گزارش ایبنا از نقد کتاب «ایران و سازمان سیا»
بیات: اوج کتاب در نقد اثر کیم روزولت است/ رحمانیان: کتاب بایندر در نقد دیدگاه روزولت هیچ نکته نوآورانهای ندارد
کاوه بیات در نقد کتاب «ایران و سازمان سیا» گفت: «نقطه اوج رویکرد نویسنده، بررسی کتاب «ضدکودتا» کیم روزولت است، کتابی که نویسنده سعی کرده در آن زاویه خاصی به نگاه خواننده بدهد، اما بایندر در بررسی کتاب روزولت آنرا با دادهها و اسناد انطباق داده است.» داریوش رحمانیان نیز معتقد است: در نظر برخی ممکن است این اثر نوآورانه جلوه کند، اما بنده یک سخن جدید در این اثر حتی در نقد کتاب کیم روزولت و خاطرات ویلبرت مشاهده نکردم.
بهرهگیری نویسنده از زبان ظریف و پر پیچ و خم
بیات با اشاره به مطالعه اصل کتاب «ایران و سازمان سیا» گفت: به نظر بنده ترجمه کتاب قدری رسا نیست و حق مطلب ادا نشده است زیرا نویسنده در نوشتن کتاب زبان ظریف و پر پیچ و خمی را به کار برده است. برخی واژهها بازیهای ظریفی را دنبال کرده که مترجم موفق به انتقال دقیق آنها نشده است. من به دلیل اینکه اصل کتاب را مطالعه کردهام به برخی اشتباهات این ترجمه اشاره میکنم.
وی با اشاره به برخی صفحات کتاب بیان کرد: در صفحه 55 کتاب در پارگراف تقریبا سوم یک مطلبی آمده است: «فرضیههای مقامات انگلیسی این بود که توقف بحران آذربایجان محرز است و ایرانیان باید سعی میکردند آن بحران غیرقابل اجتناب را به فرصت تبدیل کنند.» به نظر من این متن میتوانست این طور ترجمه شود: «مقامات انگلیسی حاضر در صحنه بر این فرض حرکت میکردند که جدایی آذربایجان یک عمل انجام شده است و ایرانیان باید برای کاهش ضایعات این قضیه غیرقابل اجتناب حداکثر تلاش خود را بکنند.»
مترجم موفق به انتقال دقیق کلمات نشده است
این تاریخنگار با استناد به ترجمه بخش دیگری از کتاب اظهار کرد: مطلب دیگری که فکر کردم، لازم است که به آن اشاره کنم در صفحه 202 و در اواسط پارگراف دوم گنجانده شده است: «البته وقتی حسین علاء، وزیر دربار قبل از اواسط فروردین (اواخر دسامبر) با طرح توطئه افرادی ناشناس نزد هندرسون رفت، به گرمی از وی استقبال نشد.» که ترجمه دقیقتر آن میتواند اینطور باشد: «به همین ترتیب هنگامی که وزیر دربار، علاء در اواخر ماه مارس به نمایندگی از چند توطئهگر ناشناس با هندرسون تماس گرفت، واکنشی نشان نداد.» مقایسه این دو متن معنایی کاملا متفاوت را به خواننده منتقل میکند.
بیات عنوان کرد: مطلب دیگری که به آن توجه کردم در صفحه 225 کتاب درباره نقل قولی است که در آغاز پاراگراف آمده که در متن اصلی وجود ندارد. این نقل قول میگوید: «مصدق میتوانست از این دو موقعیت حزب توده که اینک تبدیل به صدای مخالف پادشاهی شده بود، به نفع خود استفاده کند...» احتمالا این متن جابهجا شده و در واقع در این بخش در نسخه اصلی کتاب نیامده است.
کتاب روزولت قدری اغراقآمیز است
وی با اشاره به همین صفحه کتاب افزود: در پارگراف دیگری که در همین صفحه مدنظر بنده است، آمده: «شاید او میتوانست از این موقعیت حزب توده که آن زمان تبدیل به آشکارترین صدای مخالف پادشاهی شده بود، به نفع خود استفاده کند. شاید او از به آشوب کشیدن پایتخت وحشت داشت.» در حالی که ترجمه دقیق آن میتوانست این باشد: «آنچه میتوان گفت خیلی مثبت که نگاه کنیم مصدق درباره تغییر نظام سکوت اختیار کرده بود، اما در لحظات بعد از شوک حاصل از کودتا اجازه داد که رشته کار از دست برفت.»
این پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر گفت: آخرین موردی که مدنظر بنده است در صفحه 299 کتاب آمده و پارگرافی است که ارجاع به سخنان نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده داده شده و آمده است: «کیانوری به صراحت وجود جماعت تودهای قلابی و خارجیها را در میان آنها تائید میکند.» اما در متن اصلی این گفتار مشاهد میشود: «کیانوری درست یا غلط وجود هر گونه جمعیت قلابی توده یا رخنه عوامل خارجی را قاطعانه رد میکند.» همانطور که میبینید این دو متن در تعارض کامل با هم قرار دارند.
ترجمه کتاب روان نیست و سکته دارد اما غلط ندارد
بیات با اشاره به تفاوت ترجمه در برخی از قسمتهای کتاب اظهار کرد: مواردی که در بالا اشاره کردم، مواردی بود که شامل جملات کوتاه بود و هم میشد در اینجا مطرح کرد. البته همه متن ترجمه شده دارای غلط نیست. با این وجود هر جا که متن آسان است با اینکه ترجمه آن روان نیست و سکته دارد، اما غلط ندارد. در جاهایی از کتاب که روایت آن پرپیچ و خم میشود، مترجم در انتقال آن به فارسی دچار مشکل شده است.
وی با اشاره به نکات مثبت کتاب عنوان کرد: کار مهمی که داریوش بایندر در این اثر انجام داده، استفاده از خاطرات مختلف در بیان رویدادهای نهضت ملی است و نقطه اوج این رویکرد، بررسی کتاب «ضدکودتا» کیم روزولت است، کتابی که روزولت سعی کرده در آن زاویه خاصی به نگاه ما بدهد. بایندر در مقایسه کتاب روزولت بر اساس دادهها و اسناد انطباق داده است؛ اگرچه کتاب روزولت قدری اغراقآمیز است. ضمن اینکه نویسنده در بررسی خود بر کتاب روزولت ادعاهای وی را رد میکند.
توطئهانگاری آفت تاریخنگاری ماست
داریوش رحمانیان با اشاره به دانش آموختگی مترجم در رشته تاریخ گفت: با توجه به اینکه سراحیان دانش آموخته رشته تاریخ است، حضورش به عنوان یک مترجم دارای اطلاع از مسائل پیرامون نهضت ملی در ترجمه این اثر بسیار کمرنگ است.
وی درباره اغلاط کرنولوژیک کتاب بیان کرد: در این اثر اغلاط بسیاری از لحاظ کرونولوژیک (زمان) وجود دارد، اما مساله اصلی در این کتاب، مفروضاتی است که نویسنده بر اساس آن روایت خود را شکل داده و نتیجهگیری است.
استادیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران عنوان کرد: تاریخنگاری ما درباره نهضت ملی، نهضت مشروطه و سرنوشت آن و برخی رویدادهای دیگر گرفتارهایی دارد و آن این است که به شدت روی نقش عوامل بیرونی تاکید و تمرکز دارد.
کتاب از لحاظ اصول تاریخی مشکلات بسیاری دارد
رحمانیان با اشاره به نوع نگاه به نقش عوامل داخلی در حوادث تاریخ معاصر اظهار کرد: چه نقشی برای عوامل و زمینههای داخلی باید قائل شد و به آن چگونه باید نگاه کرد؟ بخشی از تاریخنگاری ما در این حوزه مغفول مانده و درباره آن بحث نشده است که چگونه عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجب رشد نظریه توطئه شده و زمینه این توطئهانگاری را فراهم کردهاند. آنها از بررسی عوامل داخلی مغفول ماندند که این یک آفت مهم است و تاثیرات آن فراتر از تاریخنگاری ما بهشمار میآید.
وی افزود: به باور بنده ضرورت دارد محققانی بیایند و در واقع در سمت و سوی اصلاح این وضعیت گام بردارند و سعی کنند نشان دهند عوامل خارجی در کنار عوامل داخلی در سرشت و سرنوشت رویدادهای جامعه ما نقش داشته و به این دلیل این کتاب اهمیت دارد و بایندر کار مهمی را تلاش کرده بهسامان برساند.
این تاریخنگار بیان کرد: کتاب از لحاظ اصول تاریخی مشکلات بسیاری دارد و به نظر میآید برخی افراد در تلاش هستند برای نفی یا تلطیف نقش عوامل بیرونی در کودتای 28 مرداد به حدی افراط کنند که در واقع آن نقش را به حاشیه برده و کمرنگ کنند و به این مساله بیندیشند که یک کمکی به تاریخنگاری ما کردند.
نویسنده در اثبات فرضیه خود موفق نیست
رحمانیان با اشاره به نقش عوامل خارجی و داخلی در شکست نهضت ملی گفت: در بررسی نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقش عوامل درونی را نمیتوان در سرنوشت و سقوط دولت مصدق نادیده گرفت، همچنین تاثیر عوامل بیرونی را نمیتوان کمرنگ کرد. از طرفی نمیتوان فراز 28 مرداد را به یک خیزش و جنبش خودجوش مردمی تبدیل کرد. در واقع نهضت ملی نفت ایران در مرداد 1332 به دلیل نقشآفرینی هر دو این عوامل شکست خورد. بنابراین هیچ یک از این علل و عوامل به تنهایی نمیتوانست حریف دولت دکتر مصدق شود و نهضت را به شکست بکشاند و خاموش کند.
وی درباره شکلگیری نظریه توطئه عنوان کرد: در بررسی شکست نهضت ملی اگر ضعفهای داخلی از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه ما وجود نداشت، عوامل خارجی موفق به شکست دولت مصدق نمیشد. متاسفانه از برخی روایتهایی که درباره چگونگی شکست این نهضت شکل گرفته، نظریه توطئه به شدت پررنگ میشود، به طوری که گویی همه چیز به استعمار برمیگردد و انگار ما این وسط هیچکاره بودهایم، در واقع چنین دیدگاهی توهینی به ملت ایران است که آنها هر گونه بخواهند ما را میگردانند.
این استادیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بیان کرد: به نظر بنده اصل کتاب میتوانست کمتر از این حجمی باشد که اکنون ارائه شده است. ادعای نویسنده ممکن است در نظر برخی نوآورانه جلوه کند اما بنده به عنوان یک محقق تاریخ معاصر ایران یک سخن جدید در این اثر حتی در نقد کتاب کیم روزولت و ویلبرت به دست نیاوردم. در اصل ادعای نویسنده هیچ پیوند ارگانیکی بین کودتای 25 مرداد(کودتای شکست خورده نخست) و کودتای 28 مرداد وجود ندارد. فرضیهای که نویسنده تلاش میکند آنرا ثابت کند.
نویسنده درباره کودتا دیدگاه عجیبی دارد!
در ادامه بهمن سراحیان درباره پروسه ترجمه کتاب «ایران و سازمان سیا» گفت: ترجمه این اثر دو ماه طول کشید، اما متاسفانه مقدمات مجوز و انتشار آن سه سال به طول انجامید. ضمن اینکه بخشی از کتاب تحت عنوان حلقه مفقوده حذف شد.
وی درباره اظهارنظرهایش در متن کتاب بیان کرد: تعداد اظهارنظرهای بنده در متن کتاب از تعداد انگشتان دست کمتر است. اگرچه بنده درباره فرضیه کتاب چندان با نویسنده همراهی نداشتم، اما با ترجمه آن تلاش کردم تا یک نظریه و طرز فکر جدید درباره کودتای 28 مرداد فارغ از درست یا غلط بودن آن در جامعه مطرح شود.
این مترجم اظهار کرد: بایندر در کتابش برای اثبات نظریه خود یک دیدگاه عجیب ارائه داده و معتقد است که در کودتای 28 مرداد عوامل خارجی دخالتی نداشته و آنرا یک قیام خودجوش خیابانی میداند که باور آن برای ما و اینکه وی چگونه به چنین دیدگاهی دست یافته، مشکل است.
نظر شما