کتاب در روزنامه جام جم
نوشته هایی که فقط نام کتاب دارد
روزنامه جام جم در صفحه فرهنگ و هنر مطلبی درباره کتاب منتشر کرده که در آن می خوانیم: تصور کنید کتابی چهار صفحه ای یا کتابی که فقط در 25 نسخه منتشر شده است.یا کتابی که با 50 تومان قیمت عرضه شده است. آن طرفش را هم تصور کنید: کتابی که نزدیک به 3000صفحه دارد یا کتابی که 500 هزار تومان قیمت اینها تصورات شما نیست. واقعا امسال چنین کتابهای منتشر شده اند.
از روزنامه نگاری تابردن نوبل و حالا بازیگری
روزنامه جام جم در صفحه آخر مطلبی درباره ماریوبارگاس یوسا منتشر کرده که در آن آمده است: او که در 20 سالگی اولین داستانهایش را در مجله ای در لیما پایتخت پرو منتشر کرد، هرگز فکرش را هم نمی کرد در کنار مارکز و فوئنتس به یکی از سه غول ادبیات آمریکای جنوبی تبدیل شود. اما او با خلق کتابهای ماندگاری مانند«سوربز»، «گفت و گو در کاتدرال»، «سال های سگی» و «جنگ آخر الزمان» نه فقط به این جایگاه رسید، بلکه توانست همین چند سال پیش سرانجان نوبل ادبیات را هم تصاحب کند.
حالا این رمان نویس که تنها بازمانده از میان آن سه غول آمریکایی جنوبی است در 78 سالگی به دنیای بازیگری قدم گذاشته است.
کتاب در روزنامه ایران
از خاک تا افلاک و از افلاک تا خاک
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره ابراهیم صَهبا به مناسبت شانزدهمین سال درگذشتش منتشر کرده که شوخطبع، بذلهگو و شیرین زبان شاعری بداههسرا در محافل و مجالس ادبی، به شایستگی و بایستگی بیمقدمه شعر میگفت و برای جمع میخواند. ابراهیم صهبا دوستان بسیاری داشت که هر یک برای دیگری شعرهایی سرودهاند و اخوانیات زیادی از قلم او یا از قلم دوستانش خطاب به او به یادگار مانده است. او عقیده داشت که شاعران باید از خشکی کلام و برودت سخن اجتناب ورزند و دامن ذوق سلیم و اندیشه لطیف را از دست ندهند و میگفت شاعر باید شاعر زمان خود باشد و نه شاعر گذشته و آینده. کتابهای ابراهیم صهبا عبارتند از: دفتر صهبا، ساغر صهبا، خوشا شیراز، از خاک تا افلاک و از افلاک تا خاک، یادی از استاد فرزانه شادروان علامه سید محمد فرزان، ندای انسانی شاعران ایران و ناله ابر ویرانههای زلزله خراسان، شعلههای فروزان مهر، شاعر مشهور گمنام حکیم لاادری، دو نمایشنامه انسانی فرهنگی (نیکنهاد - عبرت روزگار)، یادی از شاعرعالیقدر استاد محمود فرّخ خراسانی، مرگ فرزند(یادنامه بهمناسبت سومین سالگرد درگذشت دختر عزیز جوانم).
کتاب در روزنامه آرمان
علم سلطان است
روزنامه آرمان در صفحه اندیشه با دکتر آیینهوند گفت و گو کرده که از او تاکنون125مقاله و 40کتاب به زیور طبع آراسته شده است.
او می گوید: اگر از دیدگاه اسلامیبه علم نگاه کنید، بله، علم سلطان است. سلطان یعنی در حقیقت باید بر همه چیز سلطه داشته باشد. هیچکس بر علم سلطه ندارد. این علم است که بر همه چیز سلطه دارد. علم چیزی است که به پیش میرود و حقیقت را بیان میکند. حالا تقسیمهایی هست که علم الهی چیست، علم غیر الهی چیست، علم نور است و... اینها بحثهای دیگری است،ولی ذات علم سلطان است. سلطان و سلطنت و حاکمیت باید مال اهل علم باشد و خود عالم باید به عنوان نخبه یا متخصص واهل فن آخرین حرفها را بزند و حاکمان و دیگران باید از روی علم و بر مبنای علم حرکت کنند. مثلا ابوریحان بیرونی نظری خلاف نظر محمود غزنوی گفت، او را از پنجره انداختند پایین انگشتش شکست. بعد زندانش هم کردند و گفتند دیگر خلافنظر پادشاهان نباید چیزی بگویید. این یک گونه است و رفتار دیگری هم پادشاه خوارزمشاه دارد که به احترام ابوریحان بیرونی از اسب پیاده میشود و به استقبال میآید و میگوید:«العلم یعلوا ولا یعلی علیه». هیچچیز بالاتر از علم نیست و همه چیز باید خادم علم باشد. این همان دو نگاه است که عرض کردم. دو پادشاه دو نگاه داشتند. بنابراین میبینیم که در هر عصر حاکمیتها نگاههای مختلف دارند. اگر نگاه سیاسی داشته باشیم، علم یک ابزاری میشود که هر کس میخواهد در اختیار خودش داشته باشد. به علم نمیشود فرمان داد، بلکه علم خودش جلو میرود. علم، علو طلب است. علم، پرنسیپ دارد، چارچوب دارد و به دست علماست. اینجور اگر نگاه کنید، خوبی علم یک چیز دیگر میشود. بحث شناسایی علم و عالم هم مطرح است. به نظر در قدیم ساز و کار حساب شدهتر و دقیقتری داشتند تا عالم را از غیرعالم باز شناسند و غیر از این ما یکجور شادابی و نشاط در حوزههای علم میدیدیم. رخوت کلمه خوبی نیست. اما برای تقریب به ذهن عرض میکنم که انگار الان دچار ضعف و فتور و رخوت شدهایم. اهل علم هم ممکن است مشکلاتی برایشان پدید بیاید. بحث حاکمیت سیاسی هم هست. در طول تاریخ حاکمیتهای سیاسی به رشد علمیکمک کردهاند که آن علم را به نفع خود میدانستهاند. جالب است که حاکمیتها همیشه نان علم را خوردند و اهل علم کار کردند و حاکمان بهره بردند. مثلا همین سلطان محمود غزنوی وقتی خوارزم را گرفت و آنگوی معلق در هوا را دید،سریع دستور داد آن را تخریب کنند. احتمالا از چنین دانشی ترسید. میتوانست از دانشمندان همراهش بخواهد که راز این مغناطیس را توضیح بدهند، اما به بهانه مقابله با جادو زد مکانیزم این گوی مغناطیس را از بین برد. نیاز به دانشمندی داشت که راهنماییاش کند. ولی همین دانشمند را از پنجره میانداخت بیرون و میگفت باید مطابق نظر من صحبت بکنی. منجم نباید نظر نجومیاش خلاف نظر پادشاه باشد. مشکل و تنش بین علم و قدرت وجود دارد. چون این حاکم است که قدرت دارد و پول دارد و امکانات را در انحصار دارد. همیشه این سیاست بوده است که سلطه داشته، درحالی که علم باید سلطه داشته باشد. در اسلام این جور است و تاکید شده است که علم باید سلطان باشد و سلطنت کند. به رای اسلام علم از همه چیز بالاتر است.
قصهگوی اوز
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره ویرجینیا وولف منتشر کرده که در آن نوشته شده است: وولف را باید از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم دانست. وی با استفاده از تفکرات درونی خود، دست به خلق رمانهایی تجربی که سعی در تشریح درونیات انسانی داشتند زد. از سوی دیگر نظرات فمینیستی که وی از طرفداران آنها بود، در آثار وی به وفور یافت میشود که ریشه در روح حساس و انتقادی او دارد. ضمن این که وی در نگارش و سبک روایی داستانهایش، همواره از جریان سیال ذهن بهره میبرده است. از دیگر کارهای وولف میتوان به تاسیس انتشارات هوکارث به همراه همسرش لئونارد وولف اشاره کرد که با نگرشی متفاوت نسبت به بازار نشر آن دوران انگلستان، وقت خود را صرف چاپ کتب نویسندگان جوانی که از دید ویرجینیا توانایی شکوفا شدن را داشتند مینمود. به هر روی ویرجینیا وولف را بیشک باید بزرگ ترین نویسنده زن تمام اعصار و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم جهان دانست. زنی پر استعداد اما بیمار که در نهایت قصه گویی برای ماهیان رودخانه اوز را به داستانسرایی برای آدمها ترجیح داد!
کتاب در روزنامه مردم سالاری
به سوي فانوس دريايي
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلی درباره ويرجينيا وولف رماننويس، مقالهنويس، ناشر و منتقد بزرگ انگليسي منتشر کرده که آثار برجستهاي چون خانم دالووي (1925)، به سوي فانوس دريايي (1927) و اتاقي از آن خود (1929) را بهرشته تحرير درآورده است.
او در سال 1912 با لئونارد وولف کارمند پيشين اداره دولتي سيلان و دوست قديمي برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال 1917 برپا کردند انتشاراتي که آثار نويسندگان جوان و گمنام آن هنگام (از جمله کاترين منسفيلد و تي. اس. اليوت) را منتشر کرد. وولف نويسنده رمانهاي تجربي است که سعي در تشريح واقعيتهاي دروني انسان را دارد. نظرات فمينيستي وي که از روح حساس و انتقادي او سرچشمه يافته، در دهه ششم قرن بيستم تحولي در نظريات جنبش زنان پديد آورد. وي در نگارش از سبک سيال ذهن بهره گرفته است. کتاب «اتاقي از آن خود» وولف در کلاسهاي آيين نگارش پايههاي مختلف تحصيلي دانشگاهي تدريس ميشود. علاوه بر اهميت شيوه نگارشي آن، اين کتاب ويژگيهاي نثر مدرنيستي را در مقالهنويسي وارد کرده و سبک جديدي ايجاد کرده است .
مشهورترين رمانهاي وولف عبارتنداز: سفر به بيرون(1915)، شب و روز(1919)، اتاق جيکوب (1922)، خانم دالووي(1925)، به سوي فانوس دريايي(1927)، اورلاندو(1928)، امواج (خيزابها) (1931)، فلاش (1933)، سالها(1937) و بين دو پرده نمايش (1941).
وولف طي جنگهاي جهاني اول و دوم بسياري از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگي شديد او شد و در نهايت در تاريخ (28 مارس 1941) پس از اتمام آخرين رمان خود بهنام «بين دو پرده نمايش»، خسته و رنجور از وقايع جنگ جهاني دوم و تحت تأثير روحيه حساس و شکننده خود، با جيبهاي پر از سنگ به «رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد.
کتاب در روزنامه شاپرک
هزارههاي گمشده و جشنهاي ايراني
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي والتر هينتس منتشر کرده که يکي از دانشمندان شاخص در ميان دهها ايرانشناس بزرگ آلماني است که در دو سده گذشته، پژوهشهاي بنيادين و بيهمتايي را به جهان ايرانشناسي عرضه داشتند.
هينتس در مقدمه کتاب داريوش و ايرانيان آوردهاست: «من در تلاش براي توصيف تاريخ و فرهنگ ايران باستان در چارچوبي روشن و شفاف، خود را شاگرد سپاسگزار ياکوب بورکهارت ميشناسم.»
هينتس پس از سال 1960 بيش از پيش به موضوعات ادبيات ايران باستان علاقه يافت و تا حدود بسيار زيادي از مطالعات پيشين خود در تاريخ عصر جديد دست کشيد. علاقه روزافزون او از آن پس به مطالعه درباره تمدن و زبانهاي هخامنشيان و ايلام باستان گرائيدهاست. والتر هينتس با اينکه باستان شناس نبود عضو انستيتوي باستان شناسي آلمان نيز بود. وي شاگردان زيادي را در زمينه ايرانشناسي تربيت کرد که هريک از آنها براي روشن تر شدن گوشهاي تاريک از تاريخ اين سرزمين کوشيدند، هايد ماري کخ با کتاب" از زبان داريوش" با ترجمه و بررسي گل نوشتههاي عيلامي پژوهش در تاريخ اقتصادي_اجتماعي هخامنشيان را تا حد زيادي آسان کرد. نجات گويونچ، ميرکمال بني پور، پاول لوفت، هاينتس گئورگ ميگود نيز شاگرد هينتس بودند که پيرو مکتب «اشپولر، هينتس، رومر» بودند. اما يکي از برجسته ترين شاگردان هينتس دکتر پرويز رجبي است که حدود چهارده سال شاگرد وي بودهاست.
هزارههاي گمشده و جشنهاي ايراني از تاليفات اوست.تاکنون کتاب «دنياي گمشده عيلام» (ترجمه فيروز فيروزنيا، 1371) از او به زبان فارسي منتشر شده بود. «يافتههاي تازه از ايران باستان»، «داريوش و ايرانيان»، «سفرنامه ايران» و «فرمانروايي ايلام» از جمله آثار معروف او است.
نظر شما