شعر گمشدهای از شاعر معروف قرن هجدهم انگلیس که در آن شاعر از اطرافیان بیرحم پادشاهان ظالم که دندان تیز کرده و طعمههای خود را میدرند انتقاد میکند برای اولین بار در طول 200 سال گذشته، سهشنبه رونمایی میشود.
این مجموعه در سال 1811 در آکسفورد و با نام مستعار منتشر شد. روی جلد کتاب «مردی از دانشگاه آکسفورد» به عنوان مؤلف به همگان معرفی شد. 50 سال پس از مرگ «شلی» کتاب به وی نسبت داده شد؛ آن هم درست زمانی که نسخههای کتاب نایاب شد. کتاب بار دیگر در یک مجموعه شخصی در سال 2006 کشف شد و فقط در دست عدهای روشنفکر مشاهده شد.
حالا فقط 20 صفحه از این مجموعه-که گویی تنها نسخه موجود از این کتاب است، به دست کتابخانه «بودیان» رسیده است. کتابخانه نیز کتاب «شلی» را دیجیتالی کرد تا برای اولین بار در اختیار عموم قرار گیرد. این کتابخانه که 12 میلیون نسخه کتاب را در خود جای داده قصد دارد تا پایان ماه دسامبر از نسخه دیجتالی کتاب رونمایی کند.
موضوعاتی را که «شلی» در حین نوشتن این مجموعه در ذهن داشت هنوز و پس از 200 سال میتوان به جامعه کنونی نسبت داد. «مایکل راسینگتون» استاد دوره رمانتیک ادبیات در دانشگاه نیوکاسل گفت: « برای من دیدن مجموعه بسیار جالب بود چون این شعر علاقه شاعر به مسائل روز دوره خویش را نشان میدهد و این اعتقادات همراه با نظرات وی درباره شعر نظر عموم جامعه را تغییر دهد. این اثر سالها میان مردم شناخته شده است اما تا آنجا که میدانیم هیچکدام از زندگینامه نویسان «شلی» یا روشنفکران آن را نخواندهاند و خیلی از مردم عادی کنجکاو شدهاند که بدانند ماجرا چیست.»
«شلی» در این شعر دنبال اصلاحات است. وی میخواهد جامعه را اصلاح کند و اصلاح جامعه یعنی اصلاحات در فقر، تعصبات و اعتبار انسانها.
تقبیح جنگ و ظلم، سوءاستفاده از مطبوعات، و ناکارآمدی سازمانهای سیاسی از دغدغههای وی بود. شاعر و یکی از نوادگان ملکالشعرای سابق «مایکل راسن» که هنگام یافتن شعر در سال 2006 مایل بود آن را منتشر کند گفت: «این مجموعه گاهی مانند شعری به منظور برانداختن حکومت عمل میکند. البته خود «شلی» نیز اعلام کرده بود که این مجموعه «قرار نیست پایبند به علایق دولت باشد.» «شلی» با نوشتن اینکه بشر «باید حقش را بگیرد/انسان باید حقش را از حکومت بگیرد» جان خود را به خطر انداخت.»
شعر به دلیل نام بردن از اسامی وزرای حامی جنگ و ظلم در خارج از کشور بسیار خاص شده است. «ادوارد سعید» شرقشناس آمریکایی همیشه از کمبود چنین شعری در ادبیات انگلیسی گلایه میکرد و تعجب میکرد که جای چنین شعری که مخالفت خود را به استعمارگری اعلام کند خالی بود. و حالا انگار این جای خالی پر شده است. «شلی» در قسمتی از شعرش از امپریالیسم بریتانیا در هندوستان سخن میگوید.
«راسن» میگوید: «شعر پر از شعارهای انقلابی و خشم سیاسی است. البته نوشتههای سیاسی همیشه اینگونه است. این عبارات به وقت کشمکش و جنگ مانند عبارتی قابلحمل با انسان همراه خواهد بود.»
«شلی» به دلیل رسالهای به نام «نیاز به ملحد بودن» از دانشگاه آکسفورد اخراج شد. سپس با «هریت وستبروک» دختر 16 سالهای که بیشتر این مجموعه را تایپ کرده بود فرار کرد و با هم ازدواج کردند.
سال 1813 شخصا اثر جدید خود «ملکه ماب» را چاپ کرد و با ماری گودوین 16 ساله که دختر دو شخصیت معروف قرن هجدهم «ماری وول استونکرافت» و «ویلیام گودوین» ازدواج کرد و همسر قبلی خود را ترک کرد. «ماری» و «شلی» در سال 1818 به ایتالیا نقل مکان کردند و «شلی» کتابهای «پرومتئه از بند رسته» و «ماسک حکومت» را که در مذمت کشتار «پترلو» بود نوشت. در آخر کتاب «دفاع از شاعری» خود را نوشت و در آن شاعران را قانونگذاران نانوشته دنیا نامید.
«راسن» میگوید: «شلی» از جوانی و در 18 سالگی شروع به نوشتن کرد. با وجود جایگاهی که در طبقات اجتماعی داشت تصمیم گرفت قهرمان فقرا، ضعفا، و مظلومان باشد. «شلی» در این مرحله هنوز به یک شخصیت انقلابی تبدیل نشده بود و فقط تقاضای اصلاحات داشت.
نظر شما