علی اکبر زینالعابدین، نویسنده کودک و نوجوان، با بیان اینکه فضاهای رسمی آموزشی مانند آموزش و پرورش ازجمله مکانهایی است که در پرورش خلاقیت بچهها نقش بسزایی دارد، گفت: متاسفانه در فضای رسمی آموزشی، ما به سمت مرگ خلاقیت و کشتن ایدههای کودکان با حداکثر شتاب حرکت میکنیم؛ لذا هر چه به پایههای ابتدایی نزدیک میشویم، خلاقیت آنان بیشتر است و هر چه به سمت دوره متوسطه میآییم بچهها ایده پردازی و نوآوری کمتری دارند.
این نویسنده کودک و نوجوان ادامه داد: البته باید توجه داشت که شیوههای مختلفی برای نظرخواهی و ایده گرفتن از بچهها وجود دارد و میزان بهرهگیری از نظرات بچهها متفاوت است و نمیتوان حکم کلی برایش صادر کرد.
وی با بیان اینکه نویسندگان کتاب و مجلات کودک غالبا از ایدههای کودکان بهره گرفتهاند اما نه دایمی و صددرصدی، گفت: معمولا نویسندگان از مفهوم «کودکی» ایده میگیرند نه لزوما از خود کودکان، به خاطر اینکه نویسنده کودک قرار است اثری را خلق کند که بر مخاطب کودکش احاطه داشته باشد و از او جلوتر باشد. در نتیجه در وضعیت بینابینی قرار میگیرد، یعنی بلوغ عقلی و دانش بزرگسالانهاش همان ابزاری است که به او توانایی خلق اثر قابل دفاع میدهد و ایدههایی که از مفهوم کودکی و همچنین از خود کودکان میگیرد جانمایه اثر خلق شده میشود.
زینالعابدین با اشاره به اینکه نویسندگان کودک هم آگاهانه و هم ناخودآگاه از کودکان ایده میگیرند، گفت: بخش ناخودآگاهش برمیگردد به علاقه خاص پدیدآورنده آثار ویژه کودک که بیبهانه در هر موقعیتی از رفتار و گفتار و کنشها و واکنشهای کودکان ایده میگیرد و بخش خودآگاهش از طریق فضاهایی که خود نویسنده میسازد تا با کودکان در تعامل باشد، شکل میگیرد.
وی ادامه داد: خیلیها از تعامل با فرزند خودشان و سوال و جوابهایی که با آنان میکنند و دقتهای خاصی که ویژه نویسندگان کودک است در رفتار فرزندانشان و یا فرزندان بستگانشان و ... ایده میگیرند. مهم این است که در کنار بچه وارد گفتوگو میشوند نه اینکه روبهروی بچه باشند و یا از بالا نگاه کنند. سوالهای خلاق میپرسند و جوابهای خلاقانه میگیرند، به نقاشیهایشان توجه میکنند و یا با آنها بازی میکنند و رفتار آنها را در موقعیتهای مختلف میسنجند.
زینالعابدین گفت: برخی از نویسندگان هم به کلاسهای درس میروند و ضمن تدریس از تجربه با بچهها بودن کمک میگیرند، مثلا نویسندهای که با بچهها کارگاه قصهنویسی برگزار میکند از نوع نگاه و ساختار زبانی بچهها در نوشتههایشان ایده میگیرد و یا از ایدهپردازیهای شفاهی آنان.
این نویسنده در ادامه با اشاره به لزوم ایجاد فضای مناسب برای نظرخواهی از بچهها تصریح کرد: خلق ایده توسط خردسالان نیاز به فضاسازی مناسب سنشان دارد. بهترین شیوها قراردادن آنها در فضاهای ادبی و هنری و عملی است.
زینالعابدین افزود: نمیتوان کار تئوری زیادی با بچهها انجام داد، آنها را باید درگیر موضوع کرد و تخیلشان را برانگیخت و توی ذوقشان نزد. اینکه بعضیها فکر میکنند بچهها را هم به طور کامل آزاد بگذاریم تا هر چه میخواهند بگویند هم خطاهای زیادی ایجاد میکند.
وی گفت: بچه را باید هدایت کرد در مسیری که او خودش آگاه نیست اما کسی که با او کار میکند، میداند که از فلان طریق میتوان به نتیجه رسید. منظور از هدایت، خط دهی مستقیم به افکار و تخیلات کودک نیست، بلکه کلیدهایی است که دستش میدهیم و او میتواند با خلاقیت ذاتیاش قفلها را بهتر از ما باز کند.
زینالعابدین ادامه داد: فضاهای رسمی آموزشی مانند آموزش و پرورش ازجمله مکانهایی است که در پرورش خلاقیت بچهها نقش بسزایی دارد، اما متاسفانه در فضای رسمی آموزشی، ما به سمت مرگ خلاقیت و کشتن ایدههای کودکان با حداکثر شتاب حرکت میکنیم؛ لذا هر چه به پایههای ابتدایی نزدیک میشویم، خلاقیت آنان بیشتر است و هر چه به سمت دوره متوسطه میآییم بچهها ایده پردازی و نوآوری کمتری دارند.
وی یادآوری کرد: حجم بالای کتابهای درسی و محفوظاتی که دانشآموزان باید بدانند از یک سو، دغدغه تست و کنکور هم از سوی دیگر سبب میشود که دیگر فضایی برای خلاقیت باقی نماند. با اینکه خودم هم معلم هستم ناچارم بگویم که همکاران بنده در مدارس، کمتر با شیوههای آموزش خلاقانه به کودکان آشنا هستند. به ویژه آنکه خودشان هم شخصا خلاقیت زیادی ندارند!
زینالعابدین افزود: اما حرکتهایی که معمولا توسط آموزشگاههای آزاد هنری و ادبی صورت میگیرد، اغلب موفق است. چون معمولا از کارشناسان و هنرمندان بهره میگیرند و فضاهای آزادتری دارند. با اینکه از نظر کمّی بسیار اندک هستند و باید تدابیری اندیشیده شود تا تعداد آنها افزایش پیدا کند.
وی در ادامه به لزوم استفاده از روشهای غیرمستقیم در آموزش و پرورش خلاقیت کودکان اشاره کرد و گفت: البته باید توجه داشت یکی از دلایل عدم موفقیت آموزش رسمی ما آموزشهای مستقیم به بچهها است. همه چیز شعاری، محافظه کارانه، مستقیم و بعضا دستوری ارائه میشود و این دقیقا همان چیزی است که بچهها از آن پیروی نمیکنند. آموزشهای غیرمستقیم بدون تردید کلید موفقیت تاثیرگذاری بر بچهها هستند.
نظر شما