دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۴
غریب‌پور: کمیک استریپ از نظر سیاست‌گذاران فرهنگی نماینده‌ فرهنگ غربی است/ دخالت تخیل خواننده در تکمیل تصاویر این هنر را زنده نگه می‌دارد

کیانوش غریب‌پور، طراح گرافیک و مدیر هنری، معتقداست که تولید آثار کمیک استریپ، در کشور ما بسیار محدود و کم رونق است زیرا از نظر مواجهه‌ تصویرگران خبره، کمیک ژانری غیرفرهنگی و غیرهنرمندانه محسوب می‌شود و از نظر سیاست‌گذاران فرهنگی هم نماینده‌ فرهنگ غربی است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مریم معمار: کمیک استریپ به دلیل اینکه داستان‌ها و مطالب مورد نظر را با زبان تصویر به مخاطب منتقل می‌کند، جایگاه خاصی در میان مردم دارد و در اغلب کشورهای مطرح در حوزه ادبیات، بخش بسیار مهمی از تولیدات کتاب کودک و نوجوان را به خود اختصاص داده و سال‌هاست که مورد توجه ناشران و مخاطبان قرار گرفته است، درحالی که در ایران چندان مورد توجه نیست و آثار زیادی در این زمینه تولید نمی شود. به همین دلیل در کشور ما، تصویرسازی‌های کتاب‌های کودک و نوجوان محدود به نقاشی‌هایی شده است که مکمل داستان هستند نه روایت‌کننده آن. به منظور ارزیابی بیشتر این موضوع و همچنین بررسی چالش‌ها و راهکارهای پیش رو به گفت‌وگو با کیانوش غریب‌پور، پرداخته‌ایم. کیانوش غریب‌پور، طراح گرافیک، تصویرگر و مدیر هنری است. وی از سال ۶۸ فعالیت خود را در زمینه تصویرگری مطبوعات و ادبیات کودک آغاز کرد و جوایز متعددی در جشنواره‌های مختلف داخلی و بین‌المللی به‌دست آورد. وی عضو هیأت بنیانگذار و دبیر دائمی جشنواره تصویرگری شاهکارهای ادبی ایران، مدیر هنری نشر افق و کانون فرهنگی‌هنری نی‌داوود و عضو هیأت مدیره انجمن طراحان پوستر تئاتر ایران و نایب رئیس سابق هیأت مدیره و سخنگوی انجمن تصویرگران کتاب کودک است.
 
آقای غریب‌پور لطفا در ابتدا و برای آشنایی بیشتر مخاطبان، توضیحاتی درباره تاریخچه کمیک استریپ بیان کنید.
کمیک استریپ، یا همان «باند سینه» (به فرانسه) بیش‌تر در فرانسه و در مجلات عمومی با مخاطبان عموما جوان، پا گرفت اما این پدیده‌ هم، مثل بسیاری از هنرهای دیگر، به آمریکا رفت و تحت تأثیر فرهنگ و تمدن جدید، شکل کامل‌تری به‌خود گرفت و با نام کمیک استریپ، ترویج شد. تبادل فرهنگی پس از جنگ، کمیک استریپ آمریکایی را به ژاپن برد و به زایش سبک «مانگا» منجر شد که اثرهای جدیدی بر ساختار تیپیکال و نظام‌مند کمیک جهانی گذاشت. امروزه بهتر است Comic Illustration را برای این ژانر به‌کار ببریم و تنها نوعی از آن را با نام کمیک استریپ شناسایی کنیم. در واقع کمیک استریپ محصول دوره‌ای از تمدن غربی است که در آن نیاز به روایت داستان‌های دنباله‌دار با ماجراهای حادثه‌ای، از حد متن‌های بدون تصویر و تصویرهای تک‌فریم، فراتر رفت. نیاز زمانه به «حرکت» و «توالی» در تصویر، برای روایت ژانرهای داستانی پرحادثه، همان‌طور که ظهور و رشد سینما را دامن می‌زد، کمیک‌ را هم بالغ کرد.
 
کدام دسته از مخاطبان بیشتر جذب آن می‌شوند؟
مخاطبان کمیک در ابتدا نسل جوانی بود که درپی درک جدیدی از جهان و الگوهای زندگی بود اما به تدریج این ژانر ظرفیت‌های جدیدی از خود نشان داد و با توسعه‌ مفهموم «تصویر متحرک» دامنه‌ مخاطبان آن، وسیع‌تر و متنوع‌تر شد. امروز هم کمیک طیف وسیعی از مخاطبان در گروه‌های سنی را تغذیه می‌کند؛ به‌شرطی که خواننده از منطق توالی تصویر لذت ببرد و موضوع‌هایی را که به‌طور عرفی روایت می‌شود، بپسندد.
 
به نظر شما مهم‌ترین جذابیت‌های کمیک استریپ چیست؟
توالی حرکت و امکان روایت زنده و پویای داستان‌های ماجرایی و حادثه‌ای مهم‌ترین نقطه‌ جذب کمیک است اما من گمان می‌کنم زنده ماندن کمیک، با وجود انواع تصویر متحرک و انیمیشن، به دلیل امکان دخالت قوه‌ تخیل فعال خواننده در کامل کردن تصویرهایی است که ذهن او می‌سازد، اما در تصویر وجود ندارد.
 
در این زمینه، نظریه‌‌ تندروانه‌ای وجود دارد که تصویرگری برای داستان را مزاحم تخیل فعال خواننده می‌داند، نظر شما در این باره چیست؟
براساس این نظریه باید گذاشت ذهن خواننده، تصویر ذهنی خود را از داستان بسازد و از حاصل متن و خیال شخصی‌اش، لذت ببرد. این نظریه در عمل، طرفداران کمی دارد اما می‌توان از این تئوری چنین برداشت کرد که هرچه بتوان تصویرهای کلیدی به خواننده داد و به او فرصت داد بقیه را ذهن‌اش بسازد، حد متعادل‌تری از این نظریه را عملی کرده‌ایم. این همان الگوی فراگیری است که در تصویرگری ادبیات داستانی وجود دارد. کمیک، دقیقا در جایی از تصویرگری ایستاده که یک قدم جلوتر از آن، سلب اختیار کامل از خواننده است؛ یعنی اگر قدمی جلوتر برود، در عمل دیگر ادبیات نیست و سینما خواهد بود. کمیک با ظرافت در یک قدمی سینما می‌ایستد و اجازه می‌دهد خوانند‌ه‌ با دخالت دادن خیال شخصی، از چیزی بین تصویرذهنی و تصویر متحرک، لذت ببرد.
 
با توجه به اینکه کمیک استریپ از طریق تاثیرات غیرمستقیم بر ذهن کودک می‌تواند موجب نهادینه کردن فرهنگ خاصی در کودکان باشد، چرا از این ظرفیت برای انتقال فرهنگی استفاده نمی‌شود؟
کمیک به دلیل ساختار درونی و ماهیت وجود‌ی‌اش، یک خرده فرهنگ است. پایه‌های این خرده فرهنگ در الگوی زندگی و زبان بدنِ خاستگاه‌‌های غربی‌اش شکل گرفته و به‌عنوان یک الگوی کلی در ذات کمیک باقی مانده است. طبیعی است که درک این خرده‌ فرهنگ ممکن است اغلب به احساس یگانگی با الگوی رفتاری خاستگاه کمیک منجر شود اما این مربوط به محدوده‌ «ترجمه» است؛ یعنی غلبه‌ نگاه غربی به کمیک، به هیچ وجه مانع استفاده از آن در ژانرهای تألیفی نمی‌شود.
 
امروزه کمیک استریپ تبدیل به کاری تیمی شده است، به نظر شما چقدر ظرفیت کار تیمی در این زمینه به ویژه در حوزه ادبیات کودک در کشور ما وجود دارد؟
کمیک همواره از یک مجموعه الگوهای تیپیکال در طراحی برخوردار بوده که در مکتب «مانگا» به اوج رسیده است. در مانگا الگوهای طراحی و عناصر همسان به حدی زیاد است که عملا امکان وجود سبک شخصی را از تصویرگری می‌گیرد. در حقیقت، نوع مخاطب، سرعت تولید داستان‌، تیراژ زیاد عنوان و نسخه‌ها و فاصله‌ کم بین انتشار داستان‌های پی‌درپی، کمیک را بیش از یک هنر به یک صنعت بدل کرده است. البته روشن است که حضور سبک‌های شخصی هنرمندان در ژانر کمیک منتفی نیست، اما در مقابل تولید انبوه و صنعتی کتاب‌های کمیک، بسیار محدود است. این شیوه را می‌توان در هرجای دنیا، از جمله ایران بازسازی کرد. یعنی تیم‌های تصویرگری برای تولید کمیک راه‌اندازی کرد. اگرچه مانع مهم تشکیل دادن چنین تیم‌هایی، ضعف عمومی طراحی و تکنیک است اما مانع اصلی، فراهم نبودن زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی است. به این معنی که کمیک هم از نظر متن و توان نویسندگی، هم از نظر حضور تصویرگران توانمند مختص به این شیوه و هم از نظر زمینه‌های فرهنگی ـ اجتماعی با مانع‌های متعددی روبه‌روست. 
 
چه موانعی؟
تولید آثار کمیک استریپ در کشور ما بسیار محدود و کم‌رونق است. از نظر مواجهه‌ تصویرگران خبره نیز کمیک ژانری غیرفرهنگی و غیرهنرمندانه محسوب می‌شود و از نظر سیاست‌گذاران فرهنگی نماینده‌ فرهنگ غربی است. من شخصا موافق نیستم که این دیدگاه‌ها درست است یا باید برای همیشه آن‌ها را معتبر دانست. با وجود این، هنوز نمونه‌های خوبی از کمیک ایرانی که بتواند با قدرت و چیرگی، این دیدگاه‌ها را تغییر بدهد ندیده‌ایم و دست طرفداران کمیک برای دفاع از آن بسته است. هنرمندان تصویرگری هم که با این زبان آشنا و به تکنیک‌های آن مسلط‌اند عموما درگیر پروژه‌های شخصی‌اند یا جذب بازارهای خارجی ‌شده‌اند.
 
همان‌طور که می‌دانید ما داستان‌ها و حکایت‌های کهن و منابع غنی‌ای مانند هزار و یک شب، کلیله و دمنه و شاهنامه داریم. به نظر شما این داستان‌ها و روایت‌ها چقدر ظرفیت برای کمیک شدن دارند؟ 
داستان‌نویسی برای کمیک مثل اقتباس سینمایی است. نویسنده باید بتواند متن را برای یک ژانر متمایز از منطق کلاسیک تصویرگری، تنظیم کند. طبیعی است که اسناد تاریخی ادبیات داستانی ایران و شرق، به‌خودی خود ظرفیت‌های قطعی برای خلق کتاب‌های کمیک را ندارد و باید برای این شکل از تصویرگری، بازنویسی و تنظیم شود. تصویرگری در گرو روایت است. اگر اقتباس‌های کمیک از متن‌های کلاسیک ادبیات ما فراهم شود، هنرمندی هم که توانایی کار در آن مکتب را دارد، بر همان منطق تصویرگری خواهد کرد. با این همه زمینه‌ فرهنگی موضوع از همه چیز مهم‌تر است. جامعه‌ ادبی و جامعه‌ مخاطب باید آمادگی دیدن شکل جدیدی از روایت‌های داستانی اساطیر را پیدا کنند. چون واکنش‌های بعدی که وجود خواهد داشت، کم‌تر به تصویرگری و بیشتر به تغییراتی است که در اقتباس کمیک از متن داستان خواهد شد.
 
در سال‌های اخیر شاهد ارائه ترجمه کتاب‌های کمیک از سوی برخی ناشران هستیم. شما این‌گونه آثار را چگونه ارزیابی می‌کنید و فکر می‌کنید افزایش تعداد آثار ترجمه در این حوزه چه تاثیری بر افزایش آثار تالیفی دارد؟
من در سال‌های اخیر نمونه‌‌ موفقی در این حوزه ندیده‌ام. اوائل دهه‌ هشتاد، مدیریت هنری و طراحی گرافیک چند مجموعه‌ کمیک را بر عهده داشتم که با وجود این‌که مجموعه‌های بسیار خوبی بودند و بسیار دقیق و درست ترجمه شده بودند و گرافیک و چاپی کم اشتباه داشتند، نتوانستند در بازار ماندگار شوند. در آن روزها انیمیشن آن داستان‌ها از تلویزیون پخش می‌شد و زمینه‌ فرهنگی هم برای مخاطب وجود داشت اما به هر دلیل و شاید کوتاهی ناشر، ماندگار نشدند. جالب است که من  همیشه از ناشران می‌شنوم که در ایران، جز «تن تن» هیچ مجموعه‌ کمیک دیگری، به اصطلاح نمی‌گیرد!
 
اخیرا در کشور ما مبحث کمیک آموزشی مطرح شده است، نظر شما در این مورد چیست؟
مسلما خوب است. اما اگر زمینه‌ کار واقعی و نشر کتاب کمیک فراهم نباشد، این آموزش و استعدادها در حد رویا باقی می‌ماند و به هدر می‌رود.
 
شما تا به حال آثار زیادی تولید کرده‌اید، تا چه اندازه به تولید کتاب در زمینه کمیک استریپ توجه داشته‌اید؟
من بیشتر مدیر هنری و معلم تصویرگری‌ام. البته در کلاس‌های تصویرگری‌ام به مفاهیمی که در تصویرگری کمیک وجود دارد، مخصوصا «طراحی موقعیت‌های دشوار و اکشن» توجه می‌کنم و به‌عنوان پروژه با شاگردانم کار می‌کنم. اما نه برای کتاب کمیک، بیش‌تر برای عبور از فریم‌های ساکن و بی‌حرکت. نمی‌دانم اگر من ناشر بودم به کتاب کمیک می‌پرداختم یا نه، اما تردید ندارم که باید این ژانر در کتاب‌های ما وجود داشته باشد، چه ترجمه‌، چه تألیف. فقط امیدوارم حالا که همه برای انتشار این نوع کتاب‌ها دست دست می‌کنند، چیزی که خواهیم دید شایسته‌ این همه انتظار و بحث و مجادله باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها