وی عنوان کرد: این روند در ایران با انقلاب مشروطیت آغاز شد و با بهوجود آمدن مفهوم کودکی به تدریج ادبیات کودک و نوجوان شکل گرفت، تغییر مفهوم کودکی در گذر تاریخی بر ادبیات کودک تاثیر گذاشت و اکنون ادبیات کودک و نوجوان با عاملیت کودک معنا پیدا میکند و به حیات خود ادامه میدهد. اگرچه نویسنده کتاب کودک و نوجوان در ایران با باور به این معنا مینویسد اما کودک و نوجوان، کتابهای تالیفی را به نسبت کتابهای ترجمه انتخاب نمیکنند. چرا؟ چه الگوهایی در کتابهای تالیفی وجود دارد که کودک را از خود میراند.
وی توضیح داد: با توجه به کتابهای تالیفی در دو دهه اخیر میتوان گفت که نظریههای ادبی عملگرایانه به معنای رویکرد قالب نویسندگان مطرح ادبیات کودک و نوجوان ایران در درجه اول توجه به چگونگی ارتباط با مخاطب است. در این رویکرد نویسنده پیش از نگاشتن اثر، مخاطب خود را انتخاب میکند. مخاطبی که از سوی والدین، نهادهای آموزشی، پرورشی و حتی نهادهای رسمی قدرت تعریف میشوند و از کودک واقعی دور است.
وی در بخشی دیگر از سخنانش گفت: در حال حاضر سایه الگوی رفتارنگرها را در تمام برنامههای مربوط به کودکان و نوجوانان ایران میتوان دید. کودک حاصل از این وضعیت،کودکی رسمی است که یک نوع کودک ساختگیاست و با خطهای قرمز، سنت، ایدئولوژی، کلیشه، تعلیم و تربیت و ... احاطه شده است. بنابراین همه ما چه کودکان قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب رشد یافته نظام رفتارنگر هستیم. ما کودک ساختگی هستیم و تبلور این آسیبدیدگی در کارها و آثار تولیدی در همه حوزهها از جمله تالیف کتاب کودک و نوجوان به وضوح قابل مشاهده است.
حاج نصرالله در ادامه ضمن اشاره به این موضوع که رویکرد ادبیات کودک و نوجوان از دهه 50 تا به امروز براساس شرایط تاریخی تغییر داشته گفت: در دهه 50، گذار از جامعه کشاورزی به جامعه نیمه صنعتی دیده میشود که حاصل آن گسترش شهرنشینی و تهی شدن روستاها از سکنه است. در این دوران ادبیات شکل تعلیمی دارد و برمبنای معصومیت و تجربهکردن کودک استوار است و نگاه ایدئولوژیک بر آن سایه افکنده است. جمعی از نویسندگان و شاعران با تعلیم کودک به دنبال کودکی مودب، تمیز و حرف گوش کن هستند و جمعی دیگر به دنبال کودکی که به بیعدالتیها پایان دهد.
وی افزود: در دهه 60 جامعه نیمه صنعتی پس از انقلاب 57 از کشمکش با بحرانهای تحمیلشدهای چون جنگ به حیات خود ادامه میدهد در این دوران ادبیات در شکل تعلیمی بر مبنای معصومیت و تجربه کردن کودک ادامه مییابد و سیطره نگاه ایدئولوژیک در این میان با حمایت جو انقلابی و دفاع از میهن بیش از دهه 50 وجود دارد.
این پژوهشگر گفت: در دهه 70 جامعه نیمه صنعتی با هدف سازندگی آثار مهیب جنگ جانی تازه میگیرد. در این دوران ادبیات کودک اگرچه آموزشی است اما به لذتبخش بودن نیز توجه دارد.
وی افزود: برای روزآمدشدن، ادبیات کودک ایران باید پوست بیندازد و چهره واقعی و صمیمی بدون شعار و پند و اندرز و بایدها و نبایدها را به کودکان امروز نشان دهد. کودکانی که به دلیل توسعه ارتباطات امکان دسترسی به هرگونه اطلاعاتی دارند و دیگر با الگوهای اندرسونی ارتباط برقرار نمیکنند.
وی با بر شمردن ضعفها و قوتهای ادبیات کودک در گذر زمان گفت: نویسندگان نوجوان ما نمیتوانند آن طور که باید و شاید با بچهها ارتباط برقرار کنند، نوجوان میفهمد که نوشتهها چارچوب دارند و به همین دلیل سراغ کتابهای ترجمه میروند.
وی افزود: ادبیات کودک و نوجوان ایران تا زمانی که سیستم آموزش و پرورش در نظام آموزشی رفتارنگر، کودک واقعی را به کودک ساختگی تبدیل میکند نمیتواند رشد کند ولازم است تا تعیین پایههای تغییرات بنیادی در نظام آموزش و پرورش مدارس تاسیس شود که براساس رویکردهای گوناگونی از جمله انساننگر اداره شوند.
وی افزود: مخاطب ادبیات کودک و نوجوان ایران تا زمانی که به دنبال مخاطب خاص است، ماهیت آموزشی خواهد داشت، این ادبیات تحت سلطه بزرگسالان قرار دارد و کودک را به سوی قالبهای تعریف شده در هر نظام سوق میدهد.
نظر شما