نگاه هنرمندانه به تئاتر مقاومت
سعید تشکری پس از سالها تجربه عملی در زمینه نمایشنامهنویسی، کارگردانی و نقد توانسته یکی از نظریه پردازان تئاتر مذهبی و دفاع مقدس شود. او درباره این که ما تا چه اندازه میتوانیم برای معاصرسازی این ارزشها تلاش کنیم؟ معتقد است: متأسفانه ما تاکنون جز در سینمای دفاع مقدس، در سایر عرصههای هنری موفق به جریان سازی نشدهایم. در روزهای آغازین جنگ هنرمندان تمام رشتهها سعی کردند با جریان ظلم ستیزی که در برابر جنگ شکل گرفت، همراه شوند و برای برانگیختن جامعه در آن دوره کوشش فراگیری انجام دادند و به تدریج با پایان یافتن جنگ، تئاتر برانگیزنده به جای آن که جای خود را با تحلیل عوض کند، کماکان به روش قبلی خود ادامه یافت و تماشاگران ما احساس کردند تئاتر دفاع مقدس، فعالیتی شعاری است و یادمان رفت شور و شعوری در درون هنر نمایش وجود دارد، که کارکردهای آن با تفکر دینی در حوزه دفاع مقدس مرتبط است. بر این اساس تئاتر معاصر ما هم تئاتر مقاومت و هم دینی محسوب میشود یعنی معاصرسازی آن چه در روزهای جنگ بر مردم ما گذشته با روش خردورزانه انجام شود که میتواند به سوی داشتن قهرمانانی مستند در دایره تخیل حرکت کند.
او میافزاید: توالی رخدادها و جنگ هشت ساله، این نوع تئاتر را که من آن را تئاتر ژست و فیزیک مینامم، دچار فرمالیسم عجیب غریبی ساخت که یک سوی آن ظاهراً به سوی برشت مرحوم پیش رفت و سوی دیگر رویکردش گونههای نمایش ایرانی بود. ترکیبی غریب از فرصتطلبی فرهنگی که معمولاً معماران بساز بفروش استاد آن هستند.
نتیجه گیریاش در این باره خواندنی است؛ تشکری میگوید: این هیاهوی عجیب و غریب که تئوری سازان آن را سالها تئوریزه و نمایشگران، خام دستانه این آثار را اجرا میکردند؛ حاصلش شعارگرایی صرف، تهییج و صحنه را تبدیل ساختن به سنگری به ظاهر آرمانی (که پُر از تیر و تفنگ بود و همیشه در آن دلاورمردان ایرانی باید در یک صحنهاش شهید میشدند و در صحنه دیگرش، دشمنان بدون گوشت و پوست که فقط عربده کشیدن و خندیدن بلد بودند، تسلیم میشدند) بود. اکنون پس از سالها ما نه به تئاتر مستند با رویکرد پیتر وایس رسیدهایم، نه به تئاتر برشت با رویکرد تحلیلی و نه به تئاتر فوگارد و آرابال با رویکرد ضد نژادپرستانه و ضد فاشیسم!
او بر آن است تا پاسخی بیابد و میگوید: اکنون باید به این پرسش پاسخ دهیم که تئاتر دفاع مقدس باید به کدام گونه و ژانر دست یابد؟ تئاتر تبلیغی و پروپاگاندا یا تئاتر تحلیلی اتمسفر! گونه نخست بر مستندات جنگی و دفاعی تکیه میکند که به آن گونه تهییجی اطلاق میشود و گونه دوم به تحلیل و همذات پنداری شرایط و آدمها؛ برای جاودانه سازی حوادث و انتقال آن به نسل بعد که تئاتری تحلیلی و اتمسفریک نامیده میشود و این نوع درام و تئاتر اساساً تئاتر دینی ـ اجتماعی ـ سیاسی میتواند باشد و بدون شک پرسشگر و سازنده است.
تشکری ادامه میدهد: مدیوم و این زاویه دید هنرمند است که با نشانهگذاری، نوع درام را مشخص میسازد و من همچنان در این تأویل و تفسیر معتقدم، درام دفاع مقدس ما اگر میخواهد در گونه تئاتر مقاومت دنیا قرار گیرد، باید به عنصری دست یابد که نامش تخیل مقدس است.
وی میگوید: نمایشنامهنویسان بزرگ تئاتر مقاومت، برشت، پیتر وایس و آرابال با سه رویکرد تعهد در تئاتر، اتفاقات رویدادی را در عرصه جنگ و ویرانی و ظهور و سقوط فاشیسم را فقط با الهام و تخیل؛ نشان دادهاند. به زعم من، نمایشنامهنویس در هر درام به آدمی میگوید؛ زندگی همواره در کار تکرار است. عادتها، روشها؛ ترسها و دلیریها. هر تکراری یک تولد است. تخیل دراماتیک این کارکرد را تجلی میبخشد و به سرانجام تجربی میرساند. نمایشنامههای ما باید از مرز تبلیغ، به تحلیل برسد. تئاتر اتمسفر؛ تئاتری است که با دوری از ژست، فیزیک، فرمالیسم، کنسرووار بودن و آداپتاسیون به مرز خلاقیت و ژانر مقاومت برسد. به عنوان مثال در «درام» قهرمان بد نداریم و افراد خاکستری هستند؛ حال با نمایشی که در آن قهرمانان «بد» که در واقع دشمنان رودرروی ما هستند، نمایش را به صورت سیاه و سفید ارائه کردهایم و از یاد بردهایم که دوره تئاتر تبلیغی سپری شده است و اکنون نیازمند یک تئاتر اتمسفری میباشیم.
این نویسنده در توضیح تئاتر اتمسفری میافزاید: اگر ٤ گرایش «ژست»، «فیزیک»، «ترکیبی» و «اتمسفری» را در تئاتر مطرح کنیم، تئاتر دفاع مقدس و دینی به شکل مسئولانه خود در گروه تئاتر اتمسفری قرار میگیرد و اتمسفر به معنی آن است که نمایش در فضایی اجرا میشود که قهرمانان خاکستری ما برای ساختن دنیایی پاکیزه کوشش میکنند، این کوشش نوعی مقاومت را به دنبال دارد و مقاومت هم نوعی پویایی به همراه دارد. اگر دوران خود را به ماضی نبریم و دوران باشکوه دفاع مقدس را به حال بیاوریم، موقعیت تراژیک حمله و تجاوز، باید یا با دلاوری پاسخ داده شود و یا با ترس و انفعال تحلیل گردد. ویرانههای جنگی موزه نیست.
بنا بر نظر وی، گورهای دسته جمعی دختران بستان که اکنون آسفالت شده و کوچههای نام شهدا که اکنون یک به یک تبدیل به نام گلها میشود؛ همه نشانههای تحلیلی است.
خادم امام هشتم
سعید تشکری یک خراسانی است و خود را خادم امام هشتم شیعیان میداند و به زبانی غیر معمول درباره تولدش گفته است: معمولاً میگویند فلان روز به دنیا آمدم، اما به دنیا آمدن من سه بار اتفاق افتاده است. یک بار در سال ۱۳۴۲ در قوچان فرزند محمد محترم، یکبار در سال ۱۳۴۸ که در جهان تئاتر تولد یافتم و یک بار هم در سال ۱۳۷۰ در مسجد گوهرشاد حرم امام رضا (ع) که تصمیم گرفتم آثار ویژه ایشان بسازم. همان طور که در مقدمه باز باران گفتم، تمام آرزویم این بوده که یک روزی من را به همین نام بخوانند که خادمی بود که کارش کتابت این بارگاه قدسی بود.
زندگی و آثار
وی از سال 1363 فعالیتهایش را با عنوان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر، نویسنده مقالات در مطبوعات در حوزهی ادبیات و هنر، داوری و منتقد جشنوارهی تئاتر فجر، شرکت در جشنوارههای ملی و کشوری، چاپ آثار در حوزه رمان، ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلویزیونی و نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو تهران ادامه داد. همچنین در جایگاه مدرس، شاگردان زیادی را در حوزه هنر و ادبیات تربیت کرد و امروز نیز در جای یکی از رمان نویسان کشور در حوزه ادبیات دینی و انقلاب مطرح است. گواه آن، جایزه سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنیپور در سالهای 1385، 1388 و 1390 برای نگارش رمان «بارِ باران» است که توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده است. او بارها به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامهنویس برتر برندهی جایزه شده و با حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی چون فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و ... در کارنامه سی و چند سالهی فعالیت ادبی – هنری عناوین زیادی کسب کرده است.
همچنین مجموعه نمایشهای او در دو جلد توسط انتشارات نیستان به نامهای «وصل هزار مجنون» و «وقتی زمین دروغ میگوید» چاپ شده، که مجموعه «وقتی زمین دروغ میگوید» در زمستان 1391 عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد.
رمان «مفتون و فیروزه» که به مسائل روشنفکری در سالهای قبل از انقلاب و فعالیتهای سیاسی آن دوران در شهرستانهای اطراف مشهد و مشهد میپردازد، منتشر شده است. این رمان دو جلدی در هزار و 800 صفحه توسط انتشارت نیستان منتشر شد. نگارش این رمان نزدیک به سه سال به طول انجامیده است.
رمان «گوشِ بزرگ، چشمِ بزرگ»، اثری است ویژهی نوجوانان که توسط انتشارت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شده است. همچنین رمان «غریب، قریب» درباره ساخت بارگاه رضوی و نیز مجموعه نمایشهای رضوی توسط بنیاد آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، مراحل انتشار را میگذراند. از دیگر رمانهای در دست نگارش و چاپ او میتوان به رمان دو جلدی «رژیسور» و «چامهسواران» که توسط حوزه هنری خراسان رضوی چاپ میشود، اشاره کرد.
خداحافظی از تئاتر
او در آغاز سال 93 با انتشار یادداشتی برای همیشه صحنه تئاتر را بوسید و کنار گذاشت. در بخشی از این یادداشت آمده است: همه میدانستند که سعید تشکری، نویسنده و کارگردان تئاتر و رماننویس در چه وضعیتی است. با خوش خیالی گمان میکردم، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار. چه خیال خوشی! از تبار تئاتر و مسئولان و مدیران فرهنگی، بی قراری سر نگرفت، شاید گفتند تنهاییاش را نباید بر هم زد، از ما که کاری بر نمیآید. خدا شفایش دهد! فقط همدلی چند رفیق ایاق و یک سید بزرگوار بود، که همیشه و تا نفس دارم مدیونشان هستم. انگار آنها خوب میدانستند آنکه از دیار حبیب است، غریب نمیماند.
محمد رحمانیان در پی این اتفاق در یادداشتی کوتاه نوشت:«سعید جان… تو هم تئاتر را رها کنی تئاتر رهایت نمیکند… پس بمان و نمایشنامه بنویس و کارگردانی کن و بازیگر تربیت کن و آموزش بده… تئاتر ایران به اندازه کافی فقیر است… حذف یک نمایش نامه نویس و کارگردان شادمانی آنان میشود که وظیفهشان در این روزگار «نمایش کُشی» است و دیگر هیچ...»
نظر شما