کتاب در روزنامه ایران
امیدواری تهران برای پایتختی کتاب جهان
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر درباره امیدواری تهران برای پایتختی کتاب جهان با محمدرضا سعیدآبادی - دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو ، احمد مسجد جامعی، علیاصغر سیدآبادی مدیرکل دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی و کتابخوانی علی اکبر اشعری مدیر پروژه باغ کتاب و تعدادی از فعالان این حوزه و سازمانهای مرتبط گفت و گو کرده است.
کامران فانی، کتابشناس و پژوهشگر پیشکسوت معتقد است تهران شایستگی دریافت این عنوان را دارد. او میگوید: «به شکل دقیق از چگونگی و نحوه انتخاب پایتخت جهانی کتاب مطلع نیستم اما مسلماً اتفاقی مبارک برای هر شهر و کشوری است و من تهران و ایران را مستحق چنین انتخاب و عنوانی میدانم. تهران مرکز اصلی نشر کتاب ایران است. البته نشر کتاب در شهرها و شهرستانهای مختلف انجام میشود اما به طور کلی ایران یکی از بالاترین جایگاهها را به لحاظ آماری دارد و حداقل به لحاظ چاپ و نشر کتاب در صدر قرار دارد و از این جنبه میتواند به عنوان پایتخت کتاب مطرح شود. البته من وارد مباحث محتوایی نمیشوم یا اینکه آیا واقعاً مردم ایران کتابخوان هستند یا نیستند که از سالها پیش مطرح بوده، مسأله دیگری است بلکه به لحاظ کمیت صاحب رتبه برجستهای است حتی بالاتر از کشورهای بسیار پیشرفته و طبق آمار دقیق کتابخانه ملی که فهرستنویسی تمام کتابهای به چاپ رسیده را عهدهدار است میتوان پی برد که هر ساله چه میزان عنوان کتاب در ایران منتشر میشود و از این نظر تا جایی که من میدانم ایران یکی از چند کشور بزرگ جهان است که چنین آمار بالایی از نشر کتاب را دارد و شاید شایسته باشد که به عنوان پایتخت جهانی کتاب هم مطرح شود.»
هیچ نویسندهای از خطر سقوط در چاه ویل تاریخیگرایی مصون نیست
روزنامه ایران در صفحه اندیشه نقدی درباره کتاب «تاریخیگرایی و شناخت» ترجمه ابوالفضل رجبی منتشر کرده که در آن می خوانیم: «روبرت دامیکو»، مؤلف اثر حاضر، گستره علایق پژوهشی خود را معطوف مسائل و مشکلات «معرفت شناختی» در فلسفه مدرن کرده است. محور بحث نویسنده، در این کتاب «تاریخیگرایی» است که برای نخستینبار از سوی کارل پوپر طرح شد. تاریخیگرایی، همچون ره یافتی غایتانگارانه اشاره به روند قطعی و ضروری تحولات تاریخی دارد و بررسی هر واقعیتی را به ضرورت تاریخی آن تقلیل میدهد. پوپر در سال1950 با نگارش «فقر تاریخیگرایی» به مبارزه با این آفت معرفتی پرداخت، اما خود به روایتی دیگر از تاریخیگرایی دچار آمد. آنچه در پژوهش «دامیکو» در این اثر اهمیت دارد، تذکر و توجه مضاعف او به این آفت است. به طوری که هیچ متفکر یا نویسندهای نمیتواند خود را از خطر سقوط در چاه ویل تاریخیگرایی مصون بداند، حتی اگر آن متفکر یا نویسنده کارل پوپر، واضع این اصطلاح، باشد.
پوپر اگرچه تاریخیگرایی را به معنای نخستین آن- یعنی باور به معناداری و نظاممندی تاریخ- نفی میکند، اما خود با طرح مفهوم «منطق موقعیت» به دومین گونه تاریخیگرایی دچار میآید. براین اساس، فهم انسانی همواره زندانی موقعیت تاریخی آن است.
علاوه بر پوپر، بسیاری دیگر از داعیهداران جدید و قدیم معرفت- از مارکس و انگلس گرفته تا کاتوش و فایرابند- معروض عارضه تاریخیگرایی هستند. این عارضه همچون خطی مشترک میان اندیشمندان گوناگون کشیده شده است و شرح آن، موضوع اصلی کتاب حاضر را تشکیل میدهد. منطق موقعیت، شاکلههای مفهومی، بازسازی عقلانی، ذهن عینی، چرخش استعلایی از جمله عنوانهای فصول هفتگانه این کتاب هستند.
کتابفروشیهایی که فلافلفروشی شدند!
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره کتابفروشی ها منتشر کرده که در آن آمده است: کتابفروشی حتی در اشکال غیر ِاستیجاری خود هم، بازگشت دوباره ندارد و در مناطق شهری کمتردد بدل به پیرایشگاه مردانه یا تعمیرگاه موتور میشود و در مناطق پرتردد، بدل به فلافلفروشی یا در صورت وسعت، بدل به نان داغ-کباب داغ و در نتیجه، تعداد کتابفروشیها، هی کم و کمتر میشود. در این سالها احتمالاً تنها مسئولی که به شکلی عیان، به این موضوع اشاره کرده سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بوده که گفته:«طی سالهای اخیر مرگ کتابفروشیها را شاهد بودیم.» جملهای کوتاه در دل ِ انبوهی از آمار و ارقام، که به دلیل اهمیت ویژه خود، توجه ویژه میطلبد چون کتابفروشی، نماد ِ فرهنگ است و وقتی تعطیل شود یا تغییر کاربری دهد یعنی نماد فرهنگ، تغییر کاربری داده.
کتاب در روزنامه شرق
اکفراسیس چیست؟
روزنامه شرق در صفحه ادبیات درباره کتابهای منتشر شده در باب آثار تجسمی و تصویری نوشته است: اکفراسیس یا بهعبارت ساده تر، نوشتن درباره تصویر، نقش مهمی در سنت داستاننویسی و روایتگری غرب ایفا کرد و شالودههای آن در عین تطورات و تحولات، در طی قرون پابرجا ماند. ادیبان و نویسندگان مشهور هر دوره بر ذمه خود میب ینند که در باب آثار تجسمی و تصویری نیز مطلب بنویسند، لیکن ممکن بود این آثار در حوزههای فلسفه، ادبیات، الهیات یا تاریخ به نگارش درآیند. منباب مثال توصیفات دانته را در کتاب دوزخ کمدی الهی از مصادیق اکفراسیس دانسته اند. شکسپیر نیز در نمایشنامه طوفان از این شگرد بهره برده است.
فیلسوفان عصر روشنگری، کسانی همچون دیدرو، نوشتن درباره سالن ها و نمایشگاههای نقاشی را یکی از افتخارات خود میدانسته اند. در قرن نوزدهم، شاعری چون بودلر یا رمان نویسانی چون زواو فلوبر، در جریانهای هنری روزگار خود، اعمال نظر میکرده اند و موضعگیری ایشان در کیفیت شناخت آثار هنرمندانی چون مانه، سزان و دگا تاثیری خاص بهجا می گذاشته است.
«نقاش زندگی مدرن» شارل بودلر، در این سنخ نوشته، از مهمترین نمونهها به شمار می آید. در این مقاله برای نخستینبار در کاربرد امروزی آن، کلمه «مدرنیته» به کار میرود. این مقاله را بودلر در ستایش و توصیف آثار کنستانتینگی به رشته تحریر درمی آورد. مدرنیته ای که بودلر رد آن را در آثار «گی» پی می گیرد، ناشی از نوعی نگرش یا حساسیت به موجودی بهنام دندی (Dandy) است که در کافهها و پیاده روها پرسه می زند، هیچ نوع نبوغ خلاقانه ای در خود نمی بیند، به ویترین مغازهها سرک می کشد و تماشاگر صرف رهگذران خیابانی است.
روانکاو
روزنامه شرق در صفحه ادبیات مطلبی درباره کتاب «روانکاو و داستانهای دیگر» ترجمه عبدالله کوثری از چند داستان ماشادو د آسیس منتشر کرده که به تازگی تجدید چاپ شده است. در بخشی از مقدمه کوتاه کوثری درباره اهمیت ماشادو د آسیس آمده است: «اگر چنین نویسندهای در فرانسه یا انگلستان به دنیا آمده بود، آثارش بیگمان جایگاهی والا در ادبیات غرب مییافت. در قاره آمریکا او همتراز ملویل، هاوثورن و پو است. در ادبیات اسپانیاییزبان هیچکس به سبک صیقلخورده و نیز به اصالت او نخواهد بود. ماشادو مولاتویی از خانوادهای فقیر بود و در کودکی یتیم شد. زندگی را نخست با کار کردن در چاپخانه و آنگاه با روزنامهنگاری و سپس با نویسندگی میگذراند. در برزیل به شهرت و منزلت دست یافت و اولین رییس آکادمی ادبیات این کشور شد و تا پایان عمر در این سمت برجا بود.» کوثری در بخشی دیگر از مقدمهاش درباره ویژگیهای داستانی ماشادو و نیز تاثیراتی که او از دیگر نویسندگان گرفته، نوشته: «ماشادو در خلق طرحهای پیچیده روانی و آنچه مایه آزار انسان است، استادی بیبدیل بود. او دلبسته شکسپیر بود که به گمان او به زبان جان مینوشت. همچنین از داستانهای کتاب مقدس تاثیر بسیار گرفته بود. او را میتوان از جنبههای گوناگون پیشگام بورخس دانست، با این تفاوت که شکاکیت ماشادو آنچنان گزنده نیست و آمیخته با شفقت است.»
کتاب در روزنامه فرهیختگان
وقتی تدوین، تالیف می شود
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره کتاب «داستان اصفهان» منتشر کرده که بیان میکند: از جمله آثار شاخص تدوینی در داستان کوتاه فارسی می توان به مجموعه «بازآفرینی واقعیت» اشاره کرد که یکی از آثار شاخص و نقطه عطف تدوینگری ادبی است. به سیاق «بازآفرینی واقعیت»، کتابهای متعددی منتشر شدند اما هیچیک ارزش تدوینگری این مجموعه را نداشتند. در تدوینگری و انتخاب آثار، بهانه همکناری بسیار اهمیت دارد. علاوهبر آن، رعایت یونیفرم محتوایی چه در انتخاب آثار و چه تحشیه بر آنها اهمیت بسیاری دارد. مثلا در مجموعه «80سال داستان کوتاه فارسی» این یونیفرم رعایت نشده است. شرحی که تدوینگر بر زندگینامه داستان نویسان نوشته است، از یک قاعده تبعیت نمیکند و به ظاهر به تمایل تدوینگر به نویسنده یا توان او در گرآوردی اطلاعات باز می گردد. کتاب «داستان اصفهان» از اینرو کتاب قابل تاملی است. مقدمه کتاب بهعنوان بیانیه انتخاب آثار، دلایل مشخصی بر شیوه و چرایی انتخاب آثار دارد و از این رهگذر، تکلیف مخاطب را روشن می کند. از طرف دیگر در شرح زندگینامه نویسندگان، مخاطب با اطلاعات صریح، دایره المعارفی، مختصر و بیطرفانه درباره نویسندگان مواجه می شود.
کتاب «داستان اصفهان» تلاشی است برای رسیدن به جغرافیای داستان نویسی ایران. تداوم این تجربه قابل تقدیر است، چراکه در گذشته چنین نگاهی در ادبیات ما وجود نداشته است. احاله جریان های ادبی به «اقلیم»، جریان سابقه داری است اما چنانکه شایسته است در سراسر ایران ریشه یابی و پیگیری نشده است. هویت سازی اقلیمی برای ادبیات، حرکت شایسته ای است که هم به شکل سازی جریان های ادبی کمک می کند و هم به بررسی های ادبی مدد می رساند. «داستان اصفهان» حرکت شایسته تقدیری است چراکه مخاطب با کتابی مواجه می شود که مولف/ تدوینگر برای او ضیافتی را با بخشی از بهترین داستان کوتاه های چندین نسل داستان کوتاه فارسی فراهم کرده است. از این جهت است که قله های داستان کوتاه فارسی را باید در اصفهان سراغ گرفت.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
30بار تجديد چاپ براي کتاب نقطههاي آغاز در اخلاق عملي
روزنامه مردم سالاری در صفحه ویژه کتاب و اندیشه مطلبی درباره کتابشناسي آيتالله محمدرضا مهدويکني منتشر کرده که عنوان میکند: فهرست كتابهاي آيتالله مهدويكني دربرگيرنده 13 عنوان شامل آثار قلمي، بازنوشت درسها و گفتارها، مقدمه او بر كتاب و متن تنظيمشده خاطرات وي ميشود. در اين ميان كتاب «نقطههاي آغاز در اخلاق عملي» تاليف آيتالله مهدويکني به عنوان کتاب سال جمهوري اسلامي ايران نيز انتخاب شده و تاکنون بيش از 30 نوبت تجديد انتشار يافته است.
دو كتاب با عنوان اخلاق عملي با دو حجم متفاوت از سوي ناشران گوناگون به چاپهاي متعدد رسيده است. كتابهايي كه داراي حجم بيشترند، تنها نام محمدرضا مهدويکني را بر خود دارند و تعداد صفحات آنها در چاپهاي متفاوت 424 و 472 است.
زنانگي در نظامهاي انديشگي غربي
روزنامه مردم سالاری در صفحه ویژه کتاب و اندیشه مطلبی درباره مفهوم زنانگي و موقعيت زن نزد انديشمندان عصر يونان باستان و فلاسفه مدرن نظير روسو و هگل و نگرش متفاوت جان استوارت منتشر کرده که بیان میکند: انديشمندان غربي نظريات گوناگوني درباره مفهوم زن و زنانگي و موقعيت زنان در ساختارهاي خانوادگي، اجتماعي و سياسي ابراز داشتهاند. در قرن اخير، جنبشهاي فمينيستي در موسعترين معناي خود که همانا اذعان به نابرابري نادعادلانه ميان زن و مرد در مناسبات انساني و لزوم الغاي چنين مناسباتي است؛ تلاش فراواني براي تقليل تبعيض فراگيري که بر زنان ميرود؛ آغازيدهاند و در اين مسير، به موفقيتهايي نسبي نيز دست يافتهاند. ترديدي نيست که در جهان معاصر، هم چنان، نگاه سلطهآميز جنسيّتزده وجود دارد؛ اما در اين امر نيز نميتوان شک کرد که در مقايسه با اعصار پيشين، زنان از موقعيت عادلانهتري در محيطهاي خصوصي و عمومي برخوردارند و بخشي از اين امر، مرهون تلاشهاي مجدانه فعالان حقوق زن و نظرورزيهاي پيگيرانه انديشمندان منتقد ساختارهاي تبعيضزده جنسيّتي بوده است.
هسيود، شاعر يوناني که در حدود 800 سال ق.م ميزيست در «کارها و روزها و نسب نامه خدايان» بيان داشت نخستين زن روي زمين، پاندورا (Pandora) به مثابه ناقل شرارت و بدبختي، باعث و باني تيرهروزي و هلاکت انسانها و در حکم مجازاتي ابدي براي مردان بود. هومر، شاعر حماسه سراي يوناني نيز در آثار خود همواره زنان را در موقعيتي پايينتر از مردان قرار ميداد. در «اوديسه» پنلوپ به عنوان نماد زن خانهدار و وفادار، نخريسي و پارچهبافي را اموري شايسته براي زنان ميدانست و انجام چنين اموري توسط مردان را پايين آوردن شأن خويش در حد بردگان ميپنداشت. قهرمانان هومري که مطلقاً مرد بودند؛ ميتوانستند با زنان ديگر ارتباط جنسي داشته باشند؛ اما زنان نه تنها چنين حقي نداشتند؛ بلکه اساساً هلن (helen) و کلي تمنسترا (clytemnaestra) در اشعار هومر به سبب همين خصيصه است که نماد شرارت و پستي هستند. پريکلس، سياستمدار يوناني نيز معتقد بود «فضيلت زنانگي ـ که شخصيت طبيعي زن را تشکيل ميدهد ـ ايجاب ميکند که آنان کمتر سخن بگويند، خواه اين سخنان خوب باشد خواه بد» بدينسان فن سخنوري به عنوان فضيلتي معمول و مشهور در يونان باستان، فضيلتي مردانه محسوب ميشد و سوفوکل بر آن بود که «تاج زن، سکوت اوست».
زد و بند با ناشران براي نمايشگاهها
روزنامه مردم سالاری در صفحه ویژه کتاب و اندیشه گفت و گوی ایسنا با محمدرضا يوسفي، نويسنده ادبيات کودک و نوجوان درباره برگزاري نمايشگاههاي استاني را منتشر کرده که میگوید: در حال حاضر نويسندگان ما در يک سو و دانشآموزان در سوي ديگري هستند. نمايشگاههاي مدرسهها بهصورت تشريفاتي است و بخش خصوصي در آن حضوري ندارد. در اين نمايشگاهها تا مدتها بخشي از ناشراني که وارد زد و بند شده بودند، ميتوانستند کتابهاي خود را به مدرسهها بياورند و عملا دست بخش خصوصي در اين زمينه کوتاه بود.
بايد در کنار اين تلاش به فعاليت سازمانهاي غيردولتي بخش خصوصي و نويسندگان در حوزه ارتقاي فرهنگ مطالعه توجه کرد. چرا در حال حاضر اگر بنا باشد نويسندهاي به مدرسهاي برود، مدير مدرسه دستش ميلرزد؟ چون بايد از منطقه خود اجازه بگيرد و مدير منطقه ظاهرا از مدير استان؟ اين نحوه اداره مدرسهها کار را آنچنان سخت و دشوار کرده است که عملا هيچ ورودي را ممکن نميکند.
به نظر ميرسد در مدرسههاي ما چيزي که فراموش شده، همان بچهها و لزوم آموزش و تربيت آنها به مفهوم واقعي کلمه است. در حالي که اگر فضاي باز فرهنگي در مدرسهها ايجاد شود، آموزشوپرورش ميتواند به رهاوردهاي اقتصادي خوبي در اين زمينه برسد. بسياري از کتابهاي خوب ما توسط بخش خصوصي توليد ميشوند. اگر آموزشوپرورش بخشنامهاي دهد که هر کتاب مفيدي ميتواند وارد مدرسهها شود، نه تنها بازار نمايشگاههاي کتاب رونق ميگيرد، بخشي از کتابها نيز ميتواند توسط مدرسهها به عنوان متولي برگزاري اين نمايشگاهها جذب و در اختيار کتابخانه مرکزي هر مدرسه قرار گيرد. اين طوري است که کتاب به مقوله اقتصادي تبديل ميشود. مقولهاي که بسترسازي خود را از کنار هماهنگي در مدرسهها ورود بخشهاي مختلف نشر و ارتباطات فرهنگي آنها با گروه مخاطبانشان حاصل ميکند.
کتاب در روزنامه آرمان
اُدیسه سرگردان رودبارجنوب
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با منصورعلیمرادی گفت و گو کرده که از جمله فعالیتهای ادبی وی میتوان به مجموعه داستان «زیبای هلیل»، مجموعه شعر «آوازهای عقیم باد»، مرد رودباری و دختربازرگان یا افسانههای مردمان کرانههای رودهلیل و رمان «تاریک ماه» اشاره کرد.
او میگوید: در رمان «تاریک ماه» سرشت و سرنوشت میرجان از دل اسطورهها، قراردادهای اجتماعی، باورهای کهن، آداب و رسوم شکل می گیرد. میرجان در واقع قهرمان نیست، ضد اسطوره است، در سرتاسر رمان که وقایع او را به سمت عمل قهرمانی هدایت می کنند میرجان هیچ اقدام شهسوارانه و قهرمانانهای نمی کند، سرِ ستیز و البته سرکشی با کسی و جایی و چیزی را ندارد، میرجان فقط می خواهد که زندگی کند، حتی چندان در پی تایید دیگران هم نیست، توقع زیادی هم ندارد، می خواهد ازدواج کند، کار کند و زندگی را در آرامش و امنیت بسازد. اما شکل زندگی در آن محیط، قراردادها، باورها و رسوم عرصه را بر او تنگ می کنند. انسان را انگار که از اسطوره گریزی نیست، اسطوره ها به قول بزرگی روزآمدند و این به معنای سیالیت و پویایی آنها در طول تاریخ است. دست از سر او بر نمی دارند. میرجان ادیسه سرگردان رودبار است. با همان رویدادهای جبریِ پیدرپی که مدام زندگی او را به مخاطره می افکنند. سالها پیش که روی فرهنگ شفاهی کار میکردم متوجه شدم که چه مشترکات بسیاری در فرهنگ اسطورههای یونان و باورها و داستان های شفاهی مردم جنوب ما هست. مراودات تجاری در جهان قدیم، نزدیکی با دریا و رویدادهای تاریخی مثل گذر اسکندر مقدونی از گدروزیا و سکونت در جیرفت به گواهی تاریخ و.. باعث شده ما تاثیری از فرهنگ هلنی را در فرهنگ شفاهی مردمان آن سامان شاهد باشیم که اگر مجالی بود بسیاری از وجوه مشترک این دو نوع فرهنگ را عرض می کردم. در همین تاریکماه جایی که پریان بیابانی آواز می خوانند اصلا یادآور میوزها و سیرنها در اسطورههای یونان است که ملوانان و دریانوردان را با آوازهای سحرانگیز به گرداب های بلا می کشاندند. در میان مردم داستانهای بسیاری از افراد حقیقی شنیدهام که شیفته سِحر آوازِ پریهای بیابانی شدهاند و آخرالامر سر و کارشان به جنون افتاده.
نگرههای بومی ادبیات
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات مطلبی درباره علی کاکاوند از شاعرهای لک زبان کرمانشاه منتشر کرده که در آن میخوانیم: کتاب اول ایشان بهنام ع. ک یعنی عاشق کور را سال ۱۳۸۰ انتشارات شولا به چاپ رسانید و دومین مجموعه شعر ایشان بهنام سردخانه که از ۲ دفتر رژه واژههای وظیفه و سردخانه تشکیل شده است. البته در این بین کتابی از ایشان بهنام مجموعه شعر سرباز که شعرهای ۸۰ تا ۸۳ را دربرداشت مجوز نگرفت. علی کاکاوند شاعری است که با دقت واژهها را انتخاب میکند. اما واژه یا یک بند یا یک تصویر خوب به تنهایی برایش مطرح نیست او شاعری است که به ارتباط بین بندها و کلیت شعر توجه خاصی نشان میدهد تا جایی که به یک فرم درونی برسد. استفاده کردن از ایجاز و مجموعه کلمههایی که به کار میبرد او را به شاعری تبدیل میکند که در انتخاب واژهها سخت گیر باشد تا بتواند به وسیله همین ایجاز کلیت معنایی خوبی را با کمترین کلمات به مخاطب بدهد (شعر معلق صفحه ۱۴). بجز ایجاز باز نشانهها و علائم زبانی در تحقق معنا دخیلاند تا شاعر بتواند از زبان بهره ببرد تا معنا یا مفهوم جدید تری خلق کند. و به وسیله همین زبان کهگاه موفق بوده وگاه موفق نیست مخاطب تصویرهای این شعرها را نه بصورت پراکنده بلکه به صورت کاملا یک دست که از لحاظ ساختاری فرمی _ارتباط افقی و عمودی بین بندها و ارتباط معنایی در کلیت شعرها را ببیند و لمس کند.
رمانی وهمی- جادویی
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات یادداشتی درباره رمان تاریک ماه منتشر کرده که در آن آمده است: رمان تاریک ماه اثرِ زبان آورِ منصور علیمرادی را بیش از آن که بشود اثری اقلیمی دانست یا به لحاظ وامداری به مکاتب ادبی، در زمره رمانهای رئالیسم جادویی قرار داد، می توان از آن به عنوان رمانی شرح حال گونه یاد کرد. در حقیقت مضمونِ محوریِ رمان، شرح رنجهای عمیق یک انسان در گذر خرده وقایعی است که وی راوی آنهاست؛ انسانی که اتفاقاً بیشتر ضدقهرمان است تا قهرمان. او اگرچه در ابتدای رمان بی گناه گرفتار می شود اما در یک روند منطقی که نویسنده به خوبی آن را در پلات اثرش چیده و فراهم آورده است، تبدیل به یک مجرم واقعی می گردد. در حقیقت اقلیم خشن بیابانی و رنج های رفته بر وی، در روندی معقول و باورپذیر خشونتِ ذاتی نهفته در شخصیت راوی-ضد قهرمان را آشکار می سازد. ضدقهرمان رمانِ علیمرادی از بی گناهی به جرم می رسد، آدم می کشد و دزدی می کند و با همه این اوصاف، شرح رنجهای رفته و زخمهای رسیده به او، مخاطب را با وی همدل و همذاتپندار می کند و حس رقت او برای راویِ اثرِ علیمرادی را برمیانگیزاند. از این جنبه بیش از آن که بشود کار نویسنده رمان را به دلیل بعضی تصویرهای درخشان وهمی-جادویی و رگه های عمیق فولک، که در بستری رئالیستی میپرورند، به آثار غلامحسین ساعدی تشبیه کرد، باید آن را نزدیک به داستان کوتاه معصوم دوم، شاهکار بیبدیل گلشیری، دانست.
مگی کسیدی، جک کرواک و بیتها
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره رمان «مگی کسیدی» منتشر کرده که در آن آورده است: جک دولوز شخصیت اصلی رمان «مگی کسیدی» (ترجمه یگانه وصالی، نشر مروارید) همان سل پارادایز، مردِ جادههای «در جاده» (ترجمه فرید قدمی، نشر روزنه) است. کرواک در «مگی کسیدی» پرتره نوجوانی باعاطفه و مهربان را به تصویر میکشد که احساس مردشدن دارد. مگی کسیدی روایتی است از دوستیِ با هممدرسهییها و دغدغههای پسران دبیرستانی و همینطور درگیری با عشقِ اول و دشواریهای بزرگشدن در شهری کوچک. صحنه سوم، آمریکا، 1964: جنون، دربهدری، جَز، مواد، الکل و خوشگذرانی، این مردان «امیدوار» را به آنارشی کشانده بود تا در جهت خلافِ رودخانه آمریکایی شنا کنند. کرواک دارد فکر میکند که پنج سال دیگر میمیرد، مثل پدرش با همان «صورت سرخ و فربهاش». حالا میتواند خوب به یاد بیاورد که از خیلی وقت پیشها با نیل کسدی به «جاده» زده بود؛ همان پسرک آنارشیست دیوانه که به این راه کشانده بودش، که دیوانهوار بنویسد و بنویسد و... «رنج» ببرد. حالا میتوانی مردی با کلاه کابویی که بعدها از پستمدرنیسم به «بیت» کشیده شد را به یاد بیاوری که آمریکای وحشی را به رخ رویای آمریکایی کشاند؛ رویایی که دروغ بود. و او و بوکوفسکی را واداشت تا از جهنمِ آمریکایی هم بنویسند: از فقر و بدبختی و... از «غبار، غبارِ آمریکا». امتداد نگاه کرواک را که ادامه میدهی، ریچارد براتیگان «ایستاده رو به دریا، پشت پنجره» در 1984، مغزش را با گلوله شستوشو میدهد. صحنه چهارم، آمریکا، 1950: کرواک سرخورده از جامعه آمریکا در حال پرسهزدن در خیابان هفتم منهتنِ نیویورک، فکر میکند چگونه میشود در برابر نظامِ خشک و خشن جامعه مقاومت کرد.
کتاب در روزنامه شاپرک
شاعر فيلسوف ماب
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان درباره زندگي و آثار شيخ بهايي منتشر کرده که در آن نوشته است: بهاء الدين محمد بن حسن معروف به شيخ بهاء الدين عاملي يا شيخ بهايي، به عنوان يکي از وارسته ترين سالکان طريق شريعت و عرفان و يکي از برجسته ترين نوابغ علم و فرهنگ در ايران و مشهورترين و روشن ترين علماء و فقها و مفسرين علوم مذهبي و فلسفه و عرفان شناخته شده است. از اين عالم رباني و عارف جليل القدر تاکنون در حدود هشتاد و هشت کتاب و رساله ذکر شده است. از کتب و آثار بزرگ علمي و ادبي شيخ بهايي علاوه بر غزليات و رباعيات و مغزلات داراي دو مثنوي بوده يکي به نام مثنوي « نان و حلوا » و ديگري « شير و شکرر » و از آثار علمي « جامع عباسي، کشکول، بحر الحساب و مفتاح الفلاح و الاربعين و شرع الاقلاف، اسرار البلاغه و الوجيزه » و ساير تاليفاتش که بالغ بر 95 کتاب و رساله مي شود که همواره کتب و درس طالبان علم و ادب بوده است.
نظر شما