کتاب در روزنامه ایران
زنجیره زرّین زبانی در دو سوی زاگرس
روزنامه ایران در صفحه ادبیات با سید علی صالحی درباره تأثیرات متقابل ادبیات فارسی و کردی بر یکدیگر گفتوگو کرده که میگوید: سوای نقش و تأثیر شعر که خود مبحثی درازدامن است، شاملو و من همواره همدل و همراه مردم کرد بودهایم. به یاد آورید که صدام سه بار شهر سلیمانیه را چنان با خاک یکسان کرد که زندگان و بازماندگان در شهر، از روی بامها تردد میکردند. من زندان سلیمانیه را دیدم، کشتارگاه حیثیت انسان بود، آوارگیهای جمعی و قومی و ملی و انفال را به یاد آورید. صدام و حلبچه را به یاد آورید. در چند نوبت، ارتش بعث عراق، طوایفی از کردها را تا جمعیت 50 هزار نفر به سوی جنوب عراق تاراند و کوچاند و تبعید کرد، جاکن شدند، اما این مردم ستمدیده با زن و فرزند و خانواده و پیر و جوان هرگز به جنوب عراق نرسیدند. همه آنها را میان راه زنده به گور کردند. «داعش» از آن ایام پا گرفت، و نه دو سه سال اخیر. ما اینجا در ایران خون میگریستیم. چگونه میتوان انسان بود و متعهد نبود. ما در برابر سرنوشت انسان مسئول و حساس هستیم. کدام مظلوم است که همدلی را ببیند و همراه نشود، آن هم کرد که شریف و مغرور است. طبیعی است که شعر ما مولود همین رنجهای مشترک است. من اولین بار در دهه 60 کتاب شعر«رفیق صابر» را در ایران – نشر پاسارگاد - منتشر و معرفی کردم. اوایل دهه 70، جامعه ادبی را با شعرهای بی کس، هلمت و پشیو آشنا کردم – مجله دنیای سخن – شاملو در ارتباط بود و روشنفکران و مترجمان متعهد کرد بیکار ننشستند. ما سلام کردیم، آنها علیک گفتند. تبادل آرا، تعامل واژه و ترجمهها شروع شده بود، دست به دست در دو سوی مرز. ما هرگز کردها را تنها نگذاشتهایم. این تأثیر متقابل از طریق ترجمه، نتیجه همین هم سنگریهاست. هم شاعران بزرگ کرد این اقبال را داشتند که آدمهای شاخصی در ایران معرف آثار آنها در زبان پارسی باشند و هم ما در کردستان عراق این بخت را داشتیم که آثارمان به زبان کردی با استقبال جدی روبه رو شود. اهل قلم کرد در ایران حقیقتاً نقش شایستهای در این میان داشتهاند.
صالحی افزود: این همدلیها پیش از هرچیز به همان اشتراکات فرهنگی، تاریخی، هنری و ادبی بازمیگردد. من نمیدانم شاعران ما، گمشدگان شما بودهاند، یا شاعران شما گمشدگان ما. حالا که یکدیگر را پیدا کردهایم، خوشا و شادا... به حمایت یکدیگر(در مقام حمایت از شعر) ادامه خواهیم داد، آن هم به نیت ارمغانی تاریخی برای فرهنگ مردم این سو و آن سوی قلل زاگرس. اینکه شیرکو بیکس گرامی ما در ایران محبوب است میان اهل شعر، به چند فاکتور و علت دیگر نیز بازمیگردد. از اول مترجمان توانایی، به برگردان آثار این انسان بزرگ اقدام کردند. قدرت شخصی شیرکو در خلق تصاویر شگفت، و شکار مضامین نومکشوف. مبارزه علیه ستمگران بعث، استقلال و تعهد شیرکو، رنجهای شیرکو، تبعیدها و تنهاییها و ارعابها و عشقها و امیدها و زندگیها...
شاعران بزرگ دیگری نیز در اقلیم بهسر میبرند، اما چرا در ایران به مقام شیرکو نرسیدهاند، دلیل بر ضعف کار آنها نیست. یا آثارشان به طور وسیع ترجمه نشده، یا شعرشان از سوی مترجمی توانا به فارسی سفر نکرده است. یا نه، شاید ناشر آن شاعر و مترجم در ایران، چندان معتبر نبوده و توان توزیع اثر را در سطح ملی نداشته است. عوامل مثبت و منفی بسیارند. شیرکو نخستین اهل قلمی بود که در دهه 70 به ایران سفر کرد. من در اوایل دهه 60 با شعر او آشنا شدم. دیدم عجب پدیدهای است این مبارز کُرد. راه را ادامه دادم و در اوایل دهه 70 در مجله دنیای سخن (نزدیک به یک ربع قرن پیش از این) چهار شاعر بزرگ را معرفی کردم: شیرکو، لطیف، پشیو و رفیق صابر. بعدها کژال احمد و دیگر نوابغ شعر اقلیم، شعر کردی...! قریب به سه دهه پیش از این شعر بلند «گزارش به نازادهگان» من در سوئد به کردی ترجمه شده بود. شیرکو آن را خوانده بود. در اولین سفر به ایران، سراغ مرا از استاد زمانی(موسیقیدان بزرگ کرد) گرفت. دیدار میسر شد و به دوستی پایداری رسید.
آیا با پیشرفت علم «فلسفه» میمیرد؟
روزنامه ایران در صفحه اندیشه با پروفسور آلن وود، استاد فلسفه دانشگاه استنفورد گفت و گو کرده که کتاب های «دین اخلاقی کانت»، «الهیات عقلانی کانت»، «کارل مارکس»، «اندیشه اخلاق هگل» و «اندیشه اخلاقی کانت» از جمله آثار او به شمار میروند. «وود» از کانتشناسان برجسته معاصر است و کتابها و آرای او در مورد کانت حائز اهمیت فراوانی است. از «آلن وود» آثاری چون «کارل مارکس» به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است.
او در پاسخ به سوال «برخی اندیشمندان از جمله «استفن هاوکینگ» معتقد هستند که پیشرفت علم باعث میشود تا پرسشهایی که سابقاً در قلمرو فلسفه بوده، از طریق علم پاسخ داده شوند. آیا با این دیدگاه موافق هستید؟» گفت: البته که موافق نیستم. این موضوع که توسط استفن هاوکینگ مطرح شده، موضوعی است که باید از آن خجالت بکشد و شرمسار باشد. فیزیک غایت و پایان همه چیز و پاسخگوی همه پرسشهای انسان نیست. حتی اگر بخواهیم از مرگ فیزیک سخن بگوییم، مستلزم این است که از مرگ «فلسفه فیزیک» حرف بزنیم.
هاوکینگ حتی قادر نیست بخشهایی از فلسفه را درک کند که همپوشانی با فلسفه ندارد. بر این اساس، چگونه است که با پیشرفت علم، فلسفه بمیرد. مگر پرسشهای فلسفی توسط علم جواب داده میشوند که فیزیک پاسخگوی آنها باشد.
زبان فارسی ابزار دیپلماسی فرهنگی
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره زبان فارسی و دیپلماسی فرهنگی منتشر کرده که در آن می خوانیم: با قاطعیت میتوان گفت امروز دیپلماسی فرهنگی بسیار مؤثرتر از دیپلماسی سیاسی است. در این بین زبان یکی از ابزارهای بسیار اثرگذار به شمار میآید. با زبان فارسی میتوان بخش مهمی از معارف بشری که به تاریخ پیوند خورده را درک کرد. هیچ فردی نمیتواند به تاریخ بشر علاقهمند باشد اما فارسی را نیاموزد. امروز زبان فارسی به زبان دوم جهان اسلام تبدیل شده و افراد بسیاری علاقهمند به فراگیری آن هستند. با توجه به همین بحث دیپلماسی فرهنگی که به آن اشاره شد؛ باید بیش از پیش به گسترش زبان و ادب فارسی توجه کرد. بنیاد سعدی نیز در برپایی چنین همایشهایی تمام تلاشش بر همین اصل استوار است.
کتاب در روزنامه اعتماد
انسان امروز با «هملت» همذات پنداري ميكند
روزنامه اعتماد در صفحه ادبیات با ايرج كريمي به بهانه ترجمه كتاب «ده سال با هملت» گفتوگو کرده که می گوید: به نظر من، شكسپير با اينكه در حد فاصل قرون وسطي و دوران رنسانس مينوشت-البته از نظر زماني صد و اندي سال بعد از شروع رنسانس بوده، ولي ميدانيد كه در انگلستان هنوز بر سر شكسپير دعواست، بعضيها معتقدند شكسپير از لحاظ فكري و ايماني به قرون وسطي تعلق دارد، «مارتين لينكز» در كتاب «شكسپير در پرتو هنر عرفاني» همين عقيده را مطرح ميكند-به شخصه فكر ميكنم خيلي مدرن بود. ميتوانم بگويم طليعههاي اتفاقات مدرن را در كارهاي شكسپير ميبينم، اين قضيه به ويژه در نمايشنامه هملت از ديگر آثارش چشمگيرتر و بارزتر است. يكي از دلايل تازگي هملت براي مخاطب امروزي هم همين قضيه است؛ فكرش را بكنيد، يك قهرمان منفرد كه تنها حامياناش يك عده سايه و چند دوست قديمياند چگونه شخصيتي است؟ حتي مادرش هم با او همنوايي و همدلي كامل را ندارد، خودش را معرض امور مخوف و تهديدگر ميبيند. ترديدهايي هم كه دارد، ترديدهاي ارزشي هستند كه در دوران مدرن هم بشر دچارشان شده. با اين اوصاف طبيعي است كه انسان امروز با هملت شكسپير احساس همذات پنداري كند. دغدغههاي مشترك وجود دارد، من فكر ميكنم به اين دليل هملت هنوز تازگي و طراوت خودش را حفظ كرده است.
شاعری که نفسي تازه در قالب كهن رباعي دمید
روزنامه اعتماد در صفحه ادبیات نقدی درباره رباعيهاي ايرج زبردست منتشر کرده که در آن آمده است: رباعيهاي ايرج زبردست به محض انتشار يافتن، پسند شعر دوستان و ناقدان شعر افتاد و به دست و دلها راه يافت... اكنون نيز رباعيهاي او كم و بيش همين وضع را دارد و از آنها استقبال ميشود. بهاءالدين خرمشاهي از اين رو مينويسد: «ايرج زبردست زبده رباعي سرايان امروز، كمگوي و گزيدهگوست. به تقريب هيچ رباعي او نيست كه مضموني پخته و معناي پيشرفتهيي نداشته باشد. شعرش در خدمت هيچ دستگاه ويژهيي نيست غالباً هنر براي هنر است... همچنان كه بعضي غزل سرايان معاصر و در رأس همه آنها سيمين بهبهاني غزل را چندان نو، اجتماعي و پرمعنا كردهاند كه تبديل به ژانر (قالبي/ نوعي) از شعر شده، ايرج زبردست هم همين خدمت را به رباعي و با رباعي كرده است و حتي رباعيهايي دارد كه به شيوه نيمايي سروده و نوشته ميشود... فرم- آگاهي ايرج زبردست هم در حد اعلي است...». سيمين بهبهاني درباره اشعار زبردست مينويسد: «اين شاعر توانسته است يك تنه نفسي تازه در قالب كهن رباعي بدمد... در رباعي مصراع چهارم عروسي است كه تاج و تور و جامه را برازنده اندام خود ميخواهد و او تا اينجا توانسته است اين عروسي را به آنچه شايسته اوست بيارايد.»
کتاب در روزنامه اطلاعات
استاد سيمايي نجيب و آرام داشت
روزنامه اطلاعات در شماره امروز یادداشتی درباره زنده یاد استاد دكتر خسرو افشار منتشر کرده که در آن نوشته شده است: او يكي از بزرگاني است كه در فهرست مفاخر ايران زمين مقام بالايي دارد. اين مرد بزرگ درگذشت اما عمرش از لحاظ عرض جالب توجه بود. بديهي است آنچه كه عمر انسانها را بها ميبخشد، طول آن نيست بلكه عرض و عمق آنست به اين معنا كه چگونه زيستن حائز اهميت است. اكنون اگر چگونگي و كيفيت عمر كسي درخور تحسين است، طول عمر نيز به آن اضافه گردد، سعادت بزرگي است هم براي خود آن شخص و همچنين براي جمعي كه از وجود او مدت طولانيتري بهرهمند شدهاند. اين استاد، سيمايي نجيب و آرام، قيافهاي متين و موقر داشت. او مردي صاحب فكر و معتدل بود. او مجموعهاي از ملكات فاضله معنوي بود كه زينت افزاي فضايل ظاهري و صوري او بود و او را در رديف اشخاص ممتاز قرار ميداد. اين استاد به بيشتر نقاط جهان مسافرت كرد و دامني پر و گنجينهاي گرانبها هديه اصحاب آورد. با اقوام فراواني حشر و نشر داشت. اين هنرمند آثار علمي و هنري از خود باقي گذاشت كه يقيناً در صفحات تاريخ معاصر ضبط خواهد شد. سرانجام مرحوم خسرو افشار از ميان ما رفت و همچون ستارهاي تابناك غروب كرد و همگان را در ماتم عميق فرو برد. اگر اهل معرفت در فقدان اين عزيز از دست رفته ميگريند و تأسفي دارند بيشتر از اين بابت است كه علاوه بر اينكه چشمه فيّاض و اثر بخش را خشك ميبينند، گنجي عظيم از نعمتهاي معنوي را هم از دست دادهاند.
کتاب در روزنامه ابتکار
ايران مهد همرنگي تاريخ فرهنگي اديان است
روزنامه ابتکار در صفحه ادب و هنر با محسن جعفري مذهب، عضو هيات علمي کتابخانه ملي گفت و گو کرده که درباره ماجراي سه موبد ايراني ميگويد: ايرانيان از اقوامي هستند که ميتوان رد پاي آنها را در رويدادهاي مهم تاريخي جستوجو کرد. شايد مکان سکونت آنها اين نقش را پررنگ کرده باشد؛ زيرا در مهد تمدن بينالنهرين قرار دارند و در اين ميان برانگيخته شدن پيامبران در اين ناحيه را ميتوان از مهمترين اين رويدادها قلمداد کرد.وي با اشاره به اين که نقش ايرانيان به عنوان مثال در مورد دو پيامبر اولوالعظم يعني عيسي مسيح (ع) و پيامبر بزرگوار اسلام (ص) بيشتر به چشم ميآيد و اين نقش در کتابهاي ديني نيز ثبت شده است، ميافزايد: حضور پررنگ فرزانگان ايراني در تاريخ مسيحيت و تمدن غرب، به روز تولد مسيح برميگردد كه در دهكده بيتلحم حضور يافته و هدايايي تقديم وي کردند.
اشاره اين پژوهشگر تاريخي به عنوان مثال به آغاز انجيل متي (باب 2 آيه 1 تا 12) برميگردد که به حضور اين سه موبد ايراني در هنگام تولد مسيح و ديدار با وي ميپردازد.
جعفري مذهب اشاره ميکند که ماركوپولو ادعا کرده است گور اين سه نفر را در ساوه ديده است: «هنوز ميتوان سه اسكلت را با موهاي و ريشهايشان كه باقي مانده است ديد. نام اين سه: بالتازار، گاسپار وملكيور بوده است».
کتاب در روزنامه فرهیختگان
وقتی انسان امروزی در کلانشهرها غرق می شود
روزنامه فرهیختگان در صفحه ادب و هنر نقدی درباره رمان «بینام» نوشته جاشوا فریس منتشر کرده که در آن بیان شده است: فریس در کتاب «آنگاه به پایان رسیدیم» سرنوشت آدمهای طبقه متوسط در یک جامعه مدرن را روایت میکند که به خاطر بحران اقتصادی و فروپاشی یک شرکت تبلیغاتی زندگیشان دگرگون میشود و تبعات منفی که در پس چنین رخدادی مخفی و کمکم علنی میشود. در کتاب «بینام» فریس همان دغدغه را دنبال میکند: غرق شدن انسان امروزی در کلانشهرها، در یک جامعه مدرن. در جامعهای که رشد تکنولوژی در همه ارکانش به چشم میآید. چیزی که رمان «بینام» را رمان خواندنی و شگرفی کرده، به جز اجرای دقیق و منحصربهفرد و استادانه ساختار درام، نوع دیالوگی است که فریس در این کتاب با رمانهای بزرگ تاریخ ادبیات برقرار میکند آن هم در نوع و شباهت کاراکتر. کاراکتر رمان بینام فردی است به نام تیم که وکیلی است که در یک شرکت حقوقی کار میکند و دچار نوعی بیماری ناشناخته است و چون تنها کسی است که در عالم دنیا به این بیماری دچار است، هیچ نامی برای بیماریاش نیست. بیماریای بدون نام؛ بینام. بیماری او از یک اختلال جسمی ناشی میشود. به طور ناگهانی کنترل پاهایش را از دست میدهد و تمام بدنش تحت کنترل پاهایش درمیآید. پاهایش افسار زندگیاش را در بر میگیرند و و این پاهایش هستند که به جای مغزش دستور صادر میکنند باید کجا برود از کجا بگذرد و کجا آرام بگیرد. پاهای کاراکتر کتاب بینام ـ تیم ـ را میتوان پاهای ذهنِ دنکیشوت رمان سترگ تاریخ ادبیات نامید.
پژوهشی در فلسفه علم دانشمندان مسلمان
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه مطلبی درباره کتاب «پژوهشی در فلسفه علم دانشمندان مسلمان» منتشر کرده که در آن عنوان شده است: در این دفتر ابتدا رهیافتهای تمدن اسلامی در علمشناسی را گزارش کردهام که پنج رهیافت را دربرمیگیرد: رهیافت منطقی- فلسفی، رهیافت تاریخی، رهیافت تطبیقی، رهیافت موردپژوهانه و رهیافت اخلاقی. پس از بررسی رهیافتهای پنجگانه تمدن اسلامی در علمشناسی، به چند مساله از علمشناسی منطقی-فلسفی نزد اندیشمندان مسلمان و سپس به نحو موردپژوهانه به چند مساله از فلسفهشناسی نزد او پرداختهام. شاید خیلی پرت نگفته باشم اگر بگویم همان اهمیت و تاکیدی را که فلسفه فیزیک غربیها در گستره علم آنها دارد، فلسفه دانشمندان مسلمان در حوزه فلسفه علم مسلمانان دارد. ازآنرو که دانشمندان مسلمان، کم یا زیاد از ارسطو تاثیر گرفتهاند، دیدگاه ارسطو را هم به ترتیب تاریخی و پیش از متفکران مسلمان بررسی کردهام. ارسطو آرای حکیمان قبل از خود را به شکل گزارشهای تاریخی بیان میکند و پس از مدتی سرگردانی در میان مشکلات علمشناختی، راهی بهسوی ملاک وحدت و تمایز علوم میگشاید. فارابی و ابنسینا این قاعده ارسطویی را توسعه و شاخههای آن را سامان میدهند؛ خصوصا ابنسینا شأن ویژهای برای موضوع علم قائل میشود و با عناوین مستقل به کارکردهای موضوع علم میپردازد.
نظر شما