کتاب در روزنامه ایران
برای گسترش اخلاق به ادبیات نیازمندیم
روزنامه ایران در صفحه کتاب با محمود حکیمی گفت وگو کرده که از او داستانهای متعددی در کتابهای درسی منتشر شده و تألیف تعدادی از کتابهای درسی از جمله تاریخ را نیز بر عهده داشته است.
او می گوید: معتقدم که گنجینه ادبیاتی که ما در زبان فارسی در اختیار داریم را هیچ ملتی ندارد. به این مسأله بارها و بارها اشاره کردهام. باور کنید این را برحسب تعصب ایرانی بودن خودم نمیگویم. من درباره مولانا و فردوسی چند کتاب نوشتهام. علاوه بر این درباره زندگی بسیاری از بزرگان ادبیات تحقیق کردهام. در ادبیات هیچ ملتی ندیدهام که بر فرض بزرگانی همچون مولانا یا فردوسی داشته باشند. اگر فردوسی نبود من و شما نمیتوانستیم فارسی حرف بزنیم. فردوسی فارسی را زنده کرد آن وقت ما آن طور که باید و شاید از آنان بهره نمیگیریم. بزرگان شعر و ادبیات فارسی علاوه بر داشتههایی که به ادبیات افزودهاند، اغلب جوانمردی را تبلیغ میکنند. یکی از دلایلی هم که میگویم به واسطهاش به آموزش جدی ادبیات در مدارس نیاز داریم همین مسأله است. شرایط جوامع امروز به گونهای شده که به کمک گرفتن از ادبیات برای گسترش اخلاق نیاز داریم.
55 سال پس از خاموشی نیما
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره نیما یوشیج به مناسبت سالروز تولدش منتشر کرده که در آن می خوانیم: آنچه نیما با شعر فارسی کرد، تاریخ ادبیات ایران را به دو دوره تقسیم کرد: شعر پیش از نیما، شعر بعد از نیما. نظریهپردازی نیما نهتنها بر شعر فارسی، که بر فضای اجتماعی و سیاسی جامعه ایران تأثیر گذاشت و پیامد آن از چشم تیزبین منتقدان و مورخان پنهان نمانده است و نخواهد ماند. در واقع نیما لولای دری بود که به چشماندازهای نوینی گشوده شد. 55 سال از خاموشی نیما میگذرد. اما هنوز برخی از مهمترین اشعار نیما با نقطهچین منتشر میشوند. به دلیل ناخوانا بودن دستخط نیما. نهاینکه دستخط نیما از اساس ناخوانا باشد، بلکه سیروس طاهباز نتوانست بخواند. طاهباز برخی از اشعار نیما را غلط خواند، در برخی از اشعار هم دخل و تصرفهایی داشت، نه از سر سهو یا غلطهای چاپی بلکه بهدلیل اعمال نظر شخصی و سلیقهای که با عکسالعمل صاحبنظران و شعرشناسان مواجه شد. بهعنوان نمونه در نخستین چاپ «مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج» در سال64 منظومه افسانه دچار تغییراتی شد که در مواجهه با بازخوردش در میان علاقهمندان او را ناگزیر به عقبنشینی کرد.
کتاب در روزنامه شرق
کماندار بزرگ کوهستان
روزنامه شرق در صفحه اول یادداشتی درباره نیما یوشیج منتشر کرده که در آن آمده است: بدون شک نیما، پدر شعر نو ما، یکی از فرزندان بزرگ و تاریخی ملتی کهن نه کهنه (فرق کهن با کهنه در این است که کهن ارزش تاریخی دارد) است، که این ملت، در درازنای تاریخ پر فرازوفرودش، ورقهای زرین و ظریفی را به اتفاقات بدیع و زیبای تمدن بشری افزوده است. نیما که خود حاصل مشروطه است، بهحکم ضرورت اجتماعی، بار سنگین بروزات اجتنابناپذیر و نمودهای طلبکارانه جامعه را در این برهه از تاریخ، بر شانه خود گذاشته است. شانهای پولادین که از روحی تاریخی و هوشی تحلیلی برخوردار بوده و حمایت میشد و شعر که تنها نمود فرهنگی دارای جواز در این فرهنگ کهن بوده است و شاید بههمین دلیل بیشترین ظهور را در جامعه داشته است، اینبار میرفت تا بار مسوولیتهای ناشی از مصایب گوناگون بشری- چه در نحله معرفتشناختی و چه در شاخه هستیشناختی- را به ظرفیت روز برعهده گیرد.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
اديبي که زندگياش وقف کتاب بود
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره سعيد نفيسي، محقق، اديب و كتابشناس ايراني منتشر کرده که مجموعه کتابها و مقالات نوشته شده توسط وي چنان گسترده و جامع است که نميتوان باور کرد که يک نفر در طول حيات خويش دست به چنين کاري زده باشد.
انتشار كتابهاي خاندان طاهريان (1335)، در پيرامون تاريخ بيهقي (1342)، تاريخ اجتماعي ايران (1342)، مسيحيت در ايران (1343) و تاريخ تمدن ساساني (1344) از تاليفات تاريخي ماندگار اوست. تصحيح و ويرايش پندنامه انوشيروان (1312)، تاريخ گيتي گشا (1317)، تاريخ بيهقي (1332) و تاريخ گرديزي (1332) نيز از فعاليتهايي است كه نفيسي در زمينه نشر آثار كهن انجام داد. در اين ميان از چاپ متنهاي ادبي و ديوان شعرا نيز دوري نميجست. شماري از ديوانهايي كه نفيسي چاپ كرد و با نوشتن مقدمه و تعليقات در اختيار دوستداران شعر كهن ايران گذاشت، شامل ديوان ابن يمين فريومدي (1318)، ديوان عطار نيشابوري (1319)، كليات عراقي (1335)، ديوان انوري ابيوردي (1337)، ديوان قاسم انوار (1337) و ديوان اوحدي مراغهاي (1340) است. تسلط نفيسي به تاريخ و ادبيات ايران، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهشگرانهاي پديد آورد و تعداد بسياري از متنهاي منثور و منظوم فارسي را به شيوهاي علمي منتشر كند و از گمنامي و ناشناختگي بيرون بياورد. به ويژه كتابخانه شخصي و كممانندي كه به مرور زمان فراهم ساخته بود، به او اين امكان را ميداد كه به مهمترين مآخذ تاريخي و ادبي دسترسي داشته باشد. نفيسي با آنكه يكسره به گذشته ادبي و تاريخي ايران ميپرداخت، از نگاه انتقادي به روزگار خود و تحولات اجتماعي آن دوري نميكرد. رمان «نيمه راه بهشت» (1331) او در واقع افشاگري سياسي درباره طبقات اشراف و سياستمداران آن روزگار بود. او با انتخاب اسمهاي ساختگي، كه با اندكي كوشش ميشد به هويت آنها پي برد، چهره پشت پرده بسياري از مردان روزگارش را نشان داد و روش آنان را به باد انتقاد گرفت. از اين رو او در انتقاد اجتماعي از پيشروان عصر خود بهشمار ميرفت. گوناگوني زمينههايي كه نفيسي بدان ميپرداخت از او نويسندهاي آگاه ساخته بود. براي نمونه به ادبيات جهان نيز توجه داشت و افزون بر ترجمه «ايلياد» و«اديسه» هومر، ترجمه داستانهاي متعددي از بالزاك، گورگي و تولستوي را به علاقهمندان ادبيات جهان ارمغان كرد. زمينه ديگري كه نفيسي به آن ميپرداخت جستوجو و پژوهش در احوال خاندانها و شخصيتهاي نامدار تاريخي بود.
کتاب در روزنامه آرمان
نگاه برخی مطبوعات به ادبیات، نگاه پرسنلی است
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات با سیدعلی صالحی، شاعر و تئوریسین شعر گفتار گفت و گو کرده که بیان میکند: روزنامه ها سالیان سال است که فعالیتهای خود را مطلقا در مواضع ایدئولوژیک به کار گرفته اند و می شود گفت پرداختهایی که به فرهنگ و ادبیات دارند، پرداختهایی بی اثر هستند. عمده این جراید به جای پیمودن اهداف درست و تاثیرگذار، دست به سربازگیری زدند! و در نهایت خروجی کارشان چیزی نبود جز قشون کشی هایی که گرچه در پارهای از مقاطع به ادبیات نزدیک شده، اما تولیداتش در خدمت ماندگاری و اثربخشی ادبیات نبوده است. البته گاهی هم در میان تحرکاتی از این دست چهرههای شایستهای هم متولد شدهاند. به هر تقدیر نمیتوان استمرار انتشار این روزنامهها را از این بابت قابل توجه خواند، چرا که نگاه این روزنامهها به فرهنگ و ادبیات، نگاهی پرسنلی بوده است. آنها خلق هنر را در حکم وظیفه میبینند؛ حال آنکه ادبیات، کشف راههای تازه و تولد خلاقیت است؛ نه تکلیف است و نه وظیفه؛ تنفس در فضای آزاد است و اگر این فضا وجود نداشته باشد، آثار تولید شده همواره سرگیجه ای تاریخی را با خود حمل می کنند و به عنوان یک کالای نزار، نمی توانند به اعتبار تاریخی بدل شوند.
شاعرِحجم گرای معاصر
روزنامه آرمان در صفحه ادبیات یادداشتی درباره شعرهای منصور خورشیدی منتشر کرده که در آن نوشته است: نکات کلیدی در حجم شعرهای منصور خورشیدی به شکل بارزی پرتوافشانی می کند. شگفت انگیزترین هنجاری گریزهایی که شاعر پایه و اساس آن را بر استدلال منطقی و واقع گرایانه بنا میکند. رویدادی که در هر کلمه به وقوع رفتارهای خارقالعاده در چرخه توصیفها به باورپذیری ذهن پیوند می زند. تشبیهات و استعاره ها چنان در کنار عاطفه و تخیل چفت و بست شده که هر مخاطب زیباشناسی را تسلیم این واقعیت در طبیعت می کند که منصوری نیزچنان برونو بورگل ستاره شناس آلمانی، آنا کسیماندر فیلسوف یونانی با بینشی عمیق که نسبت به فضای بیکران هستی دارد، وی نیز در پی اثبات نوعی شعر حجم است که از هرحیث قابل تامل و تفکر در بیکران فضای هستی پا می گذارد. اشراقی که از همان بدو خلقت شعرش پابه پای بینش وی پیش می رود تا جایی که نماد از شکل قراردادی رها و به وصف حالات روحی – روانی شاعر و مظاهر در طبیعت چنگ می اندازد.
آمدیم خانه نبودید!
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره کتاب «آمدیم خانه نبودید» منتشر کرده که عنوان می کند: این کتاب (نوشته نسرین ظهیری، مقدمه احمد مسجدجامعی، نشر ثالث) روایت «اعتصام یوسف»ها و «حسن رشدیه»ها است: گزارشهایی است از وضعیت دیروز و امروز خانههای مشاهیر ایران: مرور لحظههای زندگی بزرگان، ترسیم تصاویر دقیق و صمیمی از نحوه زیستن و آفریدن آنان، ورقزدن دفتر خاطرات شهر و ساکنان دیروز و امروزش. «آمدیم خانه نبودید» روایت خانههای این مشاهیر است: بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، سعید نفیسی، دکتر محمد معین، جلال آلاحمد، صادق هدایت، دکتر علی شریعتی، سیمین دانشور، ذبیحاله منصوری، ژازه تباتبایی، ابوالحسن صبا، ملکالشعرا بهار، نیما یوشیج، فرخی یزدی، میرزاده عشقی، مهدی اخوانثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج، حسین منزوی، غلامحسین بنان، پروین اعتصامی، علی حاتمی، نادر ابراهیمی و... و دکتر محمد مصدق. نویسنده برای رسیدن به خانههای این بزرگان، «دو سال تهران را گز» کرده، «محله به محله»، «کوچه به کوچه» و «خانه به خانه» رفته تا «جا پای خالقان فرهنگ و هنر و سیاست» بگذارد و با «خاطرات چهلوچهار جاودانه بزرگ»، «لذتی فراموشناشدنی» را نصیب خویش کند: دانستن اینکه مشاهیر ایرانی در کدام محله تهران زندگی کردهاند و پاتوقشان کجا بوده و نسل ما با خاطرات آنها و خانههایشان چه کرده است، بخشی از رسالت نویسنده در این کتاب است، که ما را نیز به ضیافت خانههای بزرگان دعوت میکند، و بعد، گویی گوش بر دیوار این خانهها بگذارد، صدایی بشنود، تلنگرمان میزند که «گوش کنید! صدای لودرها لحظهبهلحظه نزدیکتر میشود...»
کتاب در روزنامه شاپرک
ايرج صداي شعر مشروطه
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار ايرج ميرزا منتشر کرده که در آن نوشته است: ايرج به گروهي از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمراني بر کشور سهم موثري نداشتند ولي با اين وجود، تعلق خاطر خود را به نسب و اشرافيت خود حفظ کرده بودند. ايرج نيز مانند پدرش صدرالشعرا، گاه دچار فقر و تنگدستي ميشد و از همين رو همفکري و همدردي با تهيدستان و روح اعتراض به نابرابريهاي اجتماعي در وي زنده بود. او به سبب خصلت ولخرجي، سفرهاي مداوم و تغيير مکرر شغل، برخلاف ميل باطني خود گاه مجبور به مديحهسرايي اعيان و اشراف ميشد ولي به نحو ملايم اما موثر از اين کار ابراز دلتنگي و بيزاري ميکرد. ايرج به همراه ملکالشعرا بهار، بلندترين صداي شعر دوره مشروطه بود. او بر خلاف بهار که از زاويه ميهنپرستي به مشروطه مينگريست، بيشتر از ديدگاه يک بورژواي اشرافي، منتقد روابط اجتماعي بود. و ضمن آنکه توده مردم را فاقد شعور سياسي و درک اجتماعي ميدانست، دوري از خطر در افتادن با قدرتمندان و پيروي از مصلحت را براي دوستان تجويز ميکرد.
داستان از نظر جمالزاده؛ گفتار طبقات مختلف يک ملت است
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان گفت و گوی ایلنا با محمد بهارلو، نويسنده و روزنامهنگار درباره اهميت جمالزاده در داستاننويسي نوين ايران به ويژه اهميت او در رواج داستان کوتاه به سبک اروپايي در ايران منتشر کرده که می گوید: تأکيد جمالزاده بر نزديککردن زبان نوشتار به زبان گفتار و استفاده از لغات و ترکيبات جاري در زبان رايج در ميان مردم طبعاً با گسترش دايره مخاطبان داستانهاي او توأم بود؛ زيرا خوانندگان با قيافهها و صداهايي از کوچه و بازار در نوشتههاي او روبهرو ميشدند که براي آنها تازگي داشت؛ بهويژه که جمالزاده اغلب داستانهايش را با رگههايي از عنصر طنز و شوخطبعي روايت کرده است. اين کيفيتي است که بهشکل پروردهتري در نوشتههاي نويسندگان بعد از جمالزاده، نظير هدايت و علوي و چوبک، ديده ميشود.
جمالزاده بيش از همه با انتشار مجموعه داستان «يکي بود، يکي نبود» معروف شد و از آن زمان به عنوان پدر قصهنويسي نوين ايران لقب گرفت اما فعاليتهاي او فقط به داستاننويسي محدود نميشود بلکه زمينههاي ديگري را نيز دربرميگيرد، از جمله ترجمه، نقد، پژوهش درباره فرهنگ عامه و تحقيق در مورد تاريخ ايران.
نظر شما