نرم و آهسته به سراغ سهراب سپهری ( 4 )
تلاش شاعر برای جستوجوی نور در تلاطم جانکاه دوره معاصر /یادداشت کامیار عابدی
کامیار عابدی، نویسنده و پژوهشگر شعر معاصر و نویسنده کتاب «از مصاحبت آفتاب» (زندگی و شعر سهراب سپهری ) که چند سالی است در دانشگاههای ژاپن ادبیات معاصر تدریس میکند به مناسبت 15 مهر ماه سالروز تولد سهراب سپهری یادداشت اختصاصی کوتاهی برای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ارسال کرده است که می خوانید.
شعر سهراب سپهری از نظر شکل، نیمایی بود، اما محتوای شعر سپهری با جریان سیاسی - اجتماعی غالب در شعر نیمایی همخوانی نداشت. شاعران نیمایی در دهههای 1330 ـ 1350 اغلب به شعر او کمعلاقه یا بهکلی بیعلاقه بودند. با اینهمه درحدود نیمه جنگ تحمیلی حزب بعث عراق علیه ایران و بهویژه پس از پایان این جنگ، جامعه ادبی و فرهنگی ایران متوجه اهمیّت و ظرافت شعرهای سپهری شد. درواقع، جامعه ایران پس از دههها هیجان و اضطراب، به آرامش و مهر نیاز داشت. این آرامش و مهر در شعر سپهری موجود و در شعر شماری درخور توجه از شاعران نیمایی، مفقود بود. بدین ترتیب، موج علاقه همراه با نیاز یا نیاز همراه با علاقه نسبت به شعرهای او سبب شد که سپهری بهعنوان یکی از پنج چهره مسلم شعر مدرن ایران (در کنار نیما، شاملو، اخوانثالث و فرخزاد) شناخته شود. البته، این مقام در دوره حیاتش در قلم و داوری بسیاری از ادیبان و شاعران نوگرا از وی دریغ میشد. درواقع در دهههای 1360ـ 1380 ایرانیان، عرفانِ طبیعتگرایانه سپهری را به رسمیّت شناختند. این، نوعی اعاده اعتبار به شاعر-نقاشی محسوب میشد که در زمان حیاتش، بهسبب سیطره آرمانهای سیاسی-اجتماعی، بر صدر ننشسته و قدر ندیده بود. با اینهمه، باید توجه داشت که در بخشهایی از شعر سپهری، «من» شعری از خویشتنشناسی منتزع و به انساندوستی منتقل میشود امّا این انساندوستی، جنبهای بیرون از زمان و مکان معهود در آرمانهای مورد اشاره مییابد. سهراب سپهری، در نگاه کلی، شاعر-نقاشی بود که در تلاطمهای جانکاه و غریب سده بیستم میلادی به جستوجوی نور برخاست.
نظر شما