عبدالرحمان عمادی یکی از همسفران مرحوم ایرج افشار در این مراسم گفت: کاری که ایرج در این مدت کرد سفر به معنای عام نبود که برود و از منطقهای گزارشی تهیه کند و آن را ارائه دهد بلکه سفرهای ایرج افشار نوعی ایرانجویی به شمار میآید
عمادی با اشاره به یکی از سفرهای خود با ایرج افشار به همراه کوچکترین فرزند وی آرش اظهار کرد: ری، منطقهای است که دنیایی را در خود جای داده است و به تمام معنی مرکزی است که به اندازه دائرهالمعارف برای آن نوشتههایی موجود است؛ منطقه که بزرگترین کوه ایران، بزرگترین آتشکده ایران در آن بوده است.
کتابخانه «ری» مورد هجوم واقع شده است
وی ادامه داد: «ری» مرکز ملت است و هیچ استثنا در بین مردم آن نبوده است و آنچنان که از نوشتهها برمیآید 20 تا 30 نام قدیمی پیش از «ری» برای این منطقه وجود داشته است. منابع نشان میدهد که مردم این منطقه در زرگری تبحر داشتند اما سوالی که همیشه برای ما و ایرج افشار مطرح بود این بود که چرا هیچ نام و نشانی از کتابخانه این منطقه در منابع نیست و تنها پاسخ این بود که این منطقه مورد هجوم واقع شده است.
عمادی گفت: مسائل شناختی برای ایرج مهم بود و او سفر را تاریخ زنده ایران میدانست و سفر با ایرج، خود کلاس درسی بود. ایرج دوست داشت که از بیراهه به سفر برود تا جاده، و این سفرها را میتوان یک کوشش علمی دانست. سفرهای ایرج گلگشت بود زیرا اهداف علمی در آنها نهفته بود.
18 اسفند ایرج تنها سفر کرد
محمدحسین اسلام پناه دیگر همسفر ایرج افشار گفت: 30 سفر با متوسط دوازده روز را در کنار ایرج افشار بودم و آموختنیهای زیادی در محضر وی آموختم و این سفرها روزهای فراموشینشدنی من هستند. ایرج باکی از سفر نداشت همیشه راههای خاکی را انتخاب میکرد در سفر برخلاف حضر که برنامه داشت، آواره بود و به قول خودش مقصدش قسمت آباد بود.
اسلامپناه در بیان گوشهای از خاطرات سفر خود با ایرج افشار گفت: در یکی از سفرها در پارک شهر اقامت کردیم. ایرج عادت داشت شبها زود بخوابد شب جمعه در پارک شهر مقیم شدیم و حالا فکر کنید ایرج افشار ساعت هشت شب در یک پارک عمومی خوابید و من و ستوده هم ستاره شمردیم.
وی ادامه داد: علاقه به سفر در ایرج افشار آنچنان زیاد بود که نام یکی از سفرنامه خود را «آوارگی دشت و بیابانم آرزوست» گذارد. از هیچ خطری نمیهراسید اگر آشفته میشد کمتر ظاهر میساخت اما درباره عملکرد کیارستمی و اشعار سعدی بر میآشفت و میگفت، آقای کیارستمی اگر فیلمش را وارونه کنند خوشش میآید که با اشعار سعدی چنین میکند.
این همسفر ایرج افشار در پایان گفت: آخرین سفر ایرج افشار به تنهایی در هجده اسفند سال٨٩ اتفاق افتاد شاید اگر از او میپرسیدیم کجا؟ میگفت قسمتآباد و به جای میفرنگم میگفت میمرگم.
سفر با ایرج افشار کلاس درس بود
در ادامه برگزاری «گلگشت وطن با ایرج افشار» محمد اسلامی دیگر همسفر ایرج افشار گفت: سال ١٣٤٥ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شدم آرزو داشتم استاد ایرج افشار را ملاقات کنم تا اینکه دکتر شفیعیکدکنی برنامهای برای کوهنوردی در کنار ایرج افشار ترتیب داد.
اسلامی مرحوم ایرج افشار را فردی عاشق وطن معرفی کرد و اظهار کرد: همیشه به اعتقاد و نظر دیگران احترام میگذاشت و از آنها استقبال میکرد.
نام ایرج افشار با ایرانشناسی پیوند خورده است
میلاد عظیمی در ادامه این مراسم گزارشی از تدوین سفرنامههای ایرج افشار به حاضران ارائه کرد.
عظیمی گفت: نخستين سفرنامه مرحوم ایرج افشار در سال ١٣٣١ در مجله مهر منتشر شد و نخستین نوشته بلند وی در سال ١٣٣٣ که با همراهی دکتر پورداود به سیستان سفری داشتند منتشر شد.
عظیمی افزود: نام ایرج افشار با ایرانشناسی پیوند خورده است و آنچه برای او مهم بود جایگاه مردم بومی مناطقی بود که به آنجا سفر میکرد و معتقد بود مردم بومی بهترین سند و راه بلدی هستند که میتوانند او را در شناسایی منطقه یاری کنند در کل ایران برای او ورای اقلیتها و قومیتها مهم بود.
در پایان «شب گلگشت در وطن با ایرج افشار»، قلم منقش به تصویر استاد ایرج افشار به بهرام افشار فرزند ارشد ایرج افشار اهدا شد.
«گلگشت در وطن با ایرج افشار» شامگاه 18 اسفندماه در محل کانون زبان فارسی در بنیاد موقوفات افشار برگزار شد.
نظر شما