سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۵
نظریه عدالت «جان رالز» رنسانسی در مفهوم سیاسی به وجود آورد/«آزادی‌ و فرصت‌های منصفانه برابر» دو اصل نظریه عدالت

حسين هوشمند، مدرس فلسفه در نشست «عدالت و اعتدال» از منظر جان رالز گفت: تاثیرگذارترین نظریه عدالت که تا به حال مطرح شده، متعلق به «جان رالز» است که به دنبال آن بحث‌های بسیاری به وجود آمد. این نظریه در حوزه فلسفه سیاسی یکی از موضوعات غالب بوده و بسیاری از مکاتب به وجود آمده، محصول بسط نظریه عدالت رالز بوده‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست «عدالت و اعتدال» از منظر جان رالز، فيلسوف اخلاقي ـ سياسي معاصر دوشنبه (28 مهرماه) با سخنرانی دكتر حسين هوشمند، مدرس فلسفه سیاسی در انديشگاه فرهنگي كتابخانه ملي برگزار شد.

هوشمند در این نشست بحث خود را به توضیحاتی درباره نظریه «عدالت» و «اعتدال» جان رالز اختصاص داد و به اهمّ آراء این فیلسوف سیاسی پرداخت و با بیان این‌که این دو نظریه از هم متفاوت هستند سخنانش را آغاز کرد.

«عدالت» از منظر جان رالز رنسانسی در مفهوم سیاسی است

وی با اشاره به نظریه عدالت گفت: «عدالت» از نظر جان رالز به معنای بهترین فضیلتی است که نهادهای سیاسی و اجتماعی باید در نظر بگیرند و حتی اگر هر فضیلت دیگری در جامعه‌ای باشد اما عدالت در آن تهی باشد، آن جامعه نمی‌تواند به نظام لیبرال دموکراسی نزدیک شود.

هوشمند در ادامه درباره نظریه عدالت جان رالز بیان کرد: به گمان من، تاثیرگذارترین نظریه عدالت که تا به حال در تمام مکاتب سیاسی (از جمله اجتماع‌گرایان، آزادی‌گرایان و گروه‌های مختلف) مطرح شده است، متعلق به «جان رالز» است که به معنای واقعی، رنسانسی در مفهوم سیاسی به وجود آورد و پس از آن حجم عظیمی از کتاب‌ها، مقالات و تزهای دکترا از قِبَل آن برای توضیح این نظریه و کارکرد آن در جوامع تدوین شدند.

این پژوهشگر آراء رالز ادامه داد: عدالت که موضوع اصلی دهه 1970 بود، با نظریه رالز، نمود بارزی یافت و توانست در بطن خود فرزندان عدیده‌ای را پرورش دهد. بدین معنا که در دهه 1980 فلسفه اجتماع‌گرایان، دهه 1990 مساله حقوق شهروندان، دهه اول قرن بیست و یکم مسایل مربوط به فمینیست‌ها و دهه اخیر نیز عدالت در افق جهانی مطرح شد و نکته مهم این است که حتی پس از پنج دهه از مطرح شدن نظریه عدالت جان رالز، این نظریه در حوزه فلسفه سیاسی یکی از موضوعات غالب بوده و همه این مکاتب، محصول بسط نظریه عدالت رالز بوده‌اند.

وی افزود: نظریه رالز بحث‌های زیادی را در خود پروانده است. «دموکراسی مبتنی بر شورا» که امروزه این نوع سیستم سیاسی که مهم‌ترین مدل در تئوری دموکراسی به شمار می‌آید، فرزند تئوری «عدالت» رالز است. همچنین بحث «عدالت جهانی» (عدالت در افق جهانی) نیز که یکی دیگر از مهم‌ترین موضوعات جهانی است در نظریه عدالت رالز نهفته است.

نظریه عدالت تلفیقی بین دو سنت «لیبرالیسم کلاسیک» و «سوسیالیسم»


هوشمند در توضیحات خود درباره این نظریه ادامه داد: رالز در نظریه عدالت کوشید تا تلفیقی بین دو سنت «لیبرالیسم کلاسیک» و «سوسیالیسم» ایجاد کند و آن دو را به هم پیوند دهد. بدین معنا که پیش از آن مناقشات عظیمی بین «آزادی» مورد نظر لیبرال‌ها و «برابری» مورد نظر سوسیالیست‌ها وجود داشت و به نظر می‌رسید که هیچ سازشی نیز بین آنها برقرار نخواهد شد اما در نظریه «عدالت به منزله انصاف» رالز، هم آزادی‌های فردی و هم برابری‌های اجتماعی در یک‌جا جمع و پیوندی میان آنها ایجاد شد. در حقیقت عدالت به منزله انصاف، آشتیِ برابری و آزادی دو مکتب مذکور است.

وی با بیان این‌که نظریه عدالت رالز تلفیقی از دو اصول دوگانه است، بیان کرد: «آزادی‌های برابر» و «فرصت‌های منصفانه برابر» دو اصل نظریه عدالت رالز را تشکیل می‌دهند که اصل نخست به معنای برخورداری تمام شهروندان از حداکثر آزادی‌های فردی است که این اصل پیش‌شرط رشد و تکامل قابلیت اخلاقی شهروندان جامعه محسوب می‌شود.

هوشمند تاکید کرد: عدالت از منظر رالز به منظور وارد شدن شهروندان یک جامعه به تعامل، مشارکت جمعی و ارتباطات اجتماعی است و آنچه که رالز را از لیبرال‌ها جدا می‌کند این است که وی معتقد است آزادی مالکیت شخصی، آزادی مطلق نیست زیرا برخورداری از آزادی مالکیت شخصی که لیبرال‌ها به آن معتقدند، پیش شرط قابلیت‌های اخلاقی نیست و نقشی در قوه اخلاقی و ارزشی شهروندان ندارد.

وی در ادامه توضیح افتراق نظریه رالز با لیبرالیست‌ها توضیح داد: لیبرالست‌ها فارغ از این‌که این آزادی‌ها (از جمله آزادی در‌ مالکیت خصوصی) تا چه اندازه آزادی‌های دیگران را از بین می‌برد، برای آن ارزش قائلند اما رالز با این‌که مالکیت خصوصی مدنظر لیبرالست‌ها را می‌پذیرد اما محدودیتی برای آن در نظر دارد و معتقد است حق مالکیت می‌تواند از سوی سیستم مالیاتی و حاکمیت اصلاح شود و نباید برای آن آزادی مظلقی قایل شد.

رالز معتقد به برخورداری همه شهروندان از مشاغل به طور یکسان بود

هوشمند پس از آن به اصل دوم در نظریه عدالت رالز پرداخت و در توضیح آن گفت: اصل دوم که موسوم به اصل «فرصت‌های منصفانه برابر» است معطوف به آن است تا دامنه نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی را برابر کند به معنای برخورداری همه شهروندان از مشاغل به طور یکسان. در اینجا برابری مورد نظر رالز، نه برابری اقتصادی در بازار، بلکه برابری در آموزش، بهداشت و در تمام ساختارهای سیاسی جامعه (برای اصلاح طبقات اجتماعی) است اما با وجود این اصل، ممکن است در جامعه شاهد نابرابری‌های اقتصادی باشیم. در اینجاست که رالز در پاسخ، به کلیدی‌ترین موضوع نظریه خود یعنی «اصل تفاوت» اشاره می‌کند؛ چراکه وی معتقد است مهارت‌های طبیعی افراد در هر جامعه‌ای متفاوت است.

وی در توضیح اصل تفاوت از دیدگاه رالز چنین گفت: به زبان ساده، اصل تفاوت برخلاف دیدگاه مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها که معتقدند همه طبقات باید از با هم برابر باشند، رالز تفاوت‌ها در جامعه را می‌پذیرد چرا که به تفاوت مهارت‌های طبیعی افراد معتقد است.

او پس از توضیحاتی مبسوط درباره نظریه عدالت رالز، به نظریه «اعتدال» او به صورت مجمل پرداخت و گفت: تئوری عدالت رالز برای جوامع دموکراتیک و نظام‌های لیبرال-دموکراسی است در حالی‌که نظریه اعتدال وی، معطوف به افق جهانی و برای جوامع در حال گذار و غیردموکراتیک است. جوامعی که هنوز پایه‌های نظام دموکراتیک در آنها استوار نشده است. به عبارتی، تلقی جهانی در باب عدالت، نظریه اعتدال رالز را تشکیل می‌دهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها