چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۵
تعظیم به کتاب در شهر آسمانخراش‌ها/ کاش به جای نیما شاملو شعر نو را بنیان می‌گذاشت/ خرید کتاب توسط وزارت ارشاد یک لطف نیست!

امروز چهارشنبه شانزدهم مهر 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، آرمان، شهروند، فرهیختگان و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با بن‌لوری و سیدعلی صالحی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز چهارشنبه شانزدهم مهر 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، آرمان، شهروند، فرهیختگان و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب  منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه ایران

نقش جهان در ذهن بشر
روزنامه ایران در صفحه اندیشه مقاله ای درباره فلسفه جورج بارکلی و ایده‌آلیسم ذهنی او منتشر کرده که آثاری در حوزه فلسفه ذهن (به ویژه مسائل مربوط به حیث التفاتی)، معرفت‌شناسی (به‌خصوص نقش شهود فلسفی در کار فلسفی)، فلسفه کانت و فلسفه پساکانتی دارد. او در سه مقاله مجزا به مسأله «ایده‌آلیسم فلسفی» پرداخته‌است که مقاله حاضر یکی از این سه گانه است.
جورج بارکلی معتقد بود «بودن، ادراک شدن است». طبق نظر بسیاری از فیلسوفانِ متقدم دوره جدید، من وقتی یک سگ سیاه را ادراک می‌کنم، از نوعی حالت بازنمایی، برخوردار هستم- یعنی ذهن من تحت تأثیر یک شیء فیزیکی یا همان سگ قرار گرفته که به این ترتیب باعث شده ذهنم یک بازنمود ذهنی از سگ تولید کند. پس آنچه درمی‌یابم، در واقع تنها یک بازنمایی است که از روی آن، وجودِ شیءِ بازنمایی‌شده را نتیجه می‌گیرم. چنین دیدگاهی، «واقع‌گرایی غیرمستقیم» نامیده می‌شود.
بارکلی با استدلال‌هایی که در پی می‌آید، این تصویر سنتی را زیر سؤال برد. اول اینکه، ما وقتی می‌گوییم که بازنمودِ مورد نظرمان، دقیقاً شیء موجود در جهان واقعی را بازمی‌نمایاند، این فرض را داریم که بازنمود شبیه به خود شیء است. اما بارکلی استدلال می‌کند که ما اساساً در موقعیتی نیستیم که بتوانیم بگوییم ایده‌های ما شبیهِ چیزی هستند و تنها می‌توانیم آن‌ها را با ایده‌های دیگر مقایسه کنیم. بنا به نظر بارکلی، ما نمی‌توانیم ایده‌هایمان را با اشیای مادی مقایسه کنیم، زیرا معرفت داشتن نسبت به یک شیء مادی مستلزم آن است که ما به واسطه یک ایده، آن را بشناسیم. پس همواره، تمام آنچه با آن مواجه می‌شویم، خود ایده‌ها هستند و هرگز با هیچ چیز مادی روبه‌رو نیستیم.

خرید کتاب توسط وزارت ارشاد یک لطف نیست!
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره خرید کتاب توسط وزارت ارشاد منتشر کرده که در آن می خوانیم: متأسفانه دهه‌هاست که در وزارت ارشاد تصور این بوده و احتمالاً هنوز هم هست که با خرید کتاب از ناشران، دارند هم به توسعه کتابخوانی کمک می‌کنند و هم گردش اقتصادی به وجود می‌آورند و هم به ناشران و مؤلفان لطف می‌کنند!
در حالی که وزارت ارشاد برای تأمین کتاب‌های مورد نیاز کتابخانه‌های عمومی خود و به‌روز نگه داشتن آن‌ها، لااقل باید 2000 نسخه از کتاب‌های انتخابی را خریداری کند، میانگین خرید، 184 نسخه است که کمترین خرید 50 نسخه و بیشترین خرید، 600 نسخه بوده آن هم در مواردی خاص و معدود؛[البته مندرج در آمارهای رسمی؛ وگرنه در دوره‌های پیشین، برخی کتاب‌ها، با خرید انبوه این وزارتخانه، به چاپ‌های دهم و بیستم رسیدند!] تداوم چنین روندی، نه به مصلحت فرهنگ است و نه در جهت پیشبرد سیاست‌های درازمدت برای توسعه کتابخوانی.

کتاب در روزنامه شرق

دعوت به مراسم نامگذاری
روزنامه شرق در صفحه 7 نقدی درباره «راویان روایت تو» رمان سعید عباسپور منتشر کرده در آن آمده است: از وجه تسمیه کتاب «راویان روایت تو» پیداست که اولا با چند راوی سروکار داریم و ثانیا از خلاف‌آمد عادت روایت، نه روایت «او» که روایت «تو» است. راوی‌ها هر کدام «تو»یی را خطاب می‌کنند که به سبب غیاب، «او» شده است. بنابراین با روایتی مواجه نیستیم که راوی به نقل ماجرا یا ماجراهایی اکتفا کند. بلکه روایت در هر لایه یک زوج-روایت است. مثلا فرزین تار و ماهور نمونه‌ای از زوج روایت‌اند. آرش و دانشجوی (احتمالا) مبتلا به سرطان، پیرزن و آلمانی عرب‌شده‌ به ایران‌آمده نیز زوج روایت‌اند. اما آخرین راوی مردی است همسر همان زنی است که پس از اجرای کنسرت فرزین تار احساساتش را بی‌محابا بروز می‌دهد. در‌ واقع، خرده‌روایت‌ها همه تکرار همان ماجرای پیرزن است که هر بار باز می‌گردد و در مراسمی موسوم به «نامگذاری» همان ماجرا را از نو آغاز می‌کند.
سعید عباسپور به‌نحوی ساختاری وحدت ادراکی روایت را مخدوش کرده است. در اپیزود اول با موسیقی و صدا سروکار داریم. از شنیدن به دیدن می‌رسیم. در اپیزود بعدی معکوس این مسیر را طی می‌کنیم. در کنار ماجرای آرش فیلمساز و تارا، از تماشای دست زنانه‌ای که گلوی ژاک برل را خشک می‌کند به صدا می‌رسیم. هرجا صدا هست تصویر محو می‌شود و هرجا تصویری شکل می‌گیرد، سکوت حکمفرماست. در توازی با همین روال، مردها در‌صدد روایت‌اند. اما قصه، مابالتفاوت روایت، در نزد زن‌ها است.

ترجمه‌های حمایتی
روزنامه شرق در صفحه 7 یادداشتی درباره ترجمه‌های حمایتی منتشر کرده که عنوان می‌کند: اینکه جهان، خاصه پایتخت‌های ادبی چندان تمایلی به ترجمه ادبیات ایران ندارند، همواره مساله اساسی ادبیات اخیر ما دست‌کم در دو سه‌دهه اخیر بوده، اما مهم‌تر اینکه ادبیات ما (جز ادبیات کلاسیک و یکی دو نویسنده سبک‌ساز)، از مترجمانی مطرح و قابل به دیگر زبان‌ها محروم بوده است. و غالب آثاری که از فارسی به دیگر زبان‌ها ترجمه شده‌اند هم، مترجمانی فارسی‌زبان داشتند و باز این ترجمه‌ها جز آثار مطرح ادبیات ما، حاصل انتخاب‌هایی سردستی، اتفاقی یا رانتی بوده‌اند. حال آنکه کازانووا در اهمیت مترجم در «جمهوری جهانی ادبیات» چنین می‌نویسد: «مترجمی چون والری لاربو؛ کسی که تعداد بسیاری از نویسندگان بزرگ را کشف کرد، کسی که از جمله فاکنر، جویس، باتلر و رامون‌گومش دولاسرنا را در فرانسه به خوانندگان معرفی کرد. آثار این مرد به‌تنهایی که عظیم و نامریی بود به‌طور عمیقی ادبیات جهانی را تغییر داد و نو کرد... مترجم، از زمانی که به یک میانجی ضروری برای عبور از مرزهای جهان ادبیات تبدیل شده است، شخصیت مهمی در تاریخ نویسندگی است.» اما ترجمه ادبی در وضعیت اخیر ما به‌کلی تغییر شکل داده است و با مسامحه در همان تلقی متعارفِ «جهانی‌کردن ادبی» تعریف می‌شود، آن‌هم در شکلی دستکاری‌شده. جریان اخیر ترجمه کتاب‌های ایرانی به زبان‌های دیگر – آن‌هم عمدتا زبان‌هایی دور از زبان پایتخت‌های ادبی، ایتالیایی و آلمانی- که خود را در فرایند جهانی‌شدن یا جهانی‌کردن ادبیات جا می‌زند، جز «نمایش» نیست. نمایشی که از سویی با بازار گره می‌خورد و از سوی دیگر با سیاست‌های فرهنگی اخیر. از این‌رو ناشرانِ سرمایه‌دار، ناشرانِ کتاب‌های قفسه‌ای و کارداران و رایزنان فرهنگی سفارتخانه‌ها و بالاخره نهادهای تازه‌تاسیس رسمی، هرکدام به‌نوعی صحنه‌گردانان «نمایش ترجمه»اند. اما نمایش که واقعیات را وارونه می‌کند خود به‌طور واقعی تولید می‌شود. «در همین حال واقعیت زیسته‌شده به‌طور مادی در قُرق نظاره نمایش است و نظم نمایشی را با توافقی مسلم در برمی‌گیرد.» پس تصوری از فضای ادبی به وجود می‌آید که ظاهرا نهاد و جمع پیدا کرده و حالا با ترجمه در آستانه حضور در جهان ادبی قرار گرفته است. واقعیتِ وارونه نمایش ادبی اخیر همین است. ترجمه‌ای که در این نمایش خود را «ترجمه ادبی» قالب می‌کند، در حقیقت چیزی جز «ترجمه‌های حمایتی» نیست. این است که با نگاهی سرسری به فهرست ترجمه‌های عرضه‌شده، چهره نمایش عیان می‌شود. فهرستی که با ژستی پلورالیستی همه طیف‌های ادبی را دربرمی‌گیرد: از صادق هدایت تا کتاب‌های توصیه‌ای و کتاب‌هایی کم‌مایه از ادبیات اخیر ما‌. به هر تقدیر جهانی‌شدن ادبیات با جهانی‌کردن آن در نمایشی موهوم، یکسره متفاوت است.

چین‌خوردگی‌های نوشتار
روزنامه شرق در صفحه 8 نقدی درباره رمان «سنگ و سایه» نوشته محمدرضا صفدری منتشر کرده که در آن بیان می‌شود: بسیاری گفته‌اند، بسیاری نوشته‌اند، داستان‌ها و رمان‌هایی که صفدری طی یک‌دهه گذشته نوشته است، جملگی، پیچیده‌اند. اما باید گفت، این داستان‌ها بیش از آنکه «پیچیده» باشند، «چین‌خورده» هستند. برخلاف آنچه گمان می‌کنند، او پیچیده و دشوار نمی‌نویسد، بلکه روندهای «انباشت» را دستکاری می‌کند. او از «انباشت عمودی داده‌های قصوی» چشم پوشیده است و به سوی گونه‌ای از «انباشت افقی داده‌های قصوی» نگاه دوخته است. دقیق‌تر اینکه: چینش افقی چیزهایی که پیش‌تر به طور عمودی انباشته شده‌اند. هم‌کناری لایه‌های هم‌زمان. گاهی می‌توان لایه‌های افقی را که یکی پس از دیگری بر روی هم انباشته شده‌اند، با یک برش عمودی واکافت و در برابر چشم گرفت و نگریست و گاهی، می‌توان این لایه‌های افقی انباشته‌شده بر هم، در عمق نشسته و در ژرفا فرورفته را برکشید و به سطح آورد و در یک سطح گسترده و در کنار هم قرار داد و نگریست. مساله، به سطح آوردن این لایه‌هاست. دقیق‌تر: در «یک سطح» گردآوردن لایه‌ها.

همان قانون سوم نیوتن
روزنامه شرق گفت‌وگویی با بن‌لوری، نویسنده مطرح آمریکایی منتشر کرده است؛ نویسنده‌ای که نخستین کتاب او «داستان‌هایی برای شب و چندتایی هم برای روز» شامل 46داستان کوتاه، که به فارسی نیز ترجمه شده، توسط انتشارات مشهور پنگوئن منتشر شده است. پس از انتشار، این کتاب به‌سرعت به زبان‌های دیگر ترجمه شد و شهرت وسیعی را برای او به ارمغان آورد. پیش از این کتاب، بن‌لوری با داستان «تلویزیون» که در مجموعه «حالا این هم از زندگی ما» ترجمه و منتشر شد به مخاطب فارسی‌زبان معرفی شد. بن لوری که گاهی داستان‌هایش از چند خط نیز تجاوز نمی‌کند در نشریات مختلف داستانی نیز قلم می‌زند. او به جز داستان‌ به شکل حرفه‌ای نیز در عرصه فیلمنامه‌نویسی فعال بوده و با سینماگران مطرحی همکاری کرده است. شیوه داستان‌نویسی و روایت‌های او کاملا اختصاصی است و از الگوهای رایج پیروی نمی‌کند.
او می گوید: داستان‌هایم برای بسیاری از مردم «عجیب و غریب» و حتی «پوچ» به نظر می‌رسند. اما این داستان‌ها برای خود من همیشه از یک منطق دقیق و موشکافانه پیروی می‌کنند. کارهای من ممکن است بر اساس یک فرض عجیب و غریب اولیه آغاز شود و دارای برخی ویژگی‌های غیرمعمول و ناآشنا باشد، اما باید بگویم که در نهایت نیروی غالب و حاکم حضور روابط علی و معلولی است. قانون و قاعده مرکزی داستان‌گویی من همان قانون سوم نیوتن است: «برای هر عملی، باید واکنشی برابر و مخالف جهت آن وجود داشته باشد.». من صرفا داستان‌هایم را بر اساس حس خوبی که به وجود می‌آورند مورد قضاوت قرار می‌دهم (البته این احساس را در مورد و برای خود می‌گویم، بنابراین ممکن است برای هر کس دیگری تفاوت کند).

داستان آدم‌های تنها
روزنامه شرق در صفحه 9 نقدی درباره کتاب «آیا بچه‌های خزانه رستگار می‌شوند؟» منتشر کرده که در آن نوشته است: این فقط داستان بچه‌های خزانه نیست، بلکه داستان تمامی «با همانِ تنها» است. هر هشت‌داستان مجموعه، بیش‌وکم حدیث تنهایی آدم‌ها را باز می‌گویند و در برخی داستان‌ها، به طور خاص‌تر، حدیث تنهایی و سرگشتگی نسلی که نوجوانی یا جوانی‌شان را در دهه 80شمسی سپری کرده‌اند. برای همین است که در جای‌جای این کتاب با نام‌ها و نشانه‌هایی روبه‌رو هستیم که سبک زندگی نوجوانان و جوانان دهه هشتادی را، بازتاب می‌دهند. مهدی‌ اسدزاده در بیشتر داستان‌های مجموعه «آیا بچه‌های خزانه رستگار می‌شوند؟» به سراغ دغدغه‌های نسلی رفته و این دغدغه‌ها را با مضمون تنهایی پیوند زده است و گاهی هم با ترسی که زاده این تنهایی است. ترس و تنهایی شخصیت‌های داستان‌های اسدزاده در این کتاب گاه به‌حدی می‌رسد که به خود ویرانگری می‌انجامد.

تعظیم به کتاب در شهر آسمانخراش‌ها
روزنامه شرق در صفحه هنری مطلبی درباره نمایشگاه کتاب فرانکفورت منتشر کرده که در آن عنوان شده است: غرفه ایران در سالن5 هم سهم کشورمان از نمایشگاه فرانکفورت است. هرچند همکاری وزارت ارشاد و اتحادیه ناشران به شکلی بود که امکان حضور به شکل بهتری برای فعالان صنعت نشر فراهم شده است. ناشران خصوصی سه‌میلیون و ناشران دولتی پنج‌میلیون تومان برای حضور در غرفه‌ای جداگانه تحت نام ایران پرداختند. همچنین اتحادیه ناشران بیش از ٢٢٠عنوان کتاب در موضوعات هشت‌گانه به نمایشکاه فرانکفورت آورده است. برگزاری بیش از ٧٠ قرار ملاقات با ناشران کشورهای دیگر توسط اتحادیه و حدود ٥٠ قرار ملاقات توسط آژانس ادبی غزال جوان از دیگر اتفاقات این دوره است. رونمایی از کتاب«احتمالا گم شده‌ام» نوشته سالار به زبان ایتالیایی و چنداثر دیگر و همچنین حضور محبوبه نجف‌خانی، مترجم کودک و نوجوان و مجید قیصری در این دوره نمایشگاه برنامه‌ریزی شده است.
محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران که قرار است امسال از سوی اتحادیه ناشران در مهم‌ترین نمایشگاه کتاب جهان شرکت کند، می‌گوید اگر می‌خواهید کار فرهنگی کنید نمایشگاه کتاب فرانکفورت جای مناسبی برای آن نیست: «هدف اصلی نمایشگاه کتاب فرانکفورت وجه اقتصادی ماجراست. بررسی چالش‌های اقتصادی پیش‌روی حوزه نشر و پیداکردن راه‌حل برای آنها و همین‌طور زمینه‌سازی برای توسعه فعالیت اقتصادی ناشران دنیا از مهم‌ترین اهداف این نمایشگاه است. این ویژگی اصلی و مبتنی بر فروش رایت است. در همه این نمایشگاه این رویه وجود دارد. ممکن است ما آثار با ارزش زیادی داشته باشیم اما مطلوب مخاطب جهانی نباشند. به همین دلیل اولین رویکرد ما در معرفی کتاب‌ها این بود که چقدر زمینه حضور مخاطب خارجی دارند.»

شفیعی‌کدکنی؛ چراغ راه شعر فارسی
روزنامه شرق در صفحه آخر یادداشتی درباره استاد محمدرضا شفیعی‌کدکنی منتشر کرده که بیان می‌کند: او از شخصیت‌هایی است که بر دو حوزه ادبیات تسلط شایسته دارد: نخست ادبیات کهن فارسی و شعر گذشته ما از همان روزگاران نخستین شعر پارسی تا قرن 12 و 13. نمونه‌های آثار برجسته در تحقیق ادبیات کهن کتاب «صور خیال در شعر فارسی» است که به حوزه ادبیات نخستین می‌پردازد و دیگری «شاعر آینه‌ها» که نقد و بررسی و گزیده آثار بیدل دهلوی است. یعنی از سرآغاز شعر فارسی تا روزگار صفویه و کمی بعد از آن مورد بررسی استاد شفیعی‌کدکنی قرار گرفته. حوزه دیگر تسلط ایشان و تحقیقاتشان در زمینه ادبیات مشروطه تا به امروز است؛ یعنی آنچه که به‌عنوان ادبیات معاصر می‌شناسیم. نمونه آن هم کتاب‌هایی مثل «موسیقی شعر»، «ادوار شعر فارسی» و کتاب گرانقدر «با چراغ و آینه» است. ایشان از شخصیت‌هایی هستند که در دو حوزه ادب سنتی و ادب معاصر و هم بر دانشگاه و بخش آکادمیک و هم بر شاعران و نسل‌هایی که از دهه 50 تا به امروز به‌کار سرودن پرداخته‌اند تاثیر گذاشته‌اند. البته ترجمه‌های استاد شفیعی‌کدکنی از شعر معاصر و ادبیات عرب این چند دهه چراغ راه ما برای شناختن فرهنگ و اندیشه کشورهای همسایه بوده است.

کتاب در روزنامه آرمان

کاش به جای نیما شاملو شعر نو را بنیان می‌گذاشت
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با سیدعلی صالحی، شاعر و تئوریسین شعر گفتار گفت و گو کرده که کتاب‌هایش خریدار دارند؛ ناشران همواره از انتشار آثارش استقبال کرده و نشر مجموعه‌های این شاعر سر‌شناس را تضمین شده می‌دانند. آنچنانکه چندی بعد شاهد انتشار یک مجموعه شعر او در نشر چشمه و سه مجموعه تازه در نشر نگاه خواهیم‌بود. همچنین دو کتاب در رابطه با «سیدعلی صالحی» نیز در مسیر انتشار هستند.
‌صالحی گفت: ای کاش به جای نیمای جسور، شاعری مثل شاملو شعر نو را بنیان می‌گذاشت. محافظه‌کاری روستایی به جسارت منجر می‌شود، اما خرد شجاعانه به روشنایی رویا‌ها می‌رسد. در آغاز گفتم دوره گذار به صورتی آرام در حال اتفاق است. این پدیده، دوقلوی عجیبی زاییده است: «جبهه بازگشت به نظم کهن» که در اکثریت به سر می‌برند و «جبهه قلیل هذیان» که خود را مرتب پشت عناوینی رعب‌آور نهان می‌کنند. این دو جریانِ بی‌خبر از هم، «امکان» را مصادره کرده‌اند. جبهه رادیکال راست از تبلیغات وسیع، تشویقی و رایگان برخوردار است و جبهه رادیکال چپ، که در اقلیتی کم نور به سر می‌رسد از ترفند «صدای بلند» سود می‌برد؛ در واقع تیزابِ تکلم برای این عده، سنگری است که کم‌سوادی و ناتوانی خود در خلاقیت را پشت آن پنهان می‌کنند. داستان امروز هم نیست. طی صد سال اخیر، این نوع شوخی‌های مشابه بار‌ها تکرار شده‌است، با این تفاوت که جبهه بازگشت، همواره به یک سیاق و با یک تدبیر، مسیر خود را طی کرده و هرگز بی‌قشون نبوده است. اما جبهه هذیانیان به‌‌ همان حضورهای هر از گاهی خود قناعت کرده. سوال مخفی مانده این است که آیا مقاومت میان این یمین و یسار، آسان است!؟ شعر درست، ناب و ماندگار میان این دو جریان، بار‌ها به انزوا رانده شده، اما هرگز محور نشده است. هر روزگاری، حتما حجت خود را دارد، و راه درست، منزل خود را گم نمی‌کند.

آخرین یادداشت‌های نیچه
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره آشنایی ایرانیان با فلسفه نیچه منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: تصویری که فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» از فلسفه نیچه ترسیم می‌کند، تصویر حکیم شاعر اخلاق‌ستیزی است که در اندیشه خود گویی متعهد شده تا با تمامی‌مبانی اخلاقی و حکمتی که نزد همگان از خواص و عوام پیشینیان، مسلم بوده درافتد، و کمالات و محسناتی یکسره برخلاف آنچه همگان پسندیده دانسته‌اند، رایج سازد. شناخت دیگری از نیچه در اواسط دهه سی توسط محمدباقر هوشیار به خواننده ایرانی داده می‌شود که نخستین تفسیر وطنی از نیچه است. تفسیر هوشیار اگرچه ظاهرا چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد، اما لعاب شرقی/عرفانی آن، میراثی است که تاکنون با غالب تفسیرهای وطنی از نیهیلیسم همراه مانده است. در همان اواخر دهه سی، آنچه توانست بیشترین تاثیر را در توجه جدی روشنفکر ایرانی آن زمان به نیچه و آن‌هم نه صرفا برای تفسیر اندیشه‌های وی، بلکه برای روشن‌ساختن مهم‌ترین مسائل مطرح در خصوص وضعیت انسان ایرانی و به‌طور کلی شرقی در برابر انسان و تمدن غربی برانگیزد، اندیشه‌های فلسفی احمد فردید بود. این اندیشه‌ها در فضای گفتمان شرق/غرب رایج دهه چهل و پنجاه شکل گرفت و درواقع یکی از پایه‌های اصلی آن را تشکیل داد، اما ترجمه داریوش آشوری از «چنین گفت زرتشت» بود که نیچه را به طور عام به خواننده ایرانی شناساند. و اکنون پس از نیم‌قرن از آشنایی خوانندگان فارسی‌زبان با نیچه، ایرج قانونی که پیش‌تر کتاب جامع و ارزشمند روایت‌هایدگر از نیچه را در دو مجلد ترجمه کرده بود، «آخرین یادداشت‌ها»ی نیچه را از سوی نشر «آگاه» منتشر کرده است تا بار دیگر ما را با چهره‌ دیگری از این فیلسوف بزرگ آشنا سازد.

کتاب در روزنامه شهروند

از تاج تا تاراج
روزنامه شهروند در صفحه ادبیات مطلبی درباره كتاب خاطرات اولاند منتسر کرده که عنوان می‌کند: اگر مي‌خواهيد چهره سياستمداران دروغگو و فريبكاران حرفه‌اي را به راحتي آب خوردن تشخيص بدهيد بد نيست اين كتاب را ورق بزنيد. نويسنده و سوژه هر دو يك جورهايي مانند همان در و تخته‌اي هستند كه خدا آنها را بهم جفت كرده است. مي‌گويند در این کتاب اولاند به صورت مردی سرد و بی‌عاطفه، ریاکار و دروغگوی حرفه‌ای، گرفتار وسواس جاه‌طلبی و موجودي دمدمي‌مزاج و سطحی توصيف شده است. مي‌گويند روايتگري در اين كتاب، حکایت زنی زخمی و تیپا خورده را در خط اصلي خود دارد كه همه‌جا دنبال انتقام گرفتن است: انتقام گرفتن از يك رئيس‌جمهوری.
مگر مي‌شود همسر يك رئيس‌جمهوری، آن‌هم رئيس‌جمهوری فرانسه دست به قلم ببرد و جوري روز و روزگار خود و شوهرش را توصيف كند كه رعشه بر اندام همه حتي گارد محافظان رياست‌جمهوري بيندازد؟ بعيد نيست: آن‌جا كه پاي حسادت به ميان بيايد وقوع هر اتفاقي را مي‌توان حدس زد. ناگفته نماند كه مشاوران اولاند گفته‌اند او از این کتاب اظهار بی‌خبري كرد! مگر مي‌شود؟! مگر مي‌شود همسر پرزيدنت اولاند يك گوشه‌اي بنشيند و اين فرانسوي پهلوان‌پسند متوجه نشود كه او چه مي‌كند يا چه دسيسه‌اي در سر دارد؟
بانوی اول پیشین فرانسه از این‌که بر چهره فرانسوا اولاند مرد شماره يك فرانسه چنگال بكشد هيچ ترسي ندارد. والري در اين كتاب تمام تلاشش را به خرج داده تا خجالت پرزيدنت در بيايد و الحق، اندكي هم موفق شده است.

یار مهربان
روزنامه شهروند در صفحه آخر یادداشتی درباره خواندن کتاب منتشر کرده که در آن آمده است: بياييد برای يك بار هم كه شده در این نیمه اولین ماه از فصل پاییز، به دور از بهار طرب‌انگیز و ارديبهشت‌‌اش كه كتاب و كتابخوانى و نمايشگاه بین‌المللی كتاب تهران به یکی از نمادهای مُعرف آن مبدل گشته، با خودمان خلوت کنیم و ببينيم واقعا چرا اكثريت‌مان با كتاب قهريم و چه کنیم تا این قهر به یک آشتی ابدی تبدیل شود. میزان مطالعه كتاب و عادت به كتاب خواندن که به سرانه مطالعه از آن یاد می‌شود را تا حدود بسیار زیادی می‌توان از تيراژ و فروش كتاب‌ها تخمين زد. از آمارهاى نا اميدكننده موجود كه تكرار مكررات است می‌گذریم. در كتاب خواندن و كتاب خوب خواندن لذتى است كه به گفته بسیاری از بزرگان اگر يك بار طعمش را بچشيم، احتمال اين كه نخواهيم تكرارش كنيم، بسيار كم است. حال برای چشیدن این طعم خوش چه باید بکنیم و چگونه می‌توانیم اين لذت را برای هميشه با خود به همراه داشته باشيم؟
در پایان این مطلب آمده است: چندی پیش رسانه‌ای شدن بحث حذف زنگ انشاء فریاد بسیاری از اهل فن از جمله استاد تازه درگذشته روانشاد احمد بیگدلی را هم به آسمان برد که مگر می‌شود زنگ انشاء که سرشار از خلاقیت و پرورش استعداد و چه و چه هست را حذف کرد. اما به نظر می‌رسد سوال ریشه‌ای‌تر در این مرحله این باشد که دانش آموزی که در زندگی‌اش به جز کتاب‌های درسی و شاید به اجبار چندتایی هم غیر درسی کتابی نخوانده است آیا ممکن است مفهوم زنگ انشاء را درک کند؟ سخن در این باب بسیار است.

کتاب در روزنامه فرهیختگان

نوشتن فرمالیستی جنگ
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره مجموعه داستان «در کفن خاکستر» منتشر کرده که در آن می‌خوانیم: ادبیات اقلیمی آمیخته با زبان و گویش آن اقلیم خاص یا به‌شدت در جذب مخاطب موفقند یا کاملا برعکس. اما آنچه تجریه ادبیات ایران را نشان می‌دهد داستان‌ها و روایت‌هایی در بستر جنوب، به‌ویژه خوزستان، در مجذوب کردن مخاطب بسیار موفق بوده است، خصوصا بعد از دوره هشت‌ساله جنگ و اینکه این اقلیم تا چه اندازه بستر مناسب پرورش داستان از انواع زوایا بوده است.
نکته قابل تامل در داستان‌های ظریف نقش انکارنشدنی زنان است. زنان و استحاله آنان از پس حضور. نوع خاص حضور زنان بومی خوزستان در اجتماع منطبق با هنجارهای سنتی، در مواجهه با جنگ و اثرات آن به خوبی در اغلب داستان‌های ظریف نمود دارد.
ظریف تا حد مقدور از صنایع و فرم‌های نوشتاری در داستان‌های خود بهره گرفته است و اغلب داستان‌ها فرمالیستی محسوب می‌شوند؛ یعنی پیش از آنکه ماجرامحور باشند بازی فرمیک نویسنده را به رخ می‌کشند. در انتها قابل ذکر است که مجموعه داستان ظریف را می‌توان جزء بهترین نمونه‌های ادبیات بومی در چند سال اخیر و از نویسندگان تازه نفس به حساب آورد.

کتاب در روزنامه شاپرک

اگر ما را کشتند
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار ياشار کمال منتشر کرده که در آن عنوان شده است: ياشار کمال نويسنده‌ بلند آوازه‌ کرد، در ميان خوانندگان ايراني نامي آشناست. بيشتر رمان‌هاي ياشار کمال به زبان فارسي ترجمه شده و مقبوليت خاص و عام، يافته‌ است. آثار ياشار کمال اگر چه از متن سرزمين و جغرافيايي محدود و مشخصي بر آمده‌اند، اما ساختار و محتوايي جهاني دارند. رمان «اينجه ممد» او تا کنون به بيش از 20 زبان منتشر شده و بارها به فيلم در آمده ‌است. ياشار کمال در اکتبر 1997 به جهت دفاع از صلح و حقوق بشر، موفق به دريافت جايزه صلح ناشران آلماني شد. اين نويسنده شهير در سال 2008 جايزه بزرگ ادبيات رياست جمهوري ترکيه را دريافت کرد که يکي از مهمترين جوايز ملي در ترکيه است و به نويسندگان، شاعران، هنرمندان و خوانندگان ملي تعلق مي‌گيرد. از نخستين داستان‌هاي کوتاه وي به نام گرماي زرد (چاپ 1952) بود. وي بلافاصله بعد از چاپ کتاب اينجه‌ممد (محمد قرقي) شهرت يافت. او به عنوان يک روشنفکر مطرح از سخن گفتن درباره مصيبت‌هاي اهالي مختلف ترکيه ابايي نداشته‌ است."آنسوي کوهستان"، "اگر ما را کشتند" ، "دريا قهر کرد" ،"افسانه چياي آگري"، "مرد تنها"، "لانه هاي پريان"، "پيت حلبي"، "علف هميشه جوان" و "ستون خيمه". از ديگر آثار ادبي او هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط