاي عمودي اختصاص دارد در این مطلب آمده است: افقهاي عمودي، نام دايرةالمعارف كوهشناسي از غلامعباس جعفري است. بيشك اين كتاب كه پروفسور رجبي نيز بر آن مهر تاييد نهاده، ميتواند اصليترين منبع و ماخذ براي كوهنوردان، علاقهمندان به ورزشهاي كوهستاني، محققان، ايرانشناسان و طبيعتدوستان باشد. اينروزها در سالياد كوچ غريبانه و بازگشت حيرتانگيز غلامعباس جعفری به آغوش جاودانگي طبيعت هستيم. اسم مرگ براي او كافي نيست. نه او نمرده است؛ چون تا كوه زنده است او نيز زنده است. ويژهنامه كوهنوشتههاي او بهانهاي شد براي يادكرد از مرد قلم و كوه: غلامعباس جعفري نويسنده دايرةالمعارف گنجهنشين كوه و كوهنوردي ايران يا همان: افقهاي عمودي ايران
رفت و ديگر نه از قفاش نگاه
در ستون صفحه کتاب روزنامه شهروند یادداشتی باعنوان «رفت و ديگر نه از قفاش نگاه» از محسن صمدي منتشر شده که به غلامعباس جعفری اختصاص دارد. در این یادداشت آمده است: كارهاي او بيشترين تمركزش روي نوشتن براي حفظ طبيعت و آشتيدادن انسان با ذات طبيعت بود.
بسياري از آنان كه امروز نام و نشاني دارند، از دانشآموختگان سراي محبت او بودند. او سياسي و سياستزده نبود و بيشتر زحمتي را كه متحمل ميشد براي كناره ماندن از رشحات ويراني سياستزدگي بود. به همين خاطر از اختاپوس سياست و هر سايه و ديواري كه رنگ و رويي از سياست برآمده در طالع تاريخ داشت در گريز بود. آزاده و آزاد مردي بود كه براي حفظ سلامت انسان ايراني نوشت. صعودهاي بسياري به مرتفعترين كوهها و قلل جهان داشت. غلامعباس جعفری روز ۱۶ شهریور ۱۳۸۸ قایق بر آب این رودخانه مرگ انداخت و رفت...
کتاب در روزنامه فرهیختگان
خیابان رندان
روزنامه فرهیختگان در صفحه 6 یادداشتی باعنوان «خیابان رندان» درباره مجموعه شعر «شب نقاب عمومی است» شمس لنگرودی از مصطفی پورنجاتی منتشر کرده که می گوید: شعرهای مجموعه «شب نقاب عمومی است» متمرکز است بر تکتصویرهای تازه و آنگاه باورپذیر کردن آنها. روایت ابژههایی که ممکن نیست به صورت دیگری دیده شود، مگر در فاصلهای معنادار از جهان کنونی ایستاده باشیم و پوچیها و زیباییهایش را در کف مشت بکاویم و سپس به زبانی از حروف کودکان نقش بزنیم. ذهن نوساز و استعارین شمس لنگرودی راوی تردیدها و ترسهای انسانی ست با چشمهای گشوده از حیرت، که زخمها را بر کره خونین زمین و سرزمین درون آدمیان روایت میکند.
سپاهي يونسي خاطرات شهداي خراساني را بازنويسي مي کند
در صفحه ادبی و هنری گفت و گوی عباسعلي سپاهي يونسي با مهر منتشر شده که از بازنويسي خاطرات جمعي از شهدا و فرماندهان خراسان براي کودکان و نوجوانان خبر داده و گفته است: در حال حاضر مجموعه بازنويسي خاطرات شهداي خراساني زمان جنگ را که براي کودکان و نوجوانان نوشته شده، براي بررسي به ناشر تحويل داده ام. اين پروژه، بازنويسي خاطرات شهدا و فرماندهاني چون محمود کاوه، عبدالحسين برونسي، شهيد شوشتري و ... را شامل مي شود.
نظر شما