کتاب در روزنامه ایران
حافظ، شاعر امیدواری و ایمان
روزنامه ایران در صفحه اول یادداشتی درباره حافظ منتشر کرده که در آن می خوانیم: اگر چه فروید بر مفهوم «ناخودآگاه فردی» تأکید داشت، اما این یونگ روانشناس بزرگ سوئیسی بود که برای نخستین بار تعبیر ناخودآگاه جمعی را به کار برد. طبق نظر یونگ، ناخودآگاه جمعی در رویدادهای تاریخی، در افسانهها، در مراسم و جنگ و صلح و آشتی و مناسبتها و در مجموع در فرهنگ عامه ظاهر میشود. با الهام از این مفهوم، من معتقدم که «حافظ حافظه ماست» یعنی سخنگوی ناخودآگاه جمعی ایرانیان است. بنده در کتابی با همین عنوان به شرح این منظور پرداختهام که حافظ حافظه ملت ایران، اقوام ایرانی و ملل فارسیزبان یا ایرانشناسان علاقهمند به شعر و ادب فارسی است.
اگر غزلیات بخش اول را با حافظ بسنجیم میبینیم که کثرت مضامین و معانی در شعر حافظ بسیار زیاد است و همین موضوع مبنایی است بر این اصل که هر خوانندهای و هر مخاطبی گمشده خود را در حافظ پیدا میکند؛ حافظی که امیدبخش و شیرین است و امیدوارانه سخن میگوید و شاید یکی از دلایل تفأل به دیوان حافظ و نظر کردن الهی به حافظ همین نکته است.
صورت و سیرت خواجه اهل راز
روزنامه ایران در صفحه اندیشه مطلبی درباره راز و رمز زندگی حافظ به مناسبت 20مهر، روز بزرگداشتش منتشر کرده که در آن آمده است: با توجه به شعرهای حافظ میتوان برخی از ویژگیهای ظاهری و باطنی او را بازشناخت. در مورد صورت و ظاهر حافظ متأسفانه اطلاعات دقیق و مستندی در دست نیست؛ یعنی بر ما معلوم نیست که قامت، رنگ رو، چشم و ابرو، شکل موهای سر و رو و سایر ویژگیهای ظاهری حافظ چگونه بوده است، اما از اشعار او چهار نکته را به روشنی میتوان دریافت: او مانند صوفیان خرقه میپوشیده است، کلاه نمدین بر سر میگذاشته است، دستار مولوی بر روی آن میبسته است و صدایی خوش داشته است. غیر از این چیزی در مورد ظاهر حافظ نمیدانیم، اما در مورد منش و شخصیت او، بر اساس اشعارش، میتوان نکات زیادی را دریافت. از بررسی دقیق اشعار حافظ میتوان این ویژگیها را برای حافظ برشمرد: ایمان عمیق و عاشقانه به خداوند مهربان، عشق شدید به قرآن کریم، ژرفاندیشی درباره جهان و انسان، عشق شدید به یادگیری دانش، علاقه به وارستگی و خرسندی و ...
تنها اثری که از حافظ باقی مانده است، دیوان اوست که نسبت به آثار فردوسی و مولوی و سعدی، حجم اندکی دارد، اما همین کتاب کمحجم از شهرتی جهانی برخوردار است. حافظ نمونه اعلای کمگویی و گُزیدهگویی است.
بخرید و بخوانید لایه ازون آسیب نمیبیند!
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره کتابخوانی منتشر کرده که بیان می کند: «فرهنگ مصرفگرایی» اگر در هر حوزهای بد جواب داده باشد، در حوزه مصرف فرهنگ، خوب جواب داده و نه به محیط زیست آسیب زده نه به لایه ازون. در ایران، ما مصرف فرهنگی کمی داریم و در نتیجه، گردش اقتصادی فرهنگ و کتاب، حتی فاجعهبارتر از وضع اقتصاد جهانی، پس از جنگ جهانی دوم است. رضا صالحی امیری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی کشور، حق دارد که بگوید: «بدون مصرف فرهنگی توسعه فرهنگی وجود ندارد و مهمترین مصرف فرهنگی، مطالعه و کتاب است... ریشه همه چالشهای امروز جامعه ما از جمله مشکلات اقتصادی، گرانی و تورم، نبود توسعه فرهنگی است.» البته میدانید که این قصه هم برنامهریزی میخواهد و یکی از راه حلهایش، انتشار هفتگی کتابهای پرمخاطب و ارزانقیمت است.
کتاب در روزنامه شرق
در تکریم استاد
روزنامه شرق در صفحه اول یادداشتی درباره استاد کاتوزیان منتشر کرده که نوشته است: به اعتقاد راقم این سطور، مهمترین بخش حیات استاد و هنرنمایی او، استفاده بیبدیل از نظریات فقهای بنام اسلام عموما و فقهای مذهب حقه امامیه خصوصا در آثار علمی ایشان جلوهگری میکند. بر این پایه برای ارجگذاری به این همه تلاش و کوشش زایدالوصف 50ساله ایشان و کمک شایان وی به غنای ادبیات حقوقی همکاران و شاگردان سابق، مجموعه مقالاتی را به حضرتاستاد تقدیم کردند که تحت عنوان بر منهج عدل در سال1388 به زیورطبع درآمده است. تا نشان دهند که یاد درخشانترین چهره حقوقی را همیشه گرامی میدارند و زحمات 50ساله او را سپاسگزارند. البته ناگفته نماند ایده این کار پرارج ناشی از ابتکار آن عزیز سفرکرده در دهه50خورشیدی به پاس زحمات خستگیناپذیر استاد مرحوم دکترامامی در ایجاد تحول و تطور در حقوق خصوصی (خصوصا پیشگامی در نهضت قانونگرایی است) که تحت عنوان تحولات حقوق خصوصی توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است. تسلط ایشان بر اصول و مبانی حقوق اسلامی بهدوران تحصیل ایشان در دانشکده حقوق دانشگاه تهران (63سال پیش) بازمیگردد؛ همان زمانی که حضرتاستادشهابی (صاحب رهبر خرد، ادوار فقه و تقریرات اصول) به ورقه امتحان اصول فقه استاد نمره 20 میدهند و از دانشکده میخواهند که برگ امتحان اصول استاد به قم فرستاده شود تا آقایان مراجع و استادان حوزه ملاحظه بفرمایند که دانشجویان ما چگونه به دقایق فقه و اصول تسلط دارند و استاد دیگر مرحوم آیتاللهسنگلجی (صاحب آیین دادرسی در اسلام) پس از ملاحظه اولین اثر استاد عقد ضمان (رساله دوره لیسانس) که در آن از منابع دستهاول فقه امامیه بهنحو اساسی و مستوفی استفاده شده است، در ذیل آن تصدیق فرمودند که ایشان به درجهای از اجتهاد رسیدهاند و این سخن گزاف نبوده و نیست و آنچنان که استاد از سر بزرگواری و تواضع فرمودند برای تشویق وی نگاشته نشده بود زیرا مرحومسنگلجی اهل تعارف و مجامله نبودند. قطعا و یقینا اعتقاد راسخ بر آنچه مرقوم فرموده بودند، داشتهاند. البته آثار متقن و استدلالی بهجامانده از حضرتاستاد، خود گویای صدق این مدعاست. ما گام نخستین را از ایشان آموختیم که چه سرمایه و مستندی در اختیار داریم تا در گامهای بعد قادر باشیم آن سرمایه را مرکب حرکت به سوی عدالت سازیم. روح پیشگام نهضت قانونگرایی و اصل حاکمیت قانون (Rule of Law) در حقوق خصوصی (مرحوماستاد امامی) و مروجومبلغ شهیر آن نهضت در حقوق ایران (مرحوم استاد کاتوزیان) قرین رحمت واسعه حضرت حق باد که دغدغهای جز حق و اجرای عدالت نداشتند.
درباره یک فلسفه نقد
روزنامه شرق در صفحه اندیشه مطلبی درباره کتاب «درباره نقد: گذری بر فلسفه نقد»، اثر نوئل کرول با ترجمه صالح طباطبایی منتشر کرده که در آن آمده است: آنگونه که کرول در مقدمه کتاب میگوید، اثر حاضر، نه درباره نظریهای در نقد است و نه خلاصهای از نظریههای رایج نقد، بلکه درباره یک فلسفه نقد است. کوششی است برای کندوکاو در شالودههای هر کاربست نقادانه، خواه متاثر از نظریهای باشد و خواه نباشد؛ تمرینی است در فلسفه نقد یا «فرانقد» meta-criticism؛ و بر آن است تا در چهارفصل «نقد همچون ارزیابی»، «آنچه مورد نقد قرار میگیرد: متعلق نقد»، «اجزای نقد (منهای یک)» و «ارزیابی مسایل و چشماندازها» به سنجش هسته اصلی نقد بپردازد.
کرول از جمله آن فیلسوفان زنده مهمی است که ذاتگرایی - در هنر - را دستکم به دو دلیل عمده، اشتباه میپندارد، شاید گشتن پی خط ممیزی که هنر را از غیر آن جدا میکند، در میان مجموعه آثارش، بیهوده باشد. او در رد ذاتگرایی در هنر، میگوید: «ابزار هنری عموما پذیرای پروژههای سبکی متکثر، نامشابه و حتی بالقوه ناسازگار هستند (نظیر کاربرد مونتاژ، برخلاف فیلمبرداری با برداشت طولانی و نمای عمق میدان؛ در سینما) و ابزار هنری، انواع طبیعی نیستند. آنها توسط انسانها برای خدمت به غایات انسانی ساخته شدهاند. بنابراین ابزار هنری تغییرناپذیر نیستند. برخلاف ذاتگرایی، این شکل از پیش موجود مدیوم نیست که سبک را تحمیل میکند، بلکه سبک است که ساختار و شکل مدیوم را دیکته میکند.»
تکنولوژی؛ انسانیت در مقام کار
روزنامه شرق در صفحه اندیشه یادداشتی درباره کتاب «در باب تکنولوژی» منتشر کرده که عنوان میکند: جوزف پیت در کتاب «در باب تکنولوژی» با اولویتدادن مسایل معرفتشناختی بر نقادی اجتماعی برای فهم تکنولوژی و شناخت ارتباط آن با علم دست به یک پژوهش خواندنی زده است. از نگاه پیت تکنولوژی مشخصه وضعیت بشر است. بنابراین، پرداختن به این مهم کار فلسفه است، یعنی بهترین روش تعمق و تفکر درباره پرسشهای بزرگ، تا بهوسیله آن معنای تکنولوژی برای ما روشن شود و به فهم بهتری از عملکرد تکنولوژی و تاثیرهایی که در زندگی و ارزشهای ما دارد برسیم. در کتاب جوزف پیت تکنولوژی فرآیند پیچیدهای از انسانیت در مقام کار تصور میشود که در آن دانش حاصل از کارهای پیشین در پرتو دانش جدید بازنگری میشود و کارهای جدید با تمرکز بر دستیابی به اهداف خاص صورت میپذیرد. این فرآیند دربردارنده ارزیابی و بازخورد، کنش و تحلیل است. البته این فرآیند، موفقیت را وعده نمیدهد، بلکه یک برنامه روششناختی برای جلوگیری از خطاهای مشابه پیش مینهد و یک فرمان که ما را وادار میکند آنچه را میدانیم، این را که چگونه از این دانش استفاده میکنیم و مقصدی را که بهسوی آن در حرکتیم مجددا مدنظر قرار دهیم.
پیت، علم را همچون یک فرآیند مولد دانش توصیف میکند و از تکنولوژی بهعنوان فرآیندی سخن میگوید که دانش را به کار میگیرد. او تصریح میکند که توصیف نهایی رابطه علم و تکنولوژی باید منعکسکننده این واقعیت باشد که پیشرفت در علم مدرن مستلزم یک زیرساخت تکنولوژیکی است: این یعنی رابطه پیچیده علم و تکنولوژی دربردارنده چیزی بیشتر از استفاده علم از برخی وجوه نهادهای حامیاش بهعنوان ابزار است.
کتاب در روزنامه فرهیختگان
نمادهای عارفانه شعر حافظ
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره نمادهای عارفانه شعر حافظ منتشر کرده که در آن میخوانیم: در شعر حافظ، به سبب آنکه درباره نحوه زندگی او اطلاعات موثقی در دست نیست و کسی نمیتواند به قطع و یقین و با دلایل کافی بر عارف بودن یا نبودن او حکم دهد و بین حافظپژوهان در این باره و در مورد شعر او اختلاف نظر وجود دارد، بنابراین در بسیاری موارد الفاظی چون شراب، میخانه، ساقی، یار و عشق که در شعر او به کار رفتهاند نمیتوان حکم بر عرفانی بودن یا نبودن آنها داد و مفسر با توجه به دیدگاهش، در اینجا یکی از وجوه این نمادها را وا مینهد. یا آن را عارفانه معنی میکند یا وجه عرفانی را رها میکند و تنها معنای حقیقیاش را در نظر میگیرد، در حالی که حافظ این نمادها را با هردو وجه معنایی به کار برده و از آنها «جمع نقیضین» ساخته است. و این موضوع را باید در کنار ایهامآفرینی و ویژگی بیان نقیضی خواجه قرار داد. به همین سبب همه این خصایص دست به دست هم دادهاند تا خصیصه شعر حافظ و سبک شخصی او پارادوکسی باشد و میدانیم هر بیان متناقض نما معناگریز است. به همین دلیل بسیاری از اشعار خواجه تن به معنا نمیدهند و این همه شرح که بر شعر او نوشته شده و میشود از همین خصیصه متناقض نمایی نمادهای عارفانه و بیان پارادوکسی او سرچشمه میگیرد.
بررسی کهنالگوها در شعر حافظ
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره شعر حافظ منتشر کرده که در آن بیان میکند: در شعر حافظ چهار کهنالگوی عمده حضوری فعال دارند که دو به دو متقابل و متضاد و در عین حال تکمیل کننده یکدیگر هستند. به دیگر سخن کهنالگوی زئوس، (پادشاه المپ و ربالنوع فرمانده آسمان و زمین در اساطیر یونان) نماد خرد و عقل و حافظ سنت و قانون است که در تقابل با پوسیدون (ربالنوع و خدای دریاها و توفان)و نماد طغیانگری و احساسات سرکش و غرایز قرار میگیرد. همچنین کهنالگوی هادس (فرمانروای جهان زیرین و مرگ در اساطیر یونان) که نماد ژرفای درون و انزوای عارفانه است در تقابل با دیونیزوس (ربالنوع شور، شادی، سرمستی و سرخوشی در اساطیر یونان) و نمودگار شوق و شور عارفانه و مستی و شعف حاصل از وصال عرفانی قرار میگیرد. و این زوج اخیر میتواند بهعنوان کهنالگویی برای نشان دادن بسط و قبض عرفانی که در متون عرفانی فارسی و اشعار شاعران عارفمسلک تجلی یافته، به کار رود.
در شعر حافظ کهنالگوی خرد که حافظ سنت و قوانین است (زئوس) در شکلهای کلی نصیحتگر، ملامتگر، زاهدخودبین، واعظ شهر، و شیخ، امام شهر، فقیه شهر و سرانجام محتسب جلوه میکند. این گروه که خود را نماینده نهادهای قانون میدانند و در شعر حافظ خود از قانونشکنان عمده به شمار میروند، همواره عصیان و طغیانگری شاعر را بر میانگیزند و از سرباز زدن و امتناع ملایم (برو معالجه خود کن ای نصیحتگو/ شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد؟) تا حملههای تیز (صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد...) را در بر میگیرد.
دقتهایی در رمان گهواره مردگان
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره رمان «گهواره مردگان» منتشر کرده که در آن نوشته است: یادآیندهای تثبیت شده در رمان گهواره گربه دارای سرنوشت عجیبی هستند. از یک طرف دو راوی (دو برادر) و همچنین نویسنده سعی در اثبات و استوار نگهداشتن آن دارند و در آخر کلانانگارهای برساخته از یادآیندهای مکتوب خودشان را عرضه میکنند و از طرف دیگر با شخصیتی روبهرو هستند که در زندگی هر سهشان نقش اساسی بازی میکند و زندگی و موفقیت و شهرت و آینده و یک کلام هستیاش بستگی به ایستادن در برابر یادآیندهای آن سه نفر دارد. از طرفی به خاطر گذشتهاش در جنگ (آن مراسم قرعهکشی و ناجیبازی) به نوعی از حمایت همهجانبه رئیسپلیس و یک مدیر انتشارات برخوردار است. پس متنی که در ابتدا یک متن بهشدت وابسته به تکگویی درونی شخصیتهایش بود و درام داشت از بطن همان سیر طبیعی روایت گذشته و حال (کودکی و بزرگسالی) سر و شکل پیدا میکرد به یکباره با سدی روبهرو شد که از طرف همان شخصیت چهارم (فرمانده سابق جنگ) در متن پدید میآید. آن هم افتادن رمان در یک ژانر دیگر؛ ژانر کارآگاهی. ژانر کارآگاهی بهعنوان یک ابریادآیند در رمان گهواره مردگان نمایان میشود تا هم یادآیندهای داستان را دگرگون کند و هم با افزودن یادآیندهای جدید داستان را تغذیه کند. تعلیق فراگیری که رمان را در بر میگیرد بهشدت متن را دگرگون میسازد و سرنوشت شخصیتها را به هم پیوند میزند بهطوری که گاه متن در «نقاط عاطفی و دراماتیک» که تنها بازماندههای یادآیندهای قسمت اول کتاب (قبل از وارد شدن فرمانده به مثابه نویسنده داستان) هستند، چنان اوج و حساسیتی پیدا میکند که روبرگرداندن از آن و انکار کردن آن و حتی خط بطلان کشیدن روی آن و رد کردنش کار عبث و بیهودهای جلوه میکند.
شکهای شیرین
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه با بهاءالدین خرمشاهی به مناسبت 20 مهر، روز بزرگداشت خواجه شیراز گفتوگو کرده که کتاب ارزشمند «ذهن و زبان حافظ» از او منتشر شده است.
او میگوید: شکهای حافظ شیرین است، تلخ و ناامیدکننده نیست. در حافظ ناامیدیهای کوچکی وجود دارد. آنچه از آغاز و انجام میبینیم خوشگویی، امیدواری و امیدبخشی است. خود حافظ امیدوار است و امیدش حاکی از اعتقادش است. احسان طبری معتقد بود حافظ معاد را انکار میکند. من در پاسخ به این نوع نگاه مجموعه اشعاری را که حافظ در مورد معاد میگوید، آوردهام: «فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/ شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد». کسی که معتقد است حافظ معاد را انکار میکند کافی است روی کاربرد دو واژه خدا و شاه که در شعر حافظ آمده است، متمرکز شود. این یک راه ساده است که که تک تک ابیات را معنا کنیم تا روح کلی دیوان مشخص شود.
رمانهایی که تا انتها خوانده نمیشوند
روزنامه فرهیختگان در صفحه آخر مطلبی درباره رمان منشر کرده که در آن بیان میشود: «نیک هورنبی»، رماننویس انگلیسی به مخاطبان خود توصیه میکند از رها کردن رمانی که مایل به خواندن آن نیستند، نهراسند. او معتقد است هرگاه خواننده هنگام خواندن رمانی احساس سختی و کسالت کند، باید فورا آن را کنار بگذارد و از این کار شرمنده نباشد. در این زمینه گاردین، 10 رمان تمام نشدنی را معرفی کرده است که رمان «جی 1» اثر «هوارد جاکوبسن» در راس آن قرار دارد. رمانی که گذشتن از صفحه 50 آن موفقیتی بزرگ محسوب میشود. «یک دختر چیزی نیمه شکل یافته است» نوشته «ایمر مک براید» رمان دیگری است که حتی تعدادی از داوران بوکر نیز از صفحه 40 آن جلوتر نرفتهاند. «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» نوشته «ایتالو کالوینو» هم از کتابهای دیگر این فهرست است که 12 آغاز دارد و در نتیجه میتوانید 12 بار در صفحه دو متوقف شوید. در این فهرست همچنین نام «چشمه مقدس» نوشته «هنری جیمز» نیز به چشم میخورد، داستانی که حتی بسیاری از منتقدان پی به مفاهیم آن نبردند و آن را گیجکننده توصیف کردند.
کتاب در روزنامه شهروند
از سكوت قلم بشنو
روزنامه شهروند در صفحه کتاب به معرفي كتابهايي با موضوع روزنامهنگاري، ارتباطات و فرهنگعمومي پرداخته که عنوان میکند: روزنامهنگاران اغلب به ثبت حوادث مهم، تولید مقالات خبری مختلف در رسانه و ارایه انواع گزارش و اموری از این دست میپردازند که فعالیتهای آنان میتواند در حوزههای گوناگونی چون آموزش، سیاست، اقتصاد، ورزش و... صورت پذیرد. با توجه به اینکه مردم و شهروندان، مخاطب اصلی رسانه هستند، این حق را دارند که انتظاراتی را در چارچوبهای تعیین شده، از مطبوعات و روزنامهنگاران داشته باشند، روزنامهنگاران نیز باید با رعایت اصول و عناصر اصلی حرفه خود این انتظارات را تا حد ممکن برآورده سازند. در واقع نبود شناخت و برداشتی درست از همین عناصر و ویژگیها چه از سوی مردم و چه از سوی روزنامهنگاران و دستاندرکاران این عرصه است که باعث بیاعتمادی مردم نسبت به این حرفه و تضعیف و روند رو به افول روزنامهنگاری خواهد شد.
کتاب «اصول روزنامهنگاری» (آنچه دستاندرکاران باید بدانند و عامه باید توقع داشته باشند)، عنوان کتابی است که به بیان اصول و قواعد مهم و اولیه روزنامهنگاری بهمنظور حل مشکلات و کمک به پیشرفت روزنامهنگاری میپردازد. کتاب حاضر حاصل تلاشها، بررسیها، مصاحبهها و طرحهای ٢٥ نفر از روزنامهنگاران دانشکده روزنامهنگاری هاروارد است که در ١٠ فصل گردآوری شده و هر فصل عنوان مرتبط با محتوای خود را دارد. برخی از این عناوین عبارتند از: هدف از روزنامهنگاری چیست؟، حقیقت، مهمترین و مهمترین اصل، روزنامهنگاران برای چه کسانی کار میکنند و...
در ادامه این مطلب آمده است: «نیکولاس نگروپونته»، در کتاب خود با عنوان «دیجیتالیشدن»، که در سال ١٩٩٥ منتشر شده، پیشبینی میکند که در آینده اخبار آنلاین، به خوانندگان این توانایی را خواهد داد که فقط عناوین و منابع مورد علاقه خود را از میان اخبار انتخاب کنند که این مدافعان روزنامهنگاریسنتی را نگران میکند. اینکه به خواننده امکانی داده میشود که قلمرو پوشش خود را فعالانه محدود سازد، بهنظر بعضی میتواند موجب تضعیف مبانی فلسفی رسانههای سنتی شود. اکنون این چشمانداز که ١٦سال پیش پیشبینی میشد تا حدودی به حقیقت پیوسته است و باید به فکر شناخت و همراهیای صحیح با این تحول عظیم در صنعت روزنامهنگاری بود.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
رياضيدان دائرهالمعارفنويس
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره دکتر غلامحسين مصاحب به مناسبت سالروز درگذشتش منتشر کرده که در آن نوشته است: غلامحسين مصاحب رياضيدان و دانشنامهنويس ايراني بود که به سبب کوششهاي او در راه ترويج رياضيات جديد در ايران وي را «پدر رياضيات جديد» در ايران ميدانند. مصاحب همچنين سرپرستي دائره المعارف بزرگي را بر عهده داشت که به عنوان دائره المعارف مصاحب به چاپ رسيده است.
مصاحب در سال 1309 «مجله رياضيات مقدماتي و عالي» را تأسيس کرد و يازده شماره از آن را منتشر نمود. از همان سالها به تأليف کتابهاي درسي براي دبيرستانها پرداخت. وي در سال 1324 براي تکميل تحصيلات به انگلستان رفت و در سال 1327 به اخذ درجه دکتري در رياضيات از دانشگاه کمبريج نايل آمد و در همين سال به عضويت انجمن رياضيدانان انگليس و انجمن فلسفه کيمبريج نيز درآمد.او در انگلستان شاگرد خاص برتراند راسل، رياضيدان و فيلسوف نامدار انگليسي بود.
دکتر غلامحسين مصاحب در سال 1335 عهدهدار طرحريزي و سرپرستي دايرةالمعارف فارسي شد و تا 1350 که آن مسئوليت را به عهده داشت، بر ترجمه و تأليف کليه مقالات دايرةالمعارف نظارت داشت. دايرةالمعارف فارسي نخستين دايرةالمعارف عمومي در زبان فارسي است، که براساس شيوههاي نوين دانشنامهنويسي تهيه شده است و مشهورترين فعاليت و دستاورد غلامحسين مصاحب به شمار ميآيد.
کتاب در روزنامه آرمان
تجربه زیستی نویسنده
روزنامه آرمان در صفحه آخر مطلبی درباره تجربه زیستی نویسنده منتشر کرده که در آن آمده است: نویسندگان مختلفی به نداشتن تجربه زیستی کافی متهم شدهاند و بعضیها هم به دلیل داشتن تجربه زیستی عمیق و عریض مورد ستایش قرار گرفتهاند. در این که تجربه زیستی نویسنده، بازتاب مشخصی در آثار او دارد شکی نیست. هر چه نویسنده بیشتر دیده، شنیده و تجربه کرده باشد، بهتر و دقیقتر میتواند این دیدهها، شنیدهها و تجربهها را در آثارش بگنجاند و به دیگران منتقل کند. معمولا نویسندهها در آثار اولشان از خود و به تدریج در کارهای بعدی، کنار تجربههای خود، از تجربهها اطرافیانشان مینویسند. در نهایت نیز ممکن است از تجربیات شنیده یا خوانده شدهای که از فیلتر تخیلشان گذشته، برای نوشتن، استفاده کنند. تجربه در تخیل نویسنده به گونهای است که گویی برایش در واقعیت و به عین اتفاق افتاده. مهم نیست این تجربهها از کجا آمدهاند و منبعشان چه کسی، چه چیزی یا حتی چه کتاب یا فیلمی باشد، مهم کیفیت انتقال آنهاست. نویسنده باید تجربه زیستی خود را عمیقا تجربه و درک کرده باشد. چه تجربهای عینی و واقعی باشد چه در عالم خیال اتفاق افتد. فرق بین نویسنده و دیگران در کیفیت زیست تجربههاست که برای نویسنده، عمیقتر، دقیقتر و همواره تازهتر است. به همین دلیل هربار که به آن مراجعه میکند، گویی همان لحظه در حال تجربهکردن باشد، میتواند آنرا با همه احساسات و حواشی و جزئیات مربوطهاش به خواننده منتقل کند. خیلیها معتقدند «تجربه زیستی» ارتباط مستقیم با سن نویسنده دارد. هر چه نویسنده طول عمر بیشتری داشته باشد قطعا بیشتر از سرد و گرم زندگی چشیده و کولهبار دانستهها و تجربیاتش سنگینتر است.
کتاب در روزنامه شاپرک
آقاي نوبل ادبي
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره پاتريک موديانو منتشر کرده که در آن میخوانیم: باتريک موديانو، برنده جايزه نوبل ادبي سال 2014 از چهرههاي نوجوي ادبيات مدرن فرانسه شناخته ميشود که آثارش هم تحسين منتقدان ادبي را برانگيخته و هم خوانندگان فراوان دارد. او جايزه گنکور در سال 1978 و جايزه بزرگ آکادمي فرانسه براي ادبيات در سال 1972 را برنده شده است. موديانو در سال 2012 نيز موفق به کسب جايزه دولتي اتريش براي ادبيات اروپا و در سال 2010 برنده جايزه دل دوکاي انستيتوي فرانسه را براي يک عمر تلاش حرفهاي خود شد.
موديانو از نويسندگان پرکار به شمار ميرود و از برخي از کارهاي او فيلم هم ساخته است. در سالهاي اخير رمانهاي "ميدان اتوال"، "در کافه جواني گمشده" و "افق" از اين نويسنده منتشر شده است. از موديانو چند کتاب به زبان فارسي نيز منتشر شده است که از جمله آنها ميتوان به رمان بيراه اشاره کرد که از سوي نشر فرهنگ آرش و با ترجمه آرش نقيبيان منتشر شد. اين کتاب بيگمان مهمترين رمان پاتريک موديانوست و براي اولينبار به فارسي ترجمه شده است. رمان «بيراه» در سال 1972 برندهي جايزهي بزرگ آکادمي فرانسه شده و تا امروز به 30 زبان ترجمه شده است.
نظر شما