خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مالک خواجهوند: فروشگاه یساولی در خیابان کریمخان ویترین خود را به دو بخش مجزا تقسیم کرده است. در یک سو کتابهای پُرفروش و عامه پسند را در کنار سیدیهای موسیقی قرار داده و در سمت دیگر کتابهایِی با موضوع هنر، کتابهای نفیس و به خصوص کتابهای چاپ یساولی را قرار داده است. ویترین از کف تا سقف پُر از کتاب است که تماشای آنها زمان زیادی را میطلبد.
اما تفاوت آشکاری در این دو سوی ویترین به چشم میخورد؛ یک طرف پُر از کتابهایی با عناوین عامهپسند است. «آدم یا الاغ؟»،
«ز مثل زندگی»، «یک پنجره برای من – کتایون ریاحی» و استثنائا «عناصر سینمای تارکوفسکی» که تازه از نشر مرکز منتشر شده در کنار هم چیده شده اند و در حواشی آنها بسیاری از کتابهای کوچک و بزرگی که هر یک عناوین جالب توجهی دارند، قرار گرفته اند. به نظر این تکه از ویترین قرار است که مردم کتاب نخوان را به داخل فروشگاه جذب کند.
بخش دیگر ویترین با چینشی نه چندان فکرشده تقریبا تمامی تازههای نشر یساولی را به همراه برخی تازههای کتاب دیگر ناشران ارائه میکند. عنوان عمده کتابها آموزش هنرهای مختلف طراحی و نقاشی اند که از تازه ترین هایشان کتاب «0 تا 100 طراحی در 10 فصل» به چشم می خورد. «طراحی لباس»، «معماری، شهرسازی و شهرنشینی ایران در گذر زمان»، «نگار و نگاره» و «قلم زنی» از مهمترین عناوین کتابهای این ویترین هستند.
بیش از 60 درصد ویترین را کتابهای نفیس قرآن، شاهنامه، دیوان حافظ و چند کتاب نفیس عکس، ایران شناسی و قوم شناسی تشکیل داده است. مهمترین کتاب هنری در این میان، «میر علی هروی: منتخبی از مرقعات ایران و هند در موزههای جهان» است که با مقدمه استاد امیر خانی، سال گذشته در قطع رحلی از انتشارات رواق هنر منتشر شده است.
در داخل کتابفروشی یساولی، دستهبندی و طبقهبندی درستی از کتابها اتفاق نیفتاده و این مکان از آن کتابفروشیهایی است که حتما باید از فروشنده ها سوال کرد تا کتاب مورد نظر را پیدا کنیم، کاری که کتابخوانها کمتر به آن علاقه دارند.
کتابفروشی یساولی لوکیشن فیلمبرداری شده است
در روز مراجعه خبرنگار ما به کتابفروشی، فضای کتابفروشی یساولی در قُرق یک گروه فیلمبرداری است و کتابفروش محترم اصلا تمرکز کافی برای مصاحبه ندارد. در عوض کارگردان جوان فیلم را به گفتگو نشاندم. ماهور مجلسی تحصیلکرده مهندسی عمران که تاکنون چندین فیلم کوتاه و مستند را کار کرده، مشغول فیلمبرداری یک فیلم نیمه بلند داستانی بود که شخصیت اول آن جوان کتابخوانی بود که دچار معضلات روحی و ذهنی و بحران های فکری روانشناسانه و جامعه شناسانه میشود. کتابفروشی یکی از پاتوق های اصلی این کاراکتر بود.
کارگردان این فیلم با بیان این توضیحات ادامه می دهد: در این سکانس بازیگر باید به سمت کتابهای صادق هدایت، ارنست همینگوی و چند نویسنده دیگر که می دانم خودکشی کردهاند برود و این کتاب ها را ورق بزند. کتاب فروشیها همواره برایم لوکیشن های جالبتوجهی برای فیلمبرداری بوده اند، اما غالبا صاحبان آنها در مقابل این کار مقاومت نشان میدهند. این مساله دلایل مختلفی می تواند داشته باشد. اول اینکه آنقدر فضای داخل کتابفروشیها شلوغ و تنگ است که برای کار جابه جایی های زیادی را باید اعمال کرد. دوم اینکه کتابفروشیها، مگر درمواردی معدود، کمتر به فکر ایجاد فضایی زیبا و جذاب برای خریداران هستند.
او اضافه می کند: این اولین باری است که کتابفروشی را برای لوکیشن انتخاب میکنم آن هم به دلیل روابط و دوستیهایی که در این میان وجود داشت، ممکن شد.
فروشگاه خصوصی اساطیر/ هنریترین چیدمان کتابها
کمی پایینتر با درِ بسته فروشگاه نشر اساطیر روبرو می شوم اما ویترین و داخل کتابفروشی بسیار جلب توجه میکند. در این کتابفروشیِ به نسبت بزرگ فقط کتابهای نشر اساطیر که عمدتا با موضوع تاریخ هستند ارائه میشد. همین امر فضای کتابفروشی را آرام و زیبا باقی نگه داشته است. کتابها در این ویترین که شیشههای بلندی داشت فقط در کف قرار گرفته اند و با اینکه هیچ کتاب هنری در آن میان نیست، چیدمانی بسیار هنری تر از بسیاری کتابفروشی های دیگر دارد. کف ویترین تقریبا خالی است و کتابها از عطف شان مقابل بیننده قرار گرفته اند. ضمن آنکه ویترین فضای داخل فروشگاه را کور نکرده و قفسههای داخل کتابفروشی به زیبایی ویترین میافزاید.
در فضای داخل کتابفروشی هم خبری از میزهای وسط که دست و پاگیر بازدیدکنندگان باشد نیست. اینکه فروشگاهی فقط کتابهای خودش را بفروشد هم ایده خوبی است!
کتابفروشی ثالث/ ویترین دکور است نه اطلاع رسان
نشر ثالث، در ویترین کتابفروشی خود نوآوری جالبی را ارائه کرده است. در میان کتابهایی که در قفسههای چوبی-فلزی این ویترین قرار دارند، نقاشیهایی کوچک، به صورت تابلوهایی قابنشده قرار گرفته بود که جلب توجه میکنند.
این تابلوها در میان کتابهایی قرار داده شده که طرح جلد جذابی نداشتند. مثلا قفسه ای که نیازی به گذاشتن این تابلو نداشت کتابهای «روششناسیهنر» نوشته لوری آدامز و ترجمه علی معصومی و کتاب تقریبا نفیس کامبیز درمبخش به نام «سیاه –گزیده طرحها از 1352 تا 1354» و کتاب «ترانه ها و آهنگهای جاودانه» نوشته حبیبالله نصیری فرد قرار دارند که با طرح جلدهایی زیبا کار همان تابلوها را هم انجام میدادند.
داخل کتابفروشی ثالث تفکیک خوبی برای کتابهای هر حوزه: رمان ایرانی، رمان خارجی، شعر، سینما، فلسفه، موسیقی و... وجود دارد اما خیلی شلوغتر و تنگتر از آن است که بشود سرسام نگرفت! میزهای پُر از کتاب وسط هم که بیداد می کنند.
شاید یک دلیل این شلوغی آن است که یک طرف کتابفروشی به لوازم التحریر و اشیای کادویی فرهنگی اختصاص دارد. بالا هم که کافی شاپ و فروشگاه صنایع دستی است و در کل به گفته جعفریه مدیر نشر ثالث، اینجا یک سوپرمارکت فرهنگی است تا یک کتابفروشی عادی!
در ورودی این فروشگاه قفسه کتابهای نفیس و زیبا قرار دارد که جالب ترین شان دیوان حافظ در جلدها و جعبههای چوبی با روکشی کتانی است که در جاهای دیگر کمتر دیدهایم. همچنین چند تلسکوپ که حسابی وسوسه کننده به نظر میآمدند.
چشمگیرترین کتابهایی که در قفسه های هنر دیده میشود، یکی کتابهای قطع بزرگ از عکسهای کیارستمی است و دیگری کتاب «چهرهها: سیمایی از هنرمندان سینما وتئاتر معاصر ایران»، «نقد هفت» و تاریخچه دو جلدی «دوبله درایران».
کتابفروشیها باید به سوپرمارکتهای فرهنگی تبدیل شوند
اتفاق عجیب دیگر وجود یک قفسه اختصاصی برای کتاب «محاکمه در خیابان(مجموعه عکسهای فیلم)» بود. با وجود این تَنگی فضا و کمی قفسه حدود 25 جلد از این کتاب به شکل دومینویی کنار هم چیده شده که محمدعلی جعفریه مدیر مسئول نشر ثالث در اینباره توضیح می دهد: این کار دلیل خاصی نداشته و صرفا یک سلیقه شخصی کتاب فروش بوده است.
او در خصوص نحوه چینش کتابها در ویترین و قفسهها اظهار می کند: شیوه ویترینچینی سنتی تقریبا منسوخ شده است؛ کتابفروشی های دیگر هم کمتر به این مسئله می پردازند. ویترین بیشتر جایگاه یک دکور را برای فروشگاه پیدا کرده است تا اطلاع رسانی و دیگر بحثها. مردم درنهایت باید وارد کتاب فروشی بشوند تا از تازههای نشر و به طور کلی محتوای کتابفروشی با خبر بشوند.
او می افزاید: در فروشگاه ثالث کتابها به خوبی در قفسه های مجزا بر اساس موضوعات تفکیک شده اند و این مساله دسترسی به کتاب مورد نظر را برای خریداران سهل تر میکند.
وی همچنین در برابر این ایده که برای هر نشر یک کتابفروشی اختصاصی وجود داشته باشد، به صراحت می گوید: مخالف صد در صد این ایده هستم. کتابفروشی باید فضایی برای ارائه همه نوع کتاب و از همه حوزه های نشر باشد، چرا باید این محدودیت را ایجاد کرد که نه اقتصادی و نه اخلاقی است. این کار نوعی خودخواهی می تواند تلقی شود. همه کتابفروشیهای بزرگ، بسته به فضایی که در اختیار دارند به سوی یک سوپر مارکت فرهنگی پیش می روند تا صرفا ارائه کتاب.
ایبنا با هدف فراهم آوردن شناخت بهتر برای کتابخوانها از کتابفروشیهای، ارائه اینگونه گزارشها را از دیگر فروشگاههای کتاب تهران به صورت هفتگی دنبال خواهد کرد.
نظر شما