کتاب در روزنامه ایران
استاد حائری یزدی، فیلسوفی در تراز علامه طباطبایی
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با دکتر عبدالله نصری، پژوهشگر فلسفه گفتوگو کرده که به تازگی کتاب «در جستوجوی حکمت» سیری در زندگی، آثار و اندیشههای فلسفی مهدی حائری یزدی را منتشر کرده است.
او می گوید: ما در میان فیلسوفان معاصر خودمان در حد و اندازه استاد حائری چند چهره شاخص بیشتر نداریم. چهرههایی مثل حائری، علامه جعفری، استاد مطهری و علامه طباطبایی بسیار نادرند. ویژگی آقای حائری این است که هم تسلط به فلسفه اسلامی دارد هم تسلط بر فلسفه غرب. بویژه آنکه فلسفه غرب را در دانشگاههای اروپا و امریکا و نزد استادان تراز اول مکتبهای فلسفی آموخته است. حائری مطالعاتش به پایهای رسیده بود که وقتی به فلسفه اسلامی نگاه میکرد با رویکرد جدیدی در برخی موارد به فیلسوفان اسلامی میپرداخت و دست به مطالعات تطبیقی عمیق و جالبی میزد، البته این نکته را هم یادآور شوم که با وجود اینکه برخی معتقدند و فکر میکنند کسانی مثل استاد مطهری و علامه جعفری تسلط بر زبانهای دیگر غیر از زبان عربی نداشتند، پس نمیتوانستند آشنایی عمیقی به فلسفه غرب پیدا کنند، من این نظر را اصلاً قبول ندارم. با توجه به اینکه خودم، روی این چند شخصیت کار و تحقیق کردم و آثاری هم نگاشتم، میخواهم این را بگویم که دانستن زبانهای دیگر البته مهم است و حتی شرط لازم است، اما کافی نیست. بویژه آن که شخصیتهایی مثل استاد مطهری و علامه جعفری با توجه به متونی که در اختیار داشتند، نکات بسیار مهمی در باب اندیشمندان و متفکران فلسفه غرب نگاشتند. به هر حال در مورد استاد حائری کسی نمیتواند این را ادعا کند که ایشان زبان بلد نبود و فلسفه غرب را خوب نمیشناخت چون ایشان در محضر فیلسوفان غربی درس هم خوانده است و سالها در دانشگاههای امریکا حضور پیدا کرد. با استادانی که در فلسفه کانت، هگل و فیلسوفان تحلیلی تخصص داشتند کار کرد و تسلط خاصی بر مکاتب فلسفی غرب پیدا کرد. در عین حال فلسفه اسلامی را هم خوب میشناخت. با وجود اینکه تخصصاش در زمینه فلسفه تحلیلی بود، با فلسفه قارهای هم آشنایی عمیق داشت. حتی از خود ایشان شنیدم که تحقیقی درباره هایدگر انجام داد که ما نتوانستیم آن را پیدا کنیم.
توصیفگر خوب و بد طهران قدیم
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشـــتی به بهانه پانزدهمین سال درگذشت «جعفر شهری» منتشر کرده که در آن می خوانیم: نخستین آشناییام با نام «جعفر شهری» به سال 1357 و در زمانی که چاپ دوم کتاب «شکر تلخ» توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده بود، برمیگردد. ایشان در کتاب 6 جلدی «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» هزار و صد شغل فراموش شده طهران قدیم را معرفی کرده بود. مرحوم شهری، حافظه قوی و شگفت انگیزی داشت و مداقهمند بودن کتاب هایش چون اثر 5 جلدی «طهران قدیم» هم، حاصل همین قضیه و البته، مراوده ایشان با طبقات مختلف مردم بود. دیگر آنکه، وی تسلط عجیبی بر اشعار گذشتگان داشت. جعفر شهری، قلم آهنگین اما عریانی داشت به نحوی که علی حاتمی یک بار بر ایشان خرده گرفت که شما طهران کثیف را توصیف کردهاید که پاسخ داد باید خوب و بد را توأمان، بیان کرد.
جعفر شهری انسان حلیم الطبع و صبوری بود. یاد گرفته بود که عجله نکرده و زود، قضاوت نکند. اهل دقت بود و تیزبینی خاصی داشت. من اندکی از این وجوه اخلاقی را از ایشان وام گرفتم. علاوه بر این، دانش تهران شناسی خود را هم مدیون ایشان هستم و براستی که حق و نقش استادی بر گردنم دارد.
کتاب در روزنامه خراسان
سهم ناچيز ادبيات و هنر در رسانه ملي
روزنامه خراسان در صفحه ادبی و هنری يادداشتی درباره دورنمای ادبيات و هنر در رسانه ملي منتشر کرده که در آن بیان شده است: متاسفانه ادبيات، هنر و فرهنگ گرانسنگ ايران سهم اندک و ناچيزي در رسانه ملي دارد. در شرايطي که مديران و برنامه ريزان تلويزيون در مورد جزئي ترين موضوعات سياسي، اقتصادي، علمي و آموزشي در ساعات مختلف و درشبکه هاي گوناگون گزارش تهيه مي کنند و ميزگردهاي کارشناسي تشکيل مي دهند، دربازتاب مهم ترين رخدادهاو موضوعات عرصه ادبيات، سينما و هنر صرفا به خبري کوتاه و گذرا بسنده مي شود.
اين کمبود و احساس نياز زماني بيشتر به چشم مي آيد که بدانيم شبکه هاي بيگانه از جمله «بي.بي.سي»، «سي.ان.ان»، «يورو نيوز»، «العالم»، «بلومبرگ»، «الجزيره» و... هر ساله همزمان با حضور درخشان و چشمگير هنرمندان ايراني در جشنواره ونيز، فروش آثار ارزشمند هنري ايران در حراج «ساتبي» ، برپايي همايش هاي بين المللي با محوريت فردوسي، مولانا، حافظ، سعدي و خيام ،کسب موفقيت هاي سينماي ايران در اسکار، کن، برگزاري هفته فيلم هاي ايراني در خارج از کشورو اهداي نشان هاي ادبي و هنري به فرهيختگان ايراني ،بخش مهمي از برنامه هاي خود را به بازتاب اين رويداد ها، گفت وگو با هنرمندان ايراني و نمايش آثار آن ها اختصاص مي دهند. در حقيقت رسانه هاي خارجي از فرصتي که رسانه ملي آن را از ادبيات و هنر کشور دريغ کرده است استفاده بهينه کرده و با پوشش خبري، تهيه گفت و گوها و پخش گزارش هاي تصويري،ايراني مخاطب و دلبسته هنر را جذب خود مي کنند تا اخبار ادبيات و هنر سرزمينش را از طريق اين شبکه ها پيگيري کند. بي شک با استمرار اين روند چندان دور از انتظار نيست که نسل آينده کشور نام مفاخر ادبي و هنري ايران را از زبان گويندگان و مجريان خارجي شبکه هاي مختلف ماهواره اي بشنود.
کتاب در روزنامه اطلاعات
همنواي درد
روزنامه اطلاعات در شماره امروز مطلبی درباره نقد و تحليل اشعار ادیب برومند منتشر کرده که در آن نوشته است: کتاب «همنواي درد» تأليف محمد فاروق صوفي، نخستين کتابي است که به عنوان پژوهشي مستقل و يک پاياننامه دانشگاهي به تعيينِ جايگاه فرهنگي عبدالعلي اديب برومند در تاريخ ادبيات معاصر ايران ميپردازد.
محمد فاروق صوفي در بخش «معرفي شاعر» مينويسد: وقتي به مطالعه برخي اشعار اديب برومند ميپرداختم، اين چهار پاره اقبال لاهوري در نظرم آمد: «چو رخت خويش بر بستم از اين خاک/ هـــمه گفــتند با ما آشــــنا بود/ ولــيکن کــس ندانست اين مسافر/ چه گفت و با که گــفت و از کجــا بود»
نويسنده اين کتاب، در بررسي اشعار اديب برومند، به نوعي متأثر گشته که چرا شاعري با اين همه اشعار دلنشين و آثار پژوهشي ناب، تاکنون آن طور که شايسته است، مورد توجه قرار نگرفته؟ وي ميگويد: با در نظر گرفتن زمان تولد اديب (1300 يا 1303 ه.ش)، شاعر با بعضي از اهل قلم که هنوز در قيد حيات هستند و بعضي نيز که از دنيا رفتهاند، معاصر بوده. شاعراني از قبيل نيما، خانلري، گلچين گيلاني، توللي، مهدي حميدي، بهار، شهريار، سايه، کسرايي، وحيد دستگردي، ابوالقاسم لاهوتي و بسياري ديگر از کساني که پس از شهريور 1320 در عرصه ادب و شعر معاصر، اثري از خود به جاي گذاشتهاند.
تاکنون کتابها و زندگينامههاي زيادي در مورد شاعران و نويسندگانِ معاصر نوشته شدهاست. کافي است به بعضي از آنها نظير:«از صبا تا نيما» و «از نيما تا روزگارِ ما» (يحيي آرينپور)، «ادوار شعر فارسي» (شفيعي کدکني)، «چون سبوي تشنه» (محمد جعفر ياحقي)، «طلا در مس» (رضا براهني) و «تاريخ ادبيات معاصر» (بزرگ علوي) نظري بيفکنيم تا همان طور که صوفي با اظهار تأسف نوشته، با اين واقعيت روبرو شويم که در هيچ کدام از آثار يادشده، به اين شاعر، آثار و زندگينامه او اشارهاي نشده!
اما به نظر نويسنده: «با مطالعه اشعار اديب برومند، به عنوان يکي از شاعران معاصر، ميتوان به کاربرد اصول و قواعد زبان شعري وي پي برد که آن را براي بيان جهانبينيها و آرمانهاي خاص خود به کار برده و به گونهاي هنرمندانه از پس آن برآمده است. اين نگرشها را ميتوان در جلوههاي گوناگوني از قبيل: ميهن دوستي، آزاديخواهي، طبيعتگرايي، جامعهشناسي، دادپروري، ظلم ستيزي، عشق به مواريث باستاني، توجه به نقد و نقادي، احترام به بزرگان شعر و ادب و دلبستگيهاي خانوادگي مورد بررسي قرار داد.
کتاب در روزنامه جمهوري اسلامي
ابعاد زلزله فرهنگي وسيعتر از اندازههاي مورد اذعان ماست
روزنامه جمهوري اسلامي در شماره امروز خود مطلبی درباره وضعیت نایسامان فرهنگی منتشر کرده که در آن آمده است: بزرگترين جايزه ادبي كشور (جايزه جلال آل احمد) بعد از جلب توجه محدود به خاطر كاهش و افزايش ميزان جوايز و تعداد برندگان و جمله معروف "جايزه براي دادن است"از حيث بازتاب رسانهاي به كما رفت و يكي دو رسانه مجازي نيز با تحليل آثار راه يافته به مرحله پاياني اين جايزه عموم آنها را به لحاظ تكنيكي ضعيف و به لحاظ محتوايي آكنده از ياس و افسردگي و پيامهاي انحرافي دانستند. ضمن آنكه مغايرت جدي عملكرد دبيرخانه اين جايزه با مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز مباحث تندي را برانگيخت.
يكي دو مسابقه ادبي، از جمله جشنواره يا مسابقه شعر انقلاب ناچار به تمديد مهلت ارسال اشعار به اميد دريافت آثار قابل توجه شدند و يكي دو جشنواره نيز كه زمان اعلام شده قبلي براي مراسم پاياني آنها فرا رسيده بود ناچار شدند همه چيز را به سكوت برگزار كنند.
همزمان با اين اتفاقات عدهاي در رسانه ملي كوشيدند نحوه تخمين سرانه مطالعه را زير سوال ببرند و با انكار صحت يا دقت آمار موجود، آنها را ابزار سياهنمايي فرهنگي معرفي كنند اما معاون وزير آموزش و پرورش با تاكيد بر صحت آمار در كنار كساني قرار گرفت كه نبود كتاب خوب و ضعف در معرفي كتاب به افراد براي جلوگيري از سرگردان شدن آنها در كتابفروشيها و كتابخانهها را از جمله مسائل اصلي حوزه كتاب و كتابخواني ميدانند.
اين مقام دولتي حتي از اين فراتر رفت و برخلاف معمول سنواتي كه عدم خريد كتاب توسط آموزش و پرورش به حساب كمبود اعتبارات گذارده ميشود، به صراحت اعلام كرد نازل بودن كيفيت و محتواي كتابها دليل اصلي پرهيز از خريد آنها براي استفاده در كتابخانههاي مدارس است.
همزمان، معاون امور مجلس و سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز فرهنگ كتابخواني را نه تنها روبه نزول بلكه رو به افول خواند و معاون فرهنگي همين وزارتخانه كه سال قبل گفته بود اگر نتواند برنامههايش را پيش ببرد در پايان سال اول كار خود كنارهگيري خواهد كرد، مصاحبهاي به مناسبت فرارسيدن سالگرد صدور حكم انتصابش ترتيب داد و گفت: "شرايط اميدواركننده نيست اما مطلقا نااميدكننده هم نيست، اگر مطمئن شوم يا احساس كنم كه مسيرها روبه جلو نيست پرونده كاريام را ميبندم."
صالحي اين را هم گفت كه زلزله فرهنگي هزاران بار ناگوارتر از زلزله فيزيكي است.
کتاب در روزنامه شاپرک
فاصله اندازي در ادبيات نمايشنامه نويسي
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي برتولت برشت منتشر کرده که در آن نوشته است: برتولت برشت را بيشتر به عنوان برجستهترين نمايشنامهنويس تئاتر روايي (که نقطه مقابل تئاتر دراماتيک است)، و بهخاطر نمايشنامههاي مشهورش ميشناسند. اما برتولت برشت علاوه بر اين که نمايشنامهنويسي موفّق و کارگرداني بزرگ بود، شاعري خوشقريحه نيز بود و شعرها، ترانهها و تصنيفهاي پرمعنا و دلانگيز بسياري سرود. وي همچنين با ابداع سبک فاصلهگذاري در تئاتر، انقلابي بزرگ را در زمينه هنرهاي نمايشي به پا کرد.
شعرهاي نمايشي برشت را از مهمترين آثار او دانستهاند. اينها شعرهايي هستند که به صورت سرود، تصنيف يا ترانه وارد نمايشنامههاي او شده و به مناسبتهاي موضوعي خاص يا براي غنا بخشيدن به موضوع و افزايش اثرگذاري، به صورت پيشدرآمد، ميانپرده، مؤخره يا در ميان متن آوردهشدهاند. اين شعرها اغلب طنزآميز يا هزلآميز هستند و زير پوسته شوخطبعانه خود مفاهيم بسيار جدي و آگاهکننده داشته و پيامرسان ايدههاي نقادانه و اجتماعي برشت هستند. بيشتر نمايشنامههاي برشت دربرگيرنده يک يا چند سرود، ترانه و شعر است.
نمايشنامه هاي روايي برتولت برشت با استفاده از يک راوي در بطن نمايشنامه و متنهاي توصيفي خارج از ديالوگ و نيز چکيدهاي از وقايع هر صحنه در آغاز پرده که با هدف زدودن هيجان در نزد تماشاگر صورت ميگيرد، درصدد برانگيختن قوه تفکر تماشاگر است و او را به تقابل با آن چه که بر روي صحنه نما يش داده ميشود، واميدارد.
موضوعات نمايشنامههاي برشت برگرفته از واقعيات اجتماعي، سياسي و اقتصادي حاکماند. برشت تماشاگر خود را وارد دنياي تماشاگر حقيقي ميکند و به چالش با آن فرا ميخواند. نمايشنامههاي برشت با آن چه که بر روي صحنه نمايش داده ميشود و به گونهاي بيانگر و انعکاس شرايط واقعي حاکم در جامعه است، موافق نيست، بنابراين بايد روند نمايشنامه تحرک لازم را در وي براي مقابله با شرايط اجتماعي حاکم ايجاد کند. هدف برشت نشان دادن يک رفتار اجتماعي خاص، در يک محيط اجتماعي خاص است که بايد از ديد تماشاگر به صورت انتقادي مورد توجه قرار گيرد.
نظر شما