سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۹
تاریخ تلخ را باید با شیر و شکر آمیخت و به کام مردم شیرین کرد/باستانی می‌گفت اگر آمده‌اید به دانشگاه تا مورخ شوید، ول معطلید!

جمشید کیانفر، مصصح و پژوهشگر تاریخ گفت: هنر تاریخ‌نویسی باستانی پاریزی در جمله‌ای از خود وی خلاصه می‌شود که «باید تاریخ تلخ را با شیر و شکر آمیخت و به کام مردم شیرین کرد». محمد تقی امامی، استاد دانشگاه تاریخ تهران نیز باستانی را مورخی مردمی دانست که برای درک عامه می‌نوشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) جمشید کیانفر، مصصح، پژوهشگر تاریخ و رئیس خانه نقد کتاب ایران، محمدتقی امامی، استاد تاریخ دانشگاه تهران و حمید باستانی‌پاریزی، فرزند زنده‌یاد محمدابراهیم باستانی‌پاریزی در مراسم «بزرگداشت استاد مرحوم محمد ابراهیم باستانی پاریزی» که دوشنبه 7 مهرماه در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، درباره ویژگی‌های اخلاقی باستانی سخن گفتند و با بیان کردن خاطراتی از این استاد تاریخ یادش را گرامی داشتند. 

باستانی‌پاریزی خودمشت‌مالی را در میان نویسندگان ایران آفرید
 

جمشید کیانفر در این مراسم گفت: اگر چه من توفیق دانشجویی و شاگردی دکتر باستانی‌پاریزی را نداشتم اما این سخن وی را بارها شنیده و خوانده‌ام که شادروان در اکثر کلاس‌های درس برای پذیرفته‌شدگان سال جدید خطاب به دانشجویان می‌فرمود که به شما بگویم توقع نداشته باشید که شما از این کلاس مورخ و نویسنده خارج شوید و اگر از بین شما دو یا سه نفر هم همانند اقبال آشتیانی و امثال وی در این کلاس‌ها پرورش یابد ما به مرادمان رسیده‌ایم. بقیه شما هم اگر مدیر و کارمند و سبزی‌فروش و کاسب شوید ما را بس. و در ادامه می‌گفت اگر آمده‌اید با تاریخ خواندن در دانشگاه تهران مورخ و نویسنده شوید ول معطلید. اینجا محلی برای آشنایی با مقدمات کار و تلنگرهای اولیه است. باقی‌اش بر عهده خودتان و جنم و همت شماست.


این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: با این‌که شاگرد وی نبودم اما از طرفی خود را شاگرد دکتر پاریزی می‌دانم؛ چراکه از وی زیاد خوانده‌ام و بهره بردم. در خارج از کلاس درس ایشان، دست بوسشان بودم و نکته‌ها آموختم و با واسطه و بی واسطه از محضرشان کسب فیض کردم. 

کیانفر افزود: درباره شیوه تاریخ‌نگاری استاد فراوان سخن گفته‌اند. او را روایتگر تاریخ‌نگار مردمی خوانده‌اند و گروهی خلاف آن. اما هنر او در تاریخ‌نویسی را می‌توان در جمله‌ای از خود وی نقل کرد که «باید تاریخ تلخ را با شیر و شکر آمیخت و به کام مردم شیرین کرد.» 

وی در ادامه سخنانش تاکید کرد: شادروان پاریزی از معدود کسانی بود که به اشتباهات خود اقرار می‌کرد و خود به بازنگری و اصلاح اشتباهاتش در تاریخ می‌پرداخت و از نخستین کسانی بود که با شهامت به این اصل بدیهی که انسان جایزالخطا بلکه واجب الخطاست اقرار و شجاعانه پیش و بیش از دیگران به اشتباهات و نوشته‌های خود توجه می‌کرد و خودمشت‌مالی را آفرید. 

شادروان پاریزی تاریخ را برای درک اکثریت مردم می‌نوشت 

محمدتقی امامی، استاد تاریخ دانشگاه تهران از دیگر سخنران‌های این مراسم به آشنایی خود با مرحوم پاریزی و خاطراتی از وی پرداخت و گفت: آشنایی من با مرحوم پاریزی از سال 1350 و پس از اخذ دکترای خود از ترکیه شروع شد که با شرکت در مجالسی در خانه استاد مجتی مینوی جذب این استادان شدم و تصمیم به معیّت آنها به عنوان شاگرد گرفتم و در آن سال‌ها بود که در محضر استاد پاریزی در دانشگاه تهران از نزدیک شاهد رفت و آمدهای مردم برای زیارت، طرح سوالات تاریخی، گرفتن امضا و درخواست نوشتن مقدمه بودم. 

وی نیز درباره شیوه تاریخ‌نگاری استاد پاریزی چنین گفت: شادروان پاریزی مورخ مردمی بود و تاریخ را برای درک اکثریت مردم که آگاهی تاریخی نداشتند می‌نوشت و آنها را به تاریخ علاقه‌مند می‌کرد زیرا نوشتن تاریخ‌های مکرر حوادث یا سرگذشت حکام، مردم را با تاریخ بی‌علاقه و بیگانه کرده بود و میلی برای مطالعه تاریخ در آنها نگذاشته بود. وی عملکرد فئودالیسم جامعه اروپا را با عملکرد یاور علی‌خان‌های جامعه ما مرتبط می‌کرد که برای مردم عادی جذاب و قابل فهم باشد و چون مورخی مردمی بود از تمام مردم عادی بدون توجه به ملیت، زبان و مذهب برای بالا بردن اطلاعاتش استفاده می‌کرد.
 
امامی ادامه داد: به دلیل ویژگی مردمی بودنش نیز از بنده حقیر که همواره در خدمتش بودم و به عنوان ماموری که تجربه نخستین اصلاحات ارضی را در ایران داشتم سوالاتی می‌کرد و چون درباره دهات، محیط زندگی، داستان‌ها و ضرب‌المثل‌های ایلات و عشایر آذربایجان اطلاعاتی داشتم، مطالبی را جویا می‌شد و در تمام نوشته‌های خود هر مطلبی را که از هر کسی می‌شنید، قید می‌کرد و تمام این عوامل بود که باعث ایجاد صمیمیت بین استاد و شاگردانش شد.

این استاد تاریخ دانشگاه تهران بیان کرد: استاد پاریزی سایه‌بان مردم عادی بود. به طوری که بارها شاهد کمک‌ها و مساعدت وی در ارسال نامه‌هایی به مراکز دولتی بودم که برای گشودن گره مردم انجام می‌داد. 

اگر عشق و احساس باستانی نبود، کتاب‌های تاریخی وی هم بر جای نمی‌ماند

همچنین حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی، نیز در ادامه مراسم با بیان بیتی از غزل استاد باستانی پاریزی سخنانش را شروع کرد و گفت: به راستی که اگر این طبع زیبا، عشق، احساس و عاطفه ایشان نبود، این همه آثار تاریخی پر از اندرز و کیاست و دراست از این استاد گرانقدر بر جای نمی‌ماند.

وی به سابقه آشنایی بیش از 50 سال خود زمانی که استاد پاریزی از سیرجان به کرمان آمده بود، اشاره کرد و سپس به بیان خاطراتی از استاد پاریزی با پدر خود پرداخت که باستانی هم همواره در ذهن داشت و در زمان حیات خود به آنها اشاره کرده بود.

باستانی آرزو می‌کرد آخرین روز عمرش را در کلاس درس سپری کند 

در پایان این مراسم، حمید باستانی‌پاریزی ضمن تشکر از انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و مدعوین برای این بزرگداشت، نوشته‌ای از خواهر خود، حمیده باستانی‌پاریزی را قرائت کرد که بخشی از آن چنین بود: 

«از من خواسته‌اید که به مناسبت مراسم بزرگداشت پدر، که به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار می‌شود، چند سطری را به رشته تحریر درآورم. مسلما انجام این کار برای من که برخلاف پدر و مرام او در زمینه‌ای متفاوت یعنی مهندسی فعالیت دارم، بسیار دشوار و حتی ناممکن است. 

چگونه می‌توانم در رسای پدری بنویسم که خود قلمی سحرآمیز داشت که پیر و جوان، زن و مرد و خرد و بزرگ را از هر طبقه اجتماعی و فرهنگی به خود جذب می‌کرد و به خواندن وامی‌داشت. پدر برخلاف این شعر منسوب به مولانا که می‌گوید: من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر/ من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش. آن خواب دیده‌ای که توانایی و شجاعت آن را داشت که هرآنچه را دیده و شنیده بود، با قلمی شیرین به دیگران بگوید و منتقل کند و خوانندگان کتاب‌ها و مخاطبان او نیز آن قدرت شنوایی و درایت را داشتند که هر چه را می‌نویسد با لذت تمام بخوانند و نکات نهفته آن را دریابند. 

پدر زندگانی را با تمام خوبی‌ها و بدی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها دوست می‌داشت و ارج می‌نهاد، منّتی بر دنیا نداشت و برآنچه نداشت تاسفی نمی‌خورد. شاید تنها تاسفی که در چشمان پدر در بستر بیماری دیدم، تاسف آن بود که دیگر نمی‌تواند بنویسد. خود روزی به من گفت که زندگی باید ارزش زنده ماندن را داشته باشد. روزی که دیگر نتوانم بنویسم، بخوانم و تحقیق کنم، دیگر آرزوی ماندن نخواهم داشت... 

و باز آرزوی او این بود که آخرین روز عمرش روزی باشد که در کلاس درس مشغول به تدریس است. آرزویی که البته برآورده نشد. اما پدر با پشتکاری بی‌نظیر تا آخرین توانی که داشت تا روزهای آخر به دانشگاه می‌رفت تا با دانشجویان دیدار کند. (... و چه خوشبختی بالاتر از این که انسان در تمامی عمر به کاری مشغول باشد که از آن لذت می‌برد.) 

در پایان این مراسم نیز با اهدای لوحی از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی خدمت خانواده استاد دکتر باستانی‌پاریزی از کوشش‌های آنها قدردانی شد.

برای خواندن بخش نخست و دوم مراسم بزرگداشت باستانی‌پاریزی بر نام‌های افراد کلیک کنید.

سخنرانی مهدی محقق و سید محمود دعایی در مراسم بزرگداشت باستانی‌پاریزی را بخوانید.
سخنرانی دکتر حسن شهرستانی، دکتر حسن زندیه و دکتر احسان اشراقی را بخوانید. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط