دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۷ - ۱۹:۰۱
امام‌خميني(ره) مطالعات باز، گسترده و روشنفكرانه‌اي داشتند

صادق طباطبايي كه 3 جلد از مجموعه 5جلدي خاطراتش آماده ورود به كتابفروشي‌هاست ، مي گويد:امام‌خميني(ره) يكي از كتابخوانان سر آمد بودند. ايشان كتاب‌هاي روز را هم مطالعه مي‌كردند. در دفتر كارشان در نجف اشرف كتاب سوسياليسم، چاپ دانشگاه تهران را ديدم و از آن عكس گرفتم. امام مطالعات باز، گسترده و روشنفكرانه‌اي داشتند./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، صادق طباطبايي در سال 1322 در شهر قم بدنيا آمده و در يك خانواده مذهبي و روحاني پرورش يافته است.
وي از اواخر سال 1341، وارد فعاليت‌هاي سياسي شد و انجمن دانشجويان ايراني را در اروپا تاسيس كرد.
طباطبايي، مدرك دكتراي خود را در سال 1353 و در رشته بيوشيمي ژنتيك از دانشگاه بوخوم آلمان گرفت و به عنوان دانشيار و استاد به تدريس اين رشته پرداخت. 
وي در بهمن ماه 1357  همراه امام‌خميني (ره) به ايران آمد و سپس  به عنوان معاون سياسي - ‌اجتماعي وزارت كشور مسوول برگزاري رفراندوم 12 فروردين سال 1358 در وزارت كشور شد. همچنين در تير ماه 1358 به عنوان سخنگوي دولت و معاون سياسي نخست وزير انتخاب شد.
 بعد از استعفاي دولت موقت با تصويب شوراي انقلاب، سرپرست تشكيلات نخست وزيري شد و تا دوران رياست جمهوري شهيد محمدعلي رجايي، در اين سمت باقي ماند. پس از آن، تا پايان جنگ تحميلي عضو شوراي عالي دفاع بود.

در چهلمين سالگرد تاسيس اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان ايراني(1385) در شهر پاريس ،از صادق طباطبايي به عنوان يكي از موسسان اصلي اين انجمن تقدير شد.

در حال حاضر، 3 جلد از مجموعه 5جلدي خاطرات او آماده ورود به كتابفروشي‌هاست. به اين بهانه، با صادق طباطبايي به گفت‌‌وگو نشستيم.

طباطبايي درباره مجموعه خاطرات خود گفت: كتاب خاطراتم، يك مجموعه 5 جلدي است كه از دوران كودكي ام شروع مي‌شود و تا سال 1368، يعني رحلت امام‌خميني (ره) ادامه پيدا مي‌كند . در حال حاضر، جلد اول تا سوم آن منتشر شده است.

وي در توضيح محتواي جلد اول مجموعه خاطراتش اظهار داشت: جلد اول اين كتاب، دوران كودكي، تحصيلات ابتدايي، متوسطه، تحصيلات دانشگاهي در اروپا و تاريخچه مشروح و كامل مبارزات دانشجويان خارج از كشور را دربر مي‌گيرد كه از زبان خودم به عنوان راوي زنده و حاضر در ماجرا نقل شده است. ابتداي اين كتاب، شامل بيوگرافي خانواده پدري و مادري من است كه هر دو از سادات و خانواده پدري‌ام به امام حسن مجتبي(ع) و خانواده مادري‌ام به امام موسي‌بن جعفر(ع) مي رسند.
اين نويسنده درباره زندگي و ارتباط خود با انقلاب اسلامي گفت: در يك خانواده روحاني متولد شدم و دوران كودكي پرتلاطمي را پشت سر گذاشتم. پدرم از نزديكان مرحوم آيت‌الله بروجردي بود كه همراه امام خميني(ره)، جزو ياران ايشان محسوب مي‌شدند. بنابراين ارتباط ما با امام خميني(ره)، تبديل به رابطه خانوادگي شد. دوران ملي شدن صنعت نفت، مبارزات سياسي جبهه ملي با استبداد داخلي و استيلاي خارجي، با دوران كودكي و نوجواني ام همزمان شد. درسال 1340 ديپلم گرفتم و به آلمان رفتم. از اواخر سال 1341، وارد فعاليت‌هاي سياسي شدم و در كادر سازمان دانشجويان ايراني وابسته به كنفدراسيون جهاني دانشجويان و محصلان ايراني قرار گرفتم كه در آن زمان دو نيروي جبهه ملي و حزب توده‌ در اين سازمان فعال بودند. عناصر جبهه ملي تمايلات سوسياليستي داشتند. توده‌اي‌ها هم ضد مذهب بودند. همزمان با اين حركت، سازمان بين‌المللي دانشجويان مسلمان پنجاه تا شصت كشور اسلامي، در اروپا به وجود آمد كه يك شاخه آن در شهر آخن آلمان بود و من عضو آن شدم. البته در سال‌هاي اول زندگي ام در آلمان، اتفاقات زيادي افتاد كه همه را مكتوب كرده‌ام.

طباطبايي از فعاليت انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا ياد كرد و توضيح داد: در سال‌هاي 1345 و 1346، انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا را تاسيس كرديم و با كمك افرادي مانند؛شهيد دكتر مصطفي چمران، انجمن اسلامي امريكا و كانادا هم راه‌اندازي شد و اين دو سازمان با هم مرتبط شدند و من به عنوان يكي از بنيان‌گذاران انجمن اسلامي اروپا با سران اين انجمن در امريكا ارتباط برقرار كردم. فعاليت‌هاي سياسي من ابتدا در سازمان دانشجويان ايراني و سپس در انجمن اسلامي دانشجويان در اروپا ادامه داشت. از سال 1348 در نجف اشرف با امام ارتباط داشتم و توجه ايشان را براي حمايت از انجمن‌هاي اسلامي جلب كردم و در نهايت سال 1357 با امام خميني(ره) به ايران آمدم.

وي جلد دوم مجموعه خاطرات خود را در برگيرنده فعاليت سياسي‌ قبل از انقلاب در خارج از كشور و ارتباط با امام در نجف اشرف، فعاليت با شهيد دكتر چمران و امام موسي صدر در لبنان و رابطه با دانشجويان در اروپا و فلسطينيان دانست و ماجراي انتخابات 12 فروردين سال 1358 را به عنوان بخش پاياني جلد دوم خاطرات خود معرفي كرد.

نويسنده كتاب "تكنوپولي"، علت انتخاب اين مقطع زماني را براي پايان جلد دوم  اين‌گونه بيان كرد: دليل انتخاب رفراندوم سال 1358 براي پايان جلد دوم، همان تلاش‌هاي سياسي دوران دانشجويي بود كه به اميد دست يافتن به آزادي و رهايي از استبداد داخلي و استيلاي خارجي انجام مي‌شد و اين امر در روز دوازدهم فروردين سال 1358 محقق شد.

طباطبايي كه قسمتي از عمر خود را در لبنان و در كنار امام موسي صدر و شهيددكتر چمران گذرانده، دراين باره گفت: يك بخش از فعاليت‌هاي من در لبنان ، همراه با امام موسي صدر بود. او در دو جبهه فعاليت داشت، يكي حمايت از انجمن‌‌هاي اسلامي و ديگري در ارتباط با دكتر چمران و شاخه‌اي از فلسطينيان مسلمان كه از اروپا به آن‌ها كمك مي‌كرديم.

اين نويسنده، درباره مجلدات سوم تا پنجم مجموعه خاطرات خود گفت: جلد سوم مجموعه خاطراتم به روند شكل‌گيري انقلاب اسلامي ايران از ديد خودم پرداخته و شامل؛ ذكر حوادث، تحليل آن‌ها و پيدايش انقلاب و حوادث منجر به بهمن 1357 است. جلد چهارم از رفراندوم سال 1358 شروع و تا آغاز جنگ تحميلي ادامه دارد و جلد پنجم، جنگ تحميلي را دربرمي‌گيرد و تا سال 1368 و رحلت امام‌خميني(ره) پيش مي‌رود.

وي با اشاره به اين‌كه ناشر اين مجموعه، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (نشر عروج) است ،افزود: براساس قانون، آثار مكتوبي كه سخني را از امام نقل يا به ايشان منسوب مي‌كنند، بايد توسط دفتر نشر آثار امام مورد تاييد قرار گيرند و چون در سه جلد اول مجموعه خاطرات، به نحوي از امام خميني(ره) سخن به ميان آمده و نقش ايشان در اين كتاب‌ها پررنگ است، بايد به تاييد موسسه تنظيم و نشر آثار امام برسند. در واقع وزارت ارشاد، گواهي تاييد نشر عروج را براي انتشار كتاب مي‌خواهد.

طباطبايي به انتشار بيش از هزار عكس در سه جلد اول مجموعه خاطراتش اشاره كرد و گفت: بعضي از آن‌ها قبلا منتشر شده و بقيه براي اولين بار منتشر مي‌شوند. اين تصاوير، روايتگر حوادث سياسي دوران انقلاب اسلامي، نجف اشرف، آلمان و لبنانند.

وي از موقعيت خود در زمان جنگ ايران و عراق گفت و تصريح كرد: من در دوران جنگ تحميلي، در ايران و عضو شوراي عالي دفاع بودم و ماموريت‌هاي ديپلماسي خارجي را به عهده داشتم. سياست‌هاي خارجي ايران در زمان جنگ، زير نظر شوراي عالي دفاع هدايت مي‌شد.  

اين فعال سياسي قبل از انقلاب اسلامي، درباره ميزان استناد كتاب‌هاي دفاع مقدس گفت: دراين‌ باره نمي‌توانم اظهار نظر كنم. چون خودم شاهد واقعه‌اي كه دست‌مايه خلق اثر براي نويسنده شده است، نبوده‌ام، پس نمي‌توانم درباره آن قضاوت كنم. آثار برجسته در زمينه دفاع مقدس خيلي كم است. ولي توصيه مي‌كنم، آثار شهيد آويني را همه بخوانند.

وي با اشاره به متن نوشته‌هاي آويني ادامه داد: نبايد انتظار داشت هر كتابي براي همه قابل درك و فهم باشد. يعني هر مولفي با مخاطبان خاص خودش روبه‌رو ست. روشن است كتاب‌هايي كه براي مردم عام نوشته مي‌شوند، داراي يك قلم و يك محتوا هستند، اما كتاب‌هايي كه رسالت بالاتري دارند، داراي عمق و ژرفاي بيشتري اند و طبيعي است كه مخاطبان متفاوتي هم دارند. وقتي مخاطبان كتاب، افراد با فكر و انديشه باشند، بايد آن‌ها درباره كتاب قضاوت كنند. البته در قضاوت يك كتاب، بايد نگاه هاي مختلف نويسنده را مد نظر قرار داد.

صادق طباطبايي، بيشتر كتاب‌هاي خاطرات مربوط به انقلاب را ديده و مطالعه كرده است. او دراين‌باره مي‌گويد: به نظرم در بسياري از اين كتاب‌ها نويسنده با ديد امروز خود، حوادث آن روز را بازنگري و نگارش كرده و حتي تصورات امروزش را به عنوان واقعيات ديروز بيان مي‌كند و ديدگاه سياسي‌اش در نقل حادثه‌ها تاثير دارد. متاسفانه در خاطره‌نويسي‌ها نظرات نويسنده بر بيان حقيقت، غالب است كه قسمتي از آن طبيعي و بخشي از آن جزء بيماري‌هاي اجتماعي ماست كه ناشي از چند صد سال استعمار فرهنگي است. پس چنين شخصي، روايتگر صادق اتفاقات تاريخي نيست.

طباطبايي به واسطه ارتباط با امام‌خميني(ره) قبل و بعد از انقلاب اسلامي، خاطرات زيادي با ايشان دارد. وي درباره ميزان مطالعه امام‌خميني(ره) اين‌گونه توضيح داد: امام يكي از كتابخوانان سرآمد بودند. ايشان كتاب‌هاي روز را هم مطالعه مي‌كردند. يك بار از احمد آقا پرسيدم: امام اخيرا چه كتابي خوانده اند؟ گفت: كتاب شهرآشوب، جزء آخرين رمان‌هايي است كه امام مطالعه كرده‌اند. گاهي اوقات،‌كتاب هاي انجمن اسلامي را براي ايشان مي‌بردم و ايشان به مطالعه آن‌ها مي‌پرداخت. در دفتر كارشان در نجف اشرف، كتاب سوسياليسم، چاپ دانشگاه تهران را ديدم و از آن عكس گرفتم. امام‌خميني (ره) مطالعات باز، گسترده و روشنفكرانه‌اي داشتند.

وي با بيان اين مطلب كه فعالان سياسي به مطالعه نياز دارند، گفت: كسي كه در حال ورود به فعاليت‌هاي سياسي است، حتما بايد تاريخ را مطالعه كرده باشد. شخصيتي مثل امام‌خميني(ره) كه سبب تحولات دوران‌سازي مي‌شوند و نه تنها در ايران، بلكه در منطقه تاثير مي‌گذارند، حتما مطالعات تاريخي عميقي داشته اند. علتش اين است كه موضوع تاريخ، انسان است. خلق و خوي انسان در طول تاريخ عوض نمي‌شود. انسان همان انسان چند صد سال پيش است. با اين تفاوت كه امكاناتش براساس تحولات زمان گسترده مي‌شود. بنابراين حوادث تاريخ تكرار مي‌شوند. كسي كه قصد ايجاد تغيير در تاريخ را دارد، بايد سير ايجاد حوادث و اثرات آن و ارتباط حوادث با يكديگر را درك كند. به اين ترتيب توانايي تحليل امروز، پيش‌بيني و ايجاد تغيير در فردا را دارد.

اين خاطره نويس به آثار مكتوب امام خميني(ره) اشاره كرد و گفت: وقتي به آثاري مثل سرالصلوة و شرح دعاي سحر مراجعه مي كنيم، شاهد اوج عرفان در اين كتاب‌ها هستيم. اين آثار به قلم دوران جواني امام نگارش شده اند. چنين شخصي، مطالعات عميق داشته و استادان فن را ديده و در اوج جواني، كتاب هاي ارزنده‌اي نوشته  كه اين امر، نشانگر انس ايشان با كتاب است.

وي كه بخشي از عمر خود را با شهيد چمران گذارنده، از آثار مكتوب او ياد كرد و گفت: كتاب‌هاي چمران از لحاظ ادبي فوق‌العاده اند. آثار او عميق، پراحساس، زيبا، خالص و مخلص است. نوشته‌هايش مثل شعر است. درون پاك او به قلمش محتوا داده و آشنايي با ادبيات و مطالعه زياد و ذوق شعرسرايي، ساختار آثار او را قوي كرده است. چمران به كتاب‌خواني علاقه داشت و در دفتر كار و خانه‌اش در جبل عامل، داراي كتابخانه‌اي شخصي بود كه من از آن عكس دارم. كتابخانه‌ او شامل كتاب‌هاي علمي، سياسي و اجتماعي بود.

عضو سابق انجمن دانشجويان ايراني در اروپا، چمران را يك عارف دانست و اظهار داشت: شهيد چمران درجايي نقل مي‌كند:« من از خدا هم توقع و طلبي ندارم». اين سخن، اوج استغناي او را نشان مي‌دهد. چمران، تحصيلات اكادميك برجسته‌ و مطالعات اجتماعي و تاريخي بالايي داشت. كسي كه هم در دانشگاه بركلي و هم در ناسا عضو باشد، بايد توفيقات علمي ارزشمندي را كسب كرده باشد.

طباطبايي ارتباط خود با دكتر علي شريعتي را دوسويه دانست و افزود: در زمان حضور دكتر شريعتي در اروپا (سال 1343)، ارتباط ما از طريق انجمن هاي اسلامي ادامه داشت و پس از آن در زمان فعاليت شريعتي در حسينيه ارشاد، رابطه ما قوي‌تر و پيوند حسينيه ارشاد و انجمن‌‌هاي اسلامي در اروپا تقويت شد. او براي انجمن‌هاي اسلامي مقاله و يادداشت مي‌نوشت. پس از ورود دكتر شريعتي به ايران، 2 جلسه براي معماري فرهنگي انقلاب توسط افرادي مانند؛ شهيد مطهري، شهيد بهشتي و امام موسي صدر و افرادي از طرف مرحوم آيت ا...طالقاني تشكيل شد كه برنامه‌هاي آينده انقلاب را تدارك ‌ديدند. در كتابم درباره آن‌ها مفصل نوشته‌ام. در اين جلسات قرار ‌شد يك برنامه فرهنگي بلند مدت براي حفظ خون شهداي 15 خرداد طراحي شود و دكتر شريعتي هم وظيفه ايجاد تحول در فضاي دانشگاه را برعهده گرفت. 

طباطبايي از وضعيت دانشگاه‌ها، قبل از انقلاب و فعاليت‌هاي دكتر شريعتي در اين فضا گفت و تصريح كرد: دانشگاه در آن دوران تحت تاثير افكار ماركسيستي و جنبش‌هاي آزادي بخش در مقياس جهاني بود كه بيشتر تمايلات سوسياليستي داشتند. شريعتي با علم به اين كه با ورود به ايران بازداشت خواهد شد، به ايران آمد و بالاخره هم بازداشت شد و از آن بهره‌برداري سياسي كردند. پس از آزادي، از مدرسه‌اي در مزينان شروع و سپس به دانشگاه مشهد و حسينيه ارشاد رفت . در واقع، تغيير فضاي فرهنگي دانشگاه‌ها و تبديل جريان روشنفكري سوسياليستي به روشنفكري مذهبي، مديون تلاش‌هاي افرادي چون دكتر شريعتي است. وقتي شريعتي به پاريس رفت، ساواك حسينيه ارشاد را تعطيل كرده بود. من به اتفاق امام موسي صدر به ديدنش رفتيم و امام صدر پيشنهاد تاسيس حسينيه ارشاد در اروپا را داد و گفت: اينجا را به مركز جوشان فكر و انديشه مدرن اسلامي تبديل مي‌كنيم. شريعتي پس از چند لحظه سكوت گفت: آقاي صدر! در اين فضا، زرق و برق و نعمت فراوان چگونه مي‌توان از ابوذر و علي‌بن‌ابيطالب(ع) نوشت؟ براي نوشتن از اين شخصيت‌ها بايد در سختي و رنج قرار بگيريم.

طباطبايي در پاسخ به برخي كه مي گويند شريعتي به دليل تحصيل در غرب، متاثر از افكار غربي است، پس كتاب‌هايش هم داراي نواقصي است، گفت: چرا نگرش شهيد دكتر بهشتي به شريعتي را ملاك قرار ندهيم؟ ايشان شريعتي را "انساني در جست‌وجوي شدن" مي‌داند. البته او مكاتب غربي را به خوبي مي‌شناخت. اما تاثيرپذيري ضد آموزه‌هاي اسلامي از آن‌ها نگرفته است.
صادق طباطبايي با توضيح اين مطلب كه قرآن همه انسان‌ها را به تدبر در آيات خلقت دعوت مي‌كند، افزود: آنجايي كه قرآن درباره ارزش قلم مي‌گويد، هيچگاه خلق آثار ديني را محصور به ذهن افراد خاصي نمي‌داند. در تاريخ افراد زيادي را داريم كه آثارشان در زمينه دين و علوم ديگر مثال‌زدني است.
به عقيده وي ، دكتر چمران در عرفان نظري تحصيل كرده و اسطوره عرفان عملي است و دكتر شريعتي از لحاظ عرفان عملي در حد دكتر چمران نيست، اما در توليدات علمي، تحليلي و بياني ،دكتر شريعتي از چمران پيشتر است.

وي كه در زمينه ارتباطات هم به مطالعه و تحقيق پرداخته است، درباره شبيخون فرهنگي مي‌گويد: زماني كه به آلمان رفتم، دوراني بود كه اين كشور، خرابي‌هاي جنگ را پشت سر گذاشته و در حال طي كردن پله‌هاي ترقي بود. من شاهد تفكرات، كيفيت عملكرد، برنامه‌ريزي و اجراي آن‌ها توسط مردم آلمان بودم. وقتي در سال 1373 مساله «شبيخون فرهنگي» در ايران مطرح شد، اين واژه به دل من نشست. چون آثار و تبعات اين شبيخون فرهنگي را در آلمان لمس كرده بودم. سال 1983، سال اختراع ديجيتال و ورود اين صنعت به رسانه‌ها بود. آلمان تا سال 1982 سه شبكه تلويزيوني داشت. 10 سال بعد از ورود ديجيتال به تكنولوژي رسانه‌ها، فرهيختگان آلمان از فرهنگ حاكم بر روح جوانان آلمان ناراضي و معتقد بودند كه تاثير فرهنگ آمريكايي بر جوانان آلماني طي 10 سال، باعث دگرگوني آنان شده است. يعني نسلي پرورش داده شده بود كه عاري از هرگونه خصلت‌هاي اخلاقي و انضباط كاري بودند.

اين محقق در ادامه گفت: وقتي در سال 1372، ساز و كارهاي دفاع از فرهنگ بومي براي مقابله با شبيخون فرهنگي اعمال شد، براي من ملموس بود كه با اجراي اين برنامه و با اين شيوه‌ها، ما به نقطه مطلوب نمي‌رسيم . يعني ما قصد داريم نسلي را بپرورانيم كه در فرهنگ خودي بالنده شود، اما ممكن است او را از فرهنگ خودي گريزان ‌كنيم.  
تصور ما بر اين بود كه گروهي در پي برنامه‌ريزي براي جوانان ما هستند تا آنان را از حجاب، دين و فرهنگ خود جدا كنند. ما با چنين شناختي وارد ميدان مبارزه با شبيخون فرهنگي شديم. در حالي كه مقوله شبيخون فرهنگي يك نبرد گسترده جهاني بين فرهنگ و تكنولوژي است كه از قرن هفدهم پايه‌ريزي شده است.

وي از عملكرد معماران تمدن جديد گفت و تصريح كرد: آنان بر اين باور بودند كه براي بررسي علمي يك پديده، اخلاق بايد كنار گذاشته شود، پيشداوري نبايد كرد، حوادث را نبايد به هم مرتبط دانست و اشياء را بايد مستقل ارزيابي كرد. از آن زمان به بعد، اخلاق و فرهنگ از تكنولوژي، علم و فرهنگ زدوده شد و همين جاست كه تكنولوژي هسته‌اي به جاي اين كه در خدمت انسان‌ها باشد، تبديل به فاجعه هيروشيما مي‌شود.

صادق طباطبايي با قياس تمدن جديد و تفكر توحيدي گفت: تفكر توحيدي معتقد است مشيت الهي در همه پديده‌ها و حوادث جاريست و همه به هم مرتبط‌ند. يعني تفكر ديني و توحيدي، خلاف آن چيزي را مي‌گويد كه تمدن جديد بر اساس آن پايه‌ريزي شده است و نتيجه اين مي‌شود كه در فرهنگ و تمدن غربي، تحقيق در جهت كيفيت و بسط قدرت و تلاش علمي در تفكر توحيدي، براي كشف و بسط حقيقت كاربرد پيدا مي‌كند. پس بين تئوري قدرت و تئوري حقيقت تفاوت زيادي است.

وي به برنامه‌ريزي فرهنگي در ايران اشاره كرد و گفت: ما در جهاني كه فرهنگ و تكنولوژي در يك ميدان نابرابر  مقابل هم قرار گرفته اند، اين شبيخون را ناديده گرفتيم و اين تكنولوژي را در تعدادي انسان خلاصه كرديم كه در گوشه‌اي از دنيا هدفشان از بين بردن مباحثي خاص از اعتتقادات ماست . 
 من بارها در مطالبي كه منتشر كرده‌ام، به صراحت گفته‌ام: برنامه‌هاي ديني و معارف راديو و تلويزيون، در نزديك كردن جوانان به معارف ديني، موفقيت قابل توجهي نداشته اند.  آيا مخاطبان برنامه‌هاي تلويزيوني ما، فقط جوانان مذهبي و مسلمانند؟  اقليت‌هاي غير مسلمان هم از عناصر اين كشورند. اين تلويزيون، متعلق به آنان هم هست. به اين افراد هم بايد افكار و عقايد اسلام را عرضه كنيم. البته چگونگي ارائه آن مهم است. 

صادق طباطبايي تا به حال، سه كتاب نيل پستمن با عناوين: تكنوپولي (تسليم فرهنگ به تكنولوژي)، زندگي در عيش، مردن در خوشي (زوال فرهنگ در بستر عشرت) و زوال دوران كودكي را ترجمه كرده است. او براساس تناسب با شرايط جامعه ايران كتابي با عنوان «طلوع ماهواره؛ افول فرهنگ» را تدوين كرده و در آن به بررسي اثر اين رسانه‌ در جامعه ايران پرداخته است.

وي در پايان از تدوين خاطرات خواهرش، فاطمه طباطبايي ـ همسر حاج احمد خميني ـ‌ خبر داد و گفت: از زماني كه خواهرم وارد خانواده امام شد، شاهد حوادث و اتفاقات زيادي بوده است. او دختري باهوش، كنجكاو، موشكاف و به شدت مورد علاقه امام خميني(ره) بود. بنابراين حرف‌ها و خاطرات شنيدني از زندگي در كنار امام دارد و درصدد است كه آنها را منتشر كند.

***
سفارش ماندگار
نصايح امام موسي صدر به صادق طباطبايي

صادق طباطبايي، هنگام عزيمت به آلمان براي ادامه تحصيل از امام موسي صدر درخواست پند و نصيحت مي‌كند. امام موسي صدر در گفت‌و‌گو با خواهرزاده‌اش توصيه‌هاي مهمي به این شرح بیان کرد:

صادق عزيز؛ شب سه‌شنبه‌اي است كه تصور مي‌رود، فرداي آن ما را ترك كرده به سوي آلمان، يعني كشوري كه تا حد زيادي فعاليت در آن در سرنوشت تو مؤثر است، بشتابي. حالت فعلي ما را كه مشاهده مي‌كني: شبي است و نيمه شب، همه در خواب برفتند و شب از نيمه گذشت، ميزي است و چراغي، اجتماعي است و سيگار همايي!

تصور مي‌كني كه اين منظره، اين صدا و اين حالت، با گذشت امشب محو مي‌شود؟ ابدا! خود اين ضبط صوت بهترين سند و گوياترين شاهد براي ابدي بودن موجودات در اين جهان است. صداي من را اين ضبط صوت در خود ثبت مي‌كند و به همراه تو و در شب‌هاي تو و در روزهاي تو به گوش تو فرو مي‌خواند. جهان ما ضبط صوت بزرگي است كه صداي ما و هر كلمه‌اي كه از ما صادر مي‌شود را ثبت مي‌كند. هر حالتي را كه از ما به وقوع بپيوندد ضبط مي‌كند و هر عملي كه از ما صادر شود در خود نگه مي‌دارد. در قرآن به اين آيه بر مي‌خوريم: «و ما تكون في شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا كنا عليكم شهودا»(سوره یونس آیه 61). همه افعال و اقوال و حالات، در كتاب الهي يعني اين ضبط صوت بزرگي كه همه چيز را در خود ضبط مي‌كند، مسجل و يادداشت مي‌شود. همه چيز محفوظ مي‌ماند تا روز حساب. 

مقصود من از روز حساب نه تنها حساب قيامت است و جزاي الهي! مقصود حساب زندگي نيز هست. تصور كنيم كه دو نفر راهي را مي‌پيمايند. اولي قدمي بر مي‌دارد و قدمي مي‌گذارد؛ گاهي مي‌خوابد و گاهي باز مي‌گردد؛ گاهي چرت مي‌زند و گاهي آرام مي‌رود. ديگري ساعات خود را هدر نمي‌دهد و به سوي هدف خود مي‌شتابد. بديهي است كه دومي زودتر به مقصد مي‌رسد و اولي يا به هدف نمي‌رسد و يا ديرتر! آيا مي‌توان شك كرد ساعاتي كه بر اين دو گذشته و حالاتي كه اين دو در اين ساعات داشته‌اند، در سرنوشت آن‌ها بي تاثير است؟ چگونه مي‌توان فرض كرد گامي را كه يكي از اين دو تن در آن لحظه برداشته‌اند، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بي اثر بوده است؟

به طور كلي آنچه از ما صادر مي‌شود، آنچه مي‌گوييم و آنچه مي‌شنويم، مجسم و متبلور شده و به صورت جزاي اعمال در اين جهان و آن جهان به دست ما داده مي‌شود. آن روز است كه به تعبير قرآن مي‌گوييم: «مال هذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها»(سوره کهف آیه 49). امتحانات خود نمونه زنده‌اي از حساب الهي است و همچنين شاهد صدقي بر نتيجه اعمال ما در سعادت زندگي ماست.

تصور مي‌كنم كه دقت در اين بحث اگر با اقناع توأم باشد و اگر طغيان و عنفوان جواني بر اين تفكر پرده‌اي نيندازد، با كمال وضوح نشان دهد سفري را كه با اين رنج براي تو فراهم شده است، ايامي را كه با نهايت تلخي بر خويشان تو مي‌گذرد، بسيار گرانبهاتر است از آنكه به هدر رود و يا در ترسيم آينده تو بي‌تأثير باشد. فكر مي‌كنم كه اگر ممكن بود كسي تمام عمر را به تلاش و فعاليت و به قدم برداشتن در راه حق و خير و صلاح صرف نمايد، حتما جز اين شيوه عقل و آيين منطق نبود. ولي چه بايد كرد كه انسان خسته مي‌شود. انسان نشاط هم لازم دارد. ولي به قدري كه نمكي در طعام باشد، نه آنقدر كه غذا را شور كند! و نه آنقدر كه هدف از زندگي انس و تفريح باشد، و درس چون آبي و چون صورتي و ماسكي بر زندگي انسان قرار گيرد.
در باره مسائل ديني تصور مي‌كنم همين مقدمه‌اي گفتم كافي باشد. مطالعه و رعايت صلاح ابدي همان قدر مهم است كه رعايت صلاح و سعادت آينده زندگي و چه بسا سعادت ابدي بسيار پر اهميت تر از سعادت 50 سال يا 40 سال زندگي به حساب آيد. هر چند كه اين دو مصلحت با يكديگر تفاوتي ندارند. در دين اسلام دنيا و آخرت يك مفهوم و يك واحد را تشكيل مي‌دهند. در قرآن كريم به اين موضوع چنين اشاره شده است: «من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مومن فلنحيینه حياة طيبة و لنجزينهم اجرهم احسن ما كانوا يعملون»(سوره نحل آیه 97). آنان كه رفتار نيك و ايمان به خدا دارند، زندگي گوارا و جزاي آخرت مطبوع در انتظار آنان است. دنيا و آخرت در نظر اسلام از هم جدا نيست. راه صحيح راهي است كه سعادت آينده انسان و سعادت ابدي او را در آن واحد، تحصيل كند. بسيار آسان است كه انسان راهي را كه مي‌رود، با قصد صالح به جاي آورد. همانطور كه روزي مي‌گفتم، انسان نقاط گوناگون و عناصر مختلفي در وجود خود دارد، اگر بتواند راهي را انتخاب كند كه تمام عناصر او ارضاء شود، آن راه موفقيت آميزتر است. چه با نيروي بيشتر و متمركزتري به سوي هدف مي‌شتابد. طبيعي است كه اگر از درس خواندن، كار كردن، مدرسه رفتن و حتي از خانه دار شدن و اداري بودن قصد صالح داشته باشيم، همه اين كارها را مي‌توانيم در سلك عبادت قرار دهيم.

عبادت به نماز و روزه منحصر نيست. پيغمبر اسلام به ابي‌ذر كه يكي از نزديك‌ترين صحابه اوست مي‌گويد: «حتي در خواب و خوراك قصد قربت داشته باش». آري؛ خواب و خوراك از لوازم زندگي انسان است. سبب تأمين نيرو براي انسان مي‌شود و موجب مي‌گردد كه انسان بتواند با نشاط بيشتري در راه خير، در راه صلاح مردم، در راه كمك به همنوع قدم بردارد. پس خواب و خوراكي كه با قصد قربت و با تصميم بر كار نيك انجام گيرد، عبادت است. سفر كردن براي تحصيل، اگر با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد و اگر به قصد حفظ حيثيت انسان و تأمين آسايش همنوعان صورت گيرد، جهاد در راه خدا محسوب مي‌شود. آنگاه اين قصد سبب مي‌گردد كه انسان در اين راه با دقت بيشتري قدم بردارد. چه بسا وجود اين قصد انسان را محدود مي‌كند، ولي راه موفقيت آميزتر و نتيجه بخش‌تر است. درآيه ديگر مي‌خوانيم: «يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم»(سوره انفال آیه 24). دعوت پيغمبر را سبب زندگي شمرده است. با كمال تاسف متدينين امروز معتقدند كه دين فقط براي مرگ است. به اين سبب، جوانان كه تصور مي‌كنند دين با راه زندگي، با كار و كوشش و با تلاش براي تأمين آينده هماهنگي ندارد، از دين اعراض مي‌كنند. در حالي‌كه به طور مسلم مي‌توان گفت: اسلام و يا هر دين خدايي، هيچ يك از غرايز اصلي و احتياجات ضروري انسان را منع نكرده است! از خوردن و آشاميدن جلوگيري نكرده است. بلكه گفته است، راه صحيح را براي خوردن و آشاميدن انتخاب كنيد! تجاوز نكنيد! اسراف در خوردن نكنيد! عينا همان ترتيب را در غريزه جنسي انسان مشاهده مي‌كنيم. به هيچ وجه از اين غريزه منع نشده است. در اسلام جلوگيري از اين غريزه و ساير غريزه‌هاي زندگي انساني، رهبانيت ناميده شده و گفته شده است: «لا رهبانية في الاسلام». ليكن از تجاوز به ناموس غير و از افراط در اين امر منع شده است. اين غريزه نيز مانند خوردن و آشاميدن است. بهره بردن از زيبايي‌هاي زندگي و بهره بردن از نعمت‌هاي الهي، به طور معقول و منطقي نه تنها بي‌اشكال است، بلكه در بسياري از آثار وارد از اهل بيت ديده مي شود كه مرغوب و محبوب خداوند است. پس مي‌توان راهي را رفت كه بدن انسان لذت برد، روح انسان شاد باشد، افكار انسان آرامش يابد و در عين حال خويشان انسان خوشنود باشند. چه امتيازي مي‌شود داد به كساني‌كه يك قسمت بزرگ از وجود خود، يعني فطرت خداجويي را كنار گذارند و يا غرق در شهوات شوند و يا از حريم اجتماع و زندگي اجتماعي كناره گيرند؟

درس بايد خواند؛ مرد اجتماع بايد بود؛ در عين حال مرد دين‌دار هم مي‌توان بود‍‍! همه اينها با هم جمع مي‌شوند. بلكه همه اينها يك راه است. آرامشي كه در نتيجه نماز و رضايتي که در نتيجه روزه براي انسان حاصل مي‌آيد، نه تنها زحمت مختصري كه در راه به پا داشتن اين عبادات مي‌كشد جبران مي‌كند. بلكه آرامش، آسايش و نوري در قلب انسان پديد مي‌آورد كه توفيق وي را در هدف‌هاي تحصيلي نيز تامين مي‌كند. تصور مي‌كنم كه با كمال وضوح مي‌توان دريافت كه عبادات با تمرين بسيار آسان مي‌شود. انساني كه خاشع بود، با كمال سهولت به عبادات مختصري كه از طرف خداوند بزرگ به او تكليف شده است گردن مي‌نهد.

آنچه مي‌توانم بر مطالب گذشته خود بيفزايم اين است كه هرگاه اشكالي در يكي از بحث‌هاي ديني بر تو و يا براي يكي از دوستانت پيش آمد، با نهايت خوشوقتي آماده جواب دادن به آن‌ها هستم. اصولا اين قسمت از مكاتبات را از بهترين وظايف خود مي‌دانم. تو خود مي‌داني كه در هفته متجاوز از 7 ساعت در مدارس اين‌جا و بيروت با جوانان سر و كله مي‌زنم. به آنها گفته‌ام كه در سالن را مي‌بنديم و دهان ها را مي‌گشاييم. آنچه مي‌توانيد سؤال كنيد و من آماده پاسخ دادن به آنها هستم. به نظر من سعي در اصلاح جوان‌ها بسيار ارزشمندتر از سعي در اصلاح بزرگسالان است. چه آن‌ها با عبادت خوي گرفته اند و چه از آن ها اميدي براي ساختمان مستقبل (آينده) نيست. آينده ما به دست تو و امثال تو از جوان‌هاست. اميدواريم كه از تنگ نظري قديميان و از تندروي امروزيان كه نتيجه و عكس‌العمل آن افراط بوده است، بر حذر باشيد. اميدواريم كه دنيايي كه نسل شما مي‌سازد، دنيايي آزاد و آباد و آسوده باشد. دنيايي باشد كه در آن عدل و حق و خير، همراه ايمان و علم ديده شود. دنيايي كه ما بتوانيم ايام پيري خود را با كمال راحتي و آرامش در آن بگذرانيم و اميدوار باشيم كه فرزندانمان آينده‌اي سعادتمند دارند.

تو را به خدا مي‌سپارم و با اين جمله از تو خداحافظي مي‌كنم: اميدوارم كه هميشه خوش و موفق باشي و ما را فراموش نكني! اين آيه را به وسيله اين نوار در گوش تو مي‌خوانم: «ان الذي فرض عليك القرآن لرادك الي معاد...»(سوره قصص آیه 85). اين آيه خطاب به پيغمبر است و او را بشارت مي‌دهد، خدايي كه قرآن را بر تو نازل و واجب كرده است، به طور حتم تو را به سرانجام مقصود مي‌رساند. او بهترين پناهنده و مهربان‌ترين مهربانان است. آري؛ راهي كه پيغمبر مي‌رود، راهي كه در راه حق و خير و عدل باشد، قدم هايي كه با تدبير و با علم توأم باشند، حتما به سرانجام خواهند رسيد. اين آيه براي ما تفألي است از وضع آينده تو؛ خداحافظ و نگهدار تو‍!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها