نگارنده در مقدمه این اثر با ابراز تاسف از اینکه نویسندگان کتابها و جراید بزرگ جهان امروز مزدورند و خودشان و قلمشان را به سرمایهداران بزرگ غارتگر جهانی فروختهاند، مینویسد: «خیلی کم نویسندگانی را میبینیم که دردی داشته باشند و صداقتی و تعهدی و مسئولیتی. همین مسئله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یک واقعیت محتوم و تلخ است که اگر نویسندهای آن را دنبال کند (قصه به معنی دنبالگیری و نتیجهگیری یک حادثه است) به حقایقی روشن دست مییابد و انسانهای والای احسن تقویم و انساننماهای پست اسفل سافلین را میشناسد و با تشریح و تبیین این روحیات و نفسانیان متضاد میتواند راه را برای ایجاد جامعهای برین باز کند و به افشاگری سازمانهای بزرگ بینالمللی که مدعیان صلح و آزادی و نجات و حقوق بشرند بپردازد تا مردم جهان خودشان برخیزند و راهی برای آزادی و صلح و عدالت اجتماعی بیابند.»
وی سپس، به حضورش در جبهههای جنگ تحمیلی اشاره میکند و ادامه میدهد: «من این توفیق را داشتهام که طی هفت سال و اندی دوران جنگ و جنایت تحمیلی در معرکهها و عملیات جنگی حضور دقیق و فعال داشته و رشادتها و شهادتها و پایمردیهای فراوانی را دیدهام که هم در طول تاریخ بشر و هم در گستره جغرافیای جهان بینظیر و یا کمنظیر بوده است ولی صحنهها چنان پرشور و شگفتانگیز بوده است که قلم و زبان من را یارای یک از هزار بیان این روشناییها و فداکاریها نبوده است و گاهی بر سبیل احساس و هیجان و اعجاب چیزی مینوشتهام آن هم اندک و نارسا و محدود و کوتاه.»
حجازی درباره ارزشهای مقالههای یادآور شده است: «این مقالات گهگاه در روزنامههای اطلاعات و کیهان درج میشده است. ارزش این نوشتهها در این است که آفریده ذهن و خیال نیست بلکه مشهوداتی است جزیی که با چشمان خود دیدهام و روزنههایی است تنگ به میدان بزرگی که گستره جهانی پیدا کرده است. فتح فاو یکی از حماسههای بزرگ تاریخ اسلام است که بایستی مورخان و محققان بزرگ درباره آن به تدقیق و ژرفنگری پردازند و این پیروزی بزرگ را دنبال کنند و با همه درخشندگیها و عمق و اصالتش بنگارند. ولی با اندوه باید گفت که در این مورد هم غریب و مظلومیم و کمتر کسی از نویسندگان و مورخان به فکر نمایش و نگارش این همه عظمت و اعجاز میافتد و تنها چند نفر از برادران سپاه و ارتش را دیدم که یادداشتهای فراوانی از وقایعنگاری جنگ را فراهم آورده بودند ولی (می نیاید بحر اندر کوزهای)
شگفتا کسانی که هنوز تاریخ مشروطیت مینویسند و تاریخدانانی که بدخمه پوسیده و گذشته صفویه و قاجاریه، حتی مادیه و اشکانیه خزیدهاند و نان همین ملت را میخورند و به بهای خون همین بسیجیان فداکار از نعمت امنیت و سلامت برخوردارند سراغی از این تاریخ و حادثه سرنوشتساز انسانی نمیگیرند و جنگی که پهنه بینالملل را به تکان آورده و ملتهای محروم را به شورش و خیزش افکنده است به حسابشان نمیآید.»
در صفحه 167 کتاب «فتح فاو» میخوانیم: «پیشاور، در بستر سند به آغوش خرم و بهجتزای باغها و کشتزارها و جنگلها سر نهاده، شهری به قدمت تاریخی دراز و کهن از دوران جهانخواری اسکندر که از تنگه خیبر به این سازمان هجوم برده تا حمله سلطان محمود و یورش انگلیسها و اکنون هم در خیابانهایش ماشینهای آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، سازمان ملل، خواربار جهانی، خیمه و خرگاههای سعودی و مریضخانههای کویت و امارات و گاوهای گاریکش زارعین پاکستانی و افواج آوارگان افغانی و پادگانهای نظامی است و یک دنیا غوغا و سروصدا و در هر گوشه و کنار چشمهای هیز جاوسوسان سیا و کا، گ، ب و ماموران امنیتی و قاچاقچیان اسلحه و افیون و زارعین بیل بر دوش و زنانی که از فرق سر تا نوک پا در چادری سفید فرورفته و فقط جلوی چشمشان چند سوراخ کوچک برای دیدشان باز کردهاند و من...
و من سرگردان در این دیار پرهیاهو، سرگشته و غرق دلهره و امید، که ناگهان پرچم جمهوری اسلامی ایران چون برقی که در افقی تیره بدرخشد مرا بخود میکشاند و به آغوش نمایندگی ایران پناه میبرم نماینده ایران آغوش میگشاید و با لبخندی و چائی و موزی بمن آرامش میبخشد، در اتاقی تنها دراز میکشم و بسرنوشت ملت مسلمانی میاندیشم که اینچنین در زیر چکمه بیگانه چهارصد سال است که استخوانش میشکند و امروز با اندام مجروح برخاسته و فریاد میکشد و کلمه (لا) با همه طنین پرتوانش از حلقوم جریحش برمیخیزد و دست رد بر سینه نامحرم میزند...»
کتاب «فتح فاو» با شمارگان یکهزار نسخه، قطع رقعی، 326 صفحه و به بهای 200 هزار ریال، از سوی نشر بعثت روانه بازار نشر شده است.
نظر شما