سه‌شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰
بقایی‌ماکان: نوروز سراپرده‌ای برای اندیشه‌ها و اسطوره‌های ایرانی است/ نوروز ذهن مردم جهان را به فرهنگ ایرانی معطوف می‌کند

محمد بقایی‌ماکان، مترجم و پژوهشگر حوزه ادبیات درباره نوروز گفت: نوروز سراپرده‌ای است که بسیاری از اندیشه‌ها، دیدگاه‌ها و اسطوره‌های ایرانی را در خود جای داده و این باعث شده است در طول تاریخ به عنوان یادگار به جا بماند. نوروز با آیین‌های بسیار زیادی که دارد جلوه‌ای برای شناساندن فرهنگ بسیار دیرپا و ژرف ایرانی است و ذهن مردم جهان را به فرهنگ ایرانی معطوف خواهد کرد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- نوروز آئینی دیرینه در سرزمین ماست؛ سرزمینی که تمدن کهن آن با نوروز قابل تعریف است. وقتی می‌خواهید از چند و چون این آئین دیرپا باخبر شوید باید سراغ کسانی بروید که با این سنت انسی دیرینه دارند؛ کسانی که وقتی زبان به سخن می‌گشایند و از فلسفه و پیدایش نوروز می‌گویند با آنها تا هزاره‌های دور همسفر شوید تا به اسرار آنچه هویتتان را در خود نهان کرده، آگاهی یابید. برای دست یافتن به جزئیات نوروز با محمد بقایی‌ماکان، مترجم و پژوهشگر حوزه ادبیات گفت‌وگو کرده‌ایم تا وی از آئین‌ها و سنت‌های ایرانیان بگوید و ما را با هویت‌مان بیشتر آشناتر کند.
 
جناب بقایی‌ماکان لطفا بفرمایید کتاب چه تاثیری در انتقال سنت نوروز در میان ایرانیان دارد؟
 
در مورد نوروز چه در آثار منثور و چه در آثار منظوم به تصریح و تلویح اشاراتی (به تفصیل و اختصار) شده که همه آنها می‌تواند مستنداتی باشد برای کسانی که در پژوهش‌های مربوط به نوروز تحقیق می‌کنند. درباره آثار منظوم، شاهنامه فردوسی بهترین منبع است اما در آثار منثور مطالب مستندتر و مستدل‌تر بیان شده؛ از جمله در کتاب «آثار الباقیه عن الخالیه» ابوریحان بیرونی، «الفهرست» ابن‌ندیم، «تاریخ بخارا» ابوجعفر نرشخی و در کتاب «البیان» جاحظ و در «تاریخ الثعالبی» و همین‌طور در «نوروزنامه» خیام که قدیمی‌ترین و مستندترین کتاب‌هایی هستند که می‌توان در آنها تاریخ نوروز و آداب و رسوم پیشینی و پسینی آن‌ را مطالعه کرد. از جمله در این منابع مطالبی درباره آیین‌هایی مانند چهارشنبه‌سوری و سیزده به‌در سخن به میان آمده است.
 
به نظر شما نوروز تا چه اندازه در هویت‌بخشی ایرانیان موثر بوده است؟
 
در این مساله باید گفت نوروز آئینی است که تقریبا دیگر رسوم و آداب ایرانی را در خود گردآورده است به طوری که بسیاری از آیین‌های ایرانی مثل جشن سده، مهرگان یا اسطوره‌هایی مانند آفرینش انسان و به پایان رسیدن خلقت عالم همه به نوعی در نوروز تجلی پیدا می‌کند و با این آئین در پیوند است. برای درک بیشتر این سخن مثلا می‌گویند سده را از آن روز سده می‌گویند که 50 روز و 50 شب مانده به نوروز است و یا مهرگان در برابر نوروز و بهار است. جشنی که جشن پاییز است و درباره آفرینش انسان سخن می‌گوید.

انسان ایرانی در نخستین روز سال نو که اورمزد خوانده می‌شود (یعنی روزی که روز خدا و به وجود آمدن جهان است از طرفی کار آفرینش این جهان زمانی پایان گرفته که نوروز آغاز شده است) نوروز را جشن می‌گیرند و به ستایش پروردگار به دلیل فصلی نو و رویش گیاهان می‌پردازد.
 
همچنین نوروز در بسیاری از آداب و رسوم دینی رسوخ پیدا کرده و از همین‌رو برخی جشن‌ها و رسوم دینی را منتسب به این آیین کرده‌اند. این انتساب نشان از این دارد که نوروز خیمه یا سراپرده‌ای است که بسیاری از اندیشه‌ها، دیدگاه‌ها و اسطوره‌های ایرانی را در خود جای داده و این باعث شده است در طول تاریخ به عنوان یادگار به جا بماند و مهم‌ترین عامل حفظ هویت ایرانی در طول هزاره‌ها باشد و نیروی بسیار استوار و محکم در حفظ سرزمینی به نام ایران قرار بگیرد. به واقع اگر نوروز نبود ای بسا سرزمینی به نام ایران نداشتیم. این سخن را می‌توان از شواهد ایرانی با برآمدن نوروز در جامعه ایرانی چه به لحاظ جغرافیایی و چه به حیث فرهنگ ایرانی که می‌بینیم، مورد تصدیق قرار دهیم و شاهد باشیم که این سنت باعث شده که همه مردم کشور با هر عقیده و اندیشه به یکدیگر پیوند بخورند و در مناسبت‌هایی مانند جشن نوروز در کنار هفت‌سین قرار بگیرند یا در سیزده به‌در به دل طبیعت بروند و اعمالی را به‌جا بیاورند که سبب چسبندگی و قوام ملیت ایرانی می‌شود. نوروز ظرفی است که هویت ایرانی در آن قرار دارد و اگر این ظرف وجود نداشت مظروف هویت ایرانی نیز از میان می‌رفت.
 
به نظر شما امروزه چه بهره‌هایی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می‌توان از جشن نوروز گرفت؟
 
ایران به لحاظ قدمت و سابقه بسیار دیرپایی که در تاریخ دارد و از یادگارها و یادمان‌های بی‌شماری که در طول تاریخ جدید در حوزه اندیشه و چه در زمینه‌های عینی از آن به جا مانده از جمله نوروز می‌تواند عاملی برای ورود به زمینه‌های جذب جهانگرد باشد. مراسم نوروزی چنانچه به درستی و به صورت منطقی و معقول مورد پژوهش و حمایت رسانه‌های گروهی و به ویژه رسانه ملی قرار گیرد، عامل بسیار موثری در جذب جهانگرد به کشور خواهد بود که این جذب جهانگرد باعث بالارفتن درآمد ملی خواهد شد. از این رو نوروز با آیین‌های بسیار زیادی که دارد جلوه‌ای برای شناساندن فرهنگ بسیار دیرپا و ژرف ایرانی خواهد شد و ذهن مردم جهان را به فرهنگ ایرانی معطوف خواهد کرد.
 
به خاطر دارم در سفری که به دعوت دانشگاه هنگ‌کنک به این شهر داشتم. زمانی که در سخنرانی خود آیین‌های نوروزی را شرح می‌دادم بسیاری از آنها باور نمی‌کردند این همه آیین‌های زیبا در سنت نوروز ما جای دارد. متاسفانه امروز به دلیل اینکه برخی مدیریت کلان فرهنگی کشور برای آیین‌های نوروز پشت چشم نازک می‌کنند و آنها را خرافه می‌نامد. (در حالی که در آیین‌های نوروزی حتی به اندازه سر سوزنی خرافه وجود ندارد) اگر رسانه سراغ بیان حقیقت این آیین‌ها برود جوانان ما آن‌را به درستی درخواهند یافت و از این احساس و حالت از خودرمیدگی رها خواهند شد و دور افتادن از فرهنگ ایرانی (که مایه نگرانی همه ایران‌دوستان شده) از بین خواهد رفت.
 
 با توجه به منابعی که در انتقال فرهنگ نوروز به آن اشاره شد آیا می‌توان از کتاب‌هایی نام برد که در سال‌های اخیر با پژوهش در نوروز تلاش کردند تا تغییر و تحولات این سنت ایرانی را منتقل کنند؟
 
بنده به عنوان یک ایران‌شناس که درباره نوروز نیز تالیفاتی کردم و کتاب جدیدم «نگرش‌های ایرانی» است و در اثر دیگری با عنوان «تصحیف غربزدگی» در چندین فصل به نوروز پرداختم. همچنین عبدالعظیم رضایی در اثری به نام «تاریخ نوروز» و محمدعلی دادخواه در کتابی به نام «نوروز و فلسفه هفت‌سین» و نیکنام با تالیفی به نام «از نوروز تا نوروز» و علی بلوکباشی در کتاب «نوروز، جشن نوزایی آفرینش» زایشی دوباره به این سنت اصیل ایرانی پرداختند. البته این کتاب‌هایی را که نام بردم تالیفاتی است که اکنون به خاطر دارم و ممکن است آثار دیگری در این زمینه باشد که در حال حاضر به ذهنم نمی‌رسد. این آثاری که برشمردم همه از منابع قدیمی مانند «الکامل» ابن‌اثیر و سایر منابع استفاده کرده‌اند اما برخی از مولفان در کتاب‌های خود برداشت‌هایی درباره نوروز داشته‌اند از جمله دادخواه در کتاب «فلسفه هفت‌سین» تحلیل‌هایی را نیز ارایه داده است.

همچنان که بنده در کتاب «تصحیف غربزدگی» به ارائه برداشت‌های خود از نوروز پرداخته‌ام. برای مثال به شرح سنت سمنوپزان پرداخته‌ام. همچنین شرحی درباره فلسفه سبزه سبز کردن آورده‌ام و اشاره کردم که سنت سبزه سبز کردن به دلیل پیشواز رفتن جشن نوروز است و حکایت از این دارد که شما با این کار طبیعت را وارد خانه می‌کنید و زمانی که سیزده‌بدر فرا می‌رسد بخشی از طبیعت را که به دست خود بالنده کرده‌ایم دوباره به دامان طبیعت بازمی‌گردانیم. این رویکرد ایرانی در نهایت این مفهوم را می‌رساند که انسان ایرانی می‌خواهد بگوید که ما از خاک برآمدیم و به خاک بازمی‌گردیم که در این نگاه یک مفهوم عمیق فلسفی نهفته است.
 
                        


در کتاب «نگرش‌های ایرانی» رسمی مانند سبزه گره زدن را مورد بررسی قرار دادم زیرا زمانی که جوانان دم بخت در روز سیزده به‌در سبزه را گره می‌زنند به امید اینکه بخت‌شان باز شود اشاره‌ای به گره خوردن دو گیاه در اسطوره ایرانی دارد که از گره خوردن این دو انسانی ایرانی به وجود می‌آید. مولوی نیز در مثنوی زمانی که می‌گوید: «از جمادی مُردم و نامی شدم / وز نما مُردم به ‌حیوان سرزدم/مُردم از حیوانی و آدم شدم»
 
آیا می‌توان اینگونه استنباط کرد که یکی از دلایل ماندگاری و گرایش به سنت نوروز جنبه شادی‌آفرینی آن است؟
 

زندگی طوری آفریده شده که برخوردار از پویایی و شادی است و آدمی نیز به این پویایی و نشاط گرایش دارد. نشاطی که در میراث نیاکان جای خاصی دارد. این در حالی است که جامعه اندوه‌بار و سردرخود فروبرده از خلاقیت، ابداع و ابتکار دور می‌ماند به طوری که هگل در این رابطه می‌گوید نقش نشاط و شادی‌آفرینی در فرد و جامعه چنان مهم است که اگر این عامل از دست برود آن جامعه به جامعه‌ای عاری از شادی و نشاط تبدیل و به یک جامعه وارفته گرایش پیدا می‌کند. فیلسوف دیگری به نام کیگارد می‌گوید اگر در جامعه نشاط وجود نداشته باشد جامعه بدون روح می‌شود.

بنابراین آن‌طور که فلاسفه اشاره کردند جامعه بدون روح از خلاقیت و آفرینندگی دور می‌شود و به دلیل وارفتگی به آسانی به ورطه بی‌تفاوتی می‌افتد. براساس همین رویه نسل جوان آن جامعه مأیوس و دلزده می‌شود و به قول هگل وقتی ملتی وارفته و بدون روحیه باشد زمانی که با فاجعه اشغال سرزمین خود به وسیله ملت دیگری مواجه می‌شود این وارفتگی باعث می‌شود هیچ مقاومتی نشان ندهد. از همین رو فردوسی در هزار سال پیش می‌گوید (چو شادی بکاهی بکاهد روان/ خرد گردد اندر میان ناتوان) این در حالی است که ما همه آیین‌های نشاط‌ انگیز را در فرهنگ خودمان داریم و جالب اینکه در هیچ‌کجا از این آیین‌ها نشاط و شادی به هیچ وجه جنبه سطحی ندارد و عاری از خرد و تفکر نیست.

مثلا تمام نکات نشاط‌انگیز چه در نوروز، چهارشنبه سوری، سیزده بدر وجود دارد حاکی از عوامل نشاط‌انگیزی است که باید آنها را متعالی دانست. گردآمدن دور سفره هفت‌سین در حالی که شمعی در میان آن روشن است حکایت از گرایش ما به آتش که تمثیل نور است دارد. روشن کردن شمع در نوروز و روشن کردن آتش در چهارشنبه سوری و نشانه‌هایی از این نوع نشاطی است که دارای معناست و ذهن انسان را به عالم بالا معطوف می‌کند و به نوعی توجه به طبیعت و ستایش آن و ستایش پروردگار است به طوری که کیگارد می‌گوید طبیعت و نشاط دو روی پروردگار است.
 
جامی می‌گوید:

جمال اوست هر جا جلوه کرده/    ز معشوقان عالم بسته پرده
به هر پرده که بيني پردگي اوست/    قضا جنبان هر دل بردگي اوست
به عشق اوست دل را زندگاني/    به عشق اوست جان را کامراني
دلي کو عاشق خوبان دلجوست/    اگر داند وگر ني عاشق اوست
هلا تا نغلطي ناگه نگويي/    که از ما عاشقي وز وي نکويي
که همچون نيکويي عشق ستوده/    ازو سر برزده در تو نموده
تويي آيينه او آيينه آرا/    تويي پوشيده و او آشکارا
چو نيکو بنگري آيينه هم اوست/    نه تنها گنج او گنجينه هم اوست

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها