پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۱
جودی‌نعمتی: فاطمه زهرا(س) در شعر ناصرخسرو  مظهر حق است/ شاعری که غزل را نه هنر می‌دانست و نه علم

اكرم جودي نعمتي در نشست درسگفتاری درباره ناصرخسرو گفت: فاطمه زهرا(س) در اشعار ناصرخسرو شاخص و مظهر حق است. وی شاعري تعليمي است كه به اصلاح جامعه بشري اعتقاد دارد البته برخي از شعرهاي او از روي تعصب نوشته شده است.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) جودي نعمتي، پژوهشگر و استاد دانشگاه در پنجمين نشست از سلسله نشست‌هاي درسگفتارهايي درباره ناصرخسرو كه روز گذشته 29 بهمن با حضور علي اصغر محمدخاني برگزار شد گفت: ناصرخسرو شاعري مذهبي است و آثاري كه از او باقي مانده نمايانگر شعر ديني ادبيات فارسي است. او در شعرهايش جايگاه ويژه‌اي دارد كه نگاه او را به هستي و زن شكل مي‌دهد. براي اين‌كه به موضوع زن در اشعار ناصرخسرو بپردازيم بايد به چند نكته اشاره كنيم.
 
وي توضيح داد: ناصرخسرو شاعري تعليمي است، آن هم تعليمي با رويكرد ديني. شاعر تعليمي مي‌تواند مانند مولانا، عطار و سنايي رويكردي عرفاني داشته باشد. برخي شاعران تعليمي نيز رويكردي معنوي دارند مثل پروين اعتصامي يا رويكرد ديني در آنها بارز است كه به حق بديع‌ترين شاعر در اين زمينه ناصرخسرو است. شاعر تعليمي بودن يعني شاعري كه هدفش در شعرهايش اصلاح جامعه بشري است. ناصرخسرو هم در زمينه فردي و هم در اجتماع به اصلاح فكر مي‌كند و طبعاً موضوع شعرش فضايل و رذايل است. در واقع پرهيز از رذايل و نزديك شدن به فضايل موضوع شعرهاي اوست.
 
اين مدرس دانشگاه اضافه كرد: شاعر تعليمي و شعر تعليمي ارزش‌مدار است. ناصر خسرو همواره سعي مي‌كند از معيارهاي ارزشي تخطي نكند و در همان مسير گام بگذارد اما او شاعري است كه رويكردي كاملاً ديني دارد و مباني‌اش بر اساس وحي و قرآن و حديث سيره است. او عقايد و آرمان‌ها و ارزش‌هاي ديني خودش را بازگو مي‌كند و مي‌خواهد مخاطب را نيز با خودش همراه كند اما در عين حال نبايد يك موضوع را از نظر دور داشت و آن اين‌كه ناصرخسرو گاه تعصب‌آلود هم شعر مي‌گويد. شعرهاي او بسيار سخت‌گيرانه است. اگر به طور مثال شعرهاي تعليمي سعدي را بخوانيد حال و هواي ديگري را تجربه مي‌كنيد اما اگر شعرهاي ناصرخسرو را بخوانيد فضاي ديگري دارد كه حتي مانند سنايي هم نيست. ناصرخسرو در برخي شعرهايش چهره‌اي سخت‌گير، عبوس و بي‌گذشت نسبت به مسايل اعتقادي از خود نشان مي‌دهد.
 
ناصر خسرو غزل را نفي مي‌كند
نويسنده كتاب «شيخ شور آفرين» افزود: در شعرهاي تعليمي شايد صحبت از عشق و عاشقي هم باشد همان‌طور که در آثار سعدي باب عشق و جواني هم هست و درباره شور و مستي هم سخن گفته اما ناصرخسرو كاري به اين مباحث ندارد و از اين نكته‌ها دوري مي‌جويد. ديوان او هم متشكل از قصيده است و او قصيده‌سراي ديني است. زن بيشتر در اشعار عاشقانه و غنايي مطرح مي‌شود، در مضامين داستاني يا در غزل‌ها و مثنوي‌هايي كه شاعر به موضوع‌هاي عاشقانه مي‌پردازد. ناصرخسرو اعتقادي به اين مباحث ندارد و غزل را نفي مي‌كند و نمي‌پذيرد و به مخاطبش مي‌گويد: «فخر چه داري به غزل‌هاي نغز/ در صفت روي بت سعتري//مدح و دبيري و غزل را نگر/علم نخواني و هنر نشمري». او غزل را نه هنر و نه علم مي‌داند.
 
اين عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق(ع) ادامه داد: ناصرخسرو به شدت خويشتن‌دار است و سعي مي‌كند گرد مسايل عاطفي كه حول محور زن و مرد است نگردد. بعيد مي‌دانيم كه او انساني باشد كه اين موارد را تجربه نكرده باشد يا شاعر زبردست چون او در اين زمينه‌ها شعري نسروده باشد اما از خلال شعرهاي وی كه تا به امروز دست ما رسيده چنين نكته‌هايي را نمي‌بينيم. به احتمال قريب به يقين او اين شعرها را از بين برده و آنچه او به پيش از بيدار شدن از خواب 40 ساله -كه به قول خودش در سفرنامه به آن اشاره مي‌كند- سروده همه آن‌ها را از بين برده. ناصرخسرو در واقع يك شبه شاعر نمي‌شود گرچه مولانا به طور ناگهاني در پي ديدار شمس متحول شد و به شعر سرودن پرداخت و در جهشي روحي و عاطفي قرار گرفت اما ناصرخسرو چنين چيزي را نمي‌گويد و د عين حال چنين اشاره‌هايي ندارد كه بتوان از او شعر عاشقانه سراغ داشت.
 
وي يادآور شد: ناصر خسرو در جايي اشاره مي‌كند كه دو ديوان داشته كه يكي از اين دو ديوان يا بايد از بين رفته يا هر دو را ويرايش و پيرايش كرده و تنها يك ديوان از آن باقي گذاشته است. مسلماً با تغييري كه در شعرها و افكارش رخ مي‌دهد شعرهاي خود را پالايش كرده و اجازه نداده كه همه شعرهايش به دست آيندگان برسد. همين موضوع مبحث زن را در شعر او تا حدودي روشن مي‌كند و تحت تأثير قرار مي‌دهد و ردپاي زن و به ويژه احساسي را كه به زن دارد در شعرهاي او نمي‌بينيم.
 
نويسنده كتاب «فروغ رخ ساقي» گفت: نكته ديگري كه درباره ناصرخسرو اهميت دارد شيعه بودن اوست. او شيعه 12 امامي نيست و اسماعيليون تا امام جعفر صادق(ع) را با ما مشتركند و پس از او به فرزندش اسماعيل قائل هستند. وجود تفاوتي كه شيعه اثني‌عشري با او دارد باعث همين تأثيرگذاري بر مقوله زن در اشعار او شده. خودش هم مي‌گويد: «من همي نازش به آل حيدر و زهرا كنم/تو همي نازش به سند و هند بدگوهر كني» كه منظورش از هند و سند هندجگر خوار و ابن زياد است. ناصرخسرو علاوه بر اين‌كه اسماعيلي است فاطميه هم هست و به خلفاي باطني مصر گرايش دارد و در آنجا به علم و حمكت مي‌پردازد و به قول خودش پاسخ‌ها را دريافته و از طرفي حجت شده و به سرزمين خراسان بازگشته و به تبليغ مذهب اسماعيليه مي‌پردازد. او در شعرش نيز به اين موضوع اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «گر ببيند چشم تو فرزند زهرا را به مصر/ آفرينت از جانت بر فرزند و بر مادر كني» يا «شنودم ز میراث‌دار محمد/سخن‌های چون انگبین محمد//دلم دید سری که بنمود از اول/به حیدر دل پیش‌بین محمد//زفرزند زهرا و حیدر گرفتم/من این سیرت راستین محمد».
 
جودي نعمتي ادامه داد: تصور او از فرزندان محمد با تصوري كه ما درباره آنها داريم متفاوت است و منظور او مطلقاً فاطميون مصر است. فاطميون مصر نيز باطني هستند و چون باطني هستند رمزي هستند و همين موضوع به مقوله زن در شعرهاي او اثر مي‌گذارد. يعني شما وقتي به آثار ناصرخسرو نگاه مي‌كنيد قطعاً بايد اين مقوله تأويلي را كه به موضوع زنان مربوط مي‌شود منظور نظر داشته باشد و بدون آن باطن و لايه‌هاي زيرين معاني نمي‌توان موضوع زن را در شعرهاي او پي گرفت.
 
ناصرخسرو مخالف هنجارهاي روز
این مدرس دانشگاه توضيح داد: ناصرخسرو كاملاً مخالف هنجارهاي روز جامعه خود است. چرا كه او در خراسان به سر مي‌برد. خراساني كه غزنويان در آنجا حكومت داشتند و او هم در ديوان سلطان محمود و سلطان مسعود دبير بود و شغل ديواني داشت و بعد هم در دوران سلاجقه شغل ديواني را بر عهده گرفت. هر دو اين سلسله‌ها هم سنّي هستند و هم با خلفاي بغداد و عباسي مرتبط‌اند. خلفاي مصر نيز رقيب اينها هستند و وقتي كه ناصرخسرو شيعه و اسماعيليه شده و فاطمي هم هست يعني هم از نظر مذهب مخالف هنجار روزگار و منطقه خودش است و هم به لحاظ سياسي. او در عين حال حجت هم شده است.
 
نويسنده كتاب «عقل و عشق» توضيح داد: او وقتي با مخالفت‌هايي روبه‌رو مي‌شود از بلخ به نيشاور مي‌رود و به نوعي از محيط خودش دور مي‌گزيند و آنجا هم به دليل اين‌كه دست از تبليغ برنداشته ناچار به مازندران مي‌گريزد و آنجا هم پيرواني پيدا مي‌كند اما آنجا هم نمي‌ماند و بعد به يمگان كه در افغانستان امروزي است رانده مي‌شود. همه اين‌ها به موضوع زن در اشعار و آثار او تأثير مي‌گذارد و نگاه ناصرخسرو به زن تحت تأثير اين عوامل است. علاوه بر همه اينها او حكيم هم هست. مي‌گويد: «پنهان شدي وليك به حكمت‌ها/ خورشيدوار بر سر جوزاي خويش» يعني سرشناس و شهره هستي. در واقع حكمت هم بومي شده فلسفه يونان است يعني وقتي فلسفه يونان با علم ديني و آموزه‌هاي قرآني و مباني وحياني آميخته شود مي‌شود حكمت. ناصرخسرو خودش را حكيم مي‌داند و مباني را از قرآن مي‌گيرد ولي روش و خردگرايي را از يونان. به تعبيري مي‌شود گفت كه ناصرخسرو خردگرا نيز هست.
 
جودي يادآور شد: همه اين نكته‌ها و ظرايف نگاه ناصرخسرو را نسبت به جهان هستي و موضوع زن شكل مي‌دهد. شاخص و مظهر حق در اشعار ناصرخسرو فاطمه زهرا(س) است. اين شاعر در عين حال مظهر باطل را نيز عايشه مي‌داند و تعبيرهاي تندي درباره او دارد كه نمي‌توان به همه آنها اشاره كرد. همچنين او به حضرت مريم(ع) نيز به عنوان زني قدسي اشاره دارد. ناصر خسرو راهش را انتخاب كرده و در حالت‌ها و زمان‌هايي مأيوس و دلتنگ مي‌شود ولي به خاطر هدف‌هايش همواره روحيه خودش را حفظ مي‌كند. او گاهي دلتنگي مي كند و گاهي مأيوس مي‌شود اما از طرف ديگر چون هدفش اخروي و ديني است و در لايه‌هاي عميق وجودش قرار دارد خودش را نمي‌بازد و به پوچي نمي‌رسد.
 
علي اصغر محمدخاني نيز در بخشی از اين نشست گفت: همه سوال مي‌كنند كه مگر ناصرخسرو بحثي درباره زن هم در آثارش داشته؟ معمولاً در تاريخ ادبيات فارسي شاعران بزرگ مانند فردوسي، سعدي، نظامي و حافظ در مورد زن ديدگاه‌هاي مختلفي داشته‌اند كه خيلي‌ها آن را به صورت كتاب هم منتشر كرده‌اند. برخي‌ها زن ستيز بودند و بعضي‌ها مي‌گويند شعر معروف فردوسي درباره زن الحاقي است. اما ناصرخسرو كمتر درباره زن بحث كرده و در محيط فكري او و آثارش بايد ديد كه چگونه از زنان برجسته فرهنگ اسلامي و تاريخ نام مي‌برد و ديدگاهش چگونه شكل گرفته است.  
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها