آداب و رسوم ایرانیان در ماه محرم به روایت سفرنامهها/1
دلاواله از عزاداری ایرانیان عصر صفوی در سوگ امام حسین(ع) میگوید/ از سیاهپوشی محلات تا حرکت دستههای عزاداری در شهر
سیاحان و جهانگردانی که در روزگار صفوی و قاجار به ایران سفر کردهاند درسفرنامههای خود اشارات جالب توجه و قابل تاملی درباره مراسم ایرانیان در ماه محرم کردهاند. پیترو دلاواله، جهانگرد ایتالیایی که در دوره صفویه به ایران سفر کرد از جمله این جهانگردان است که در سفرنامه خود اطلاعات جالبی درباره این مراسم ارائه میدهد.
سفرنامه پيترو دلاواله یکی از مهمترین این سفرنامههاست که مطالب ارزشمند و قابل تاملی درباره آداب ایرانیان در عزاداری محرم بیان میکند. در این گزارش نگاهی به توصیفات دلاواله از مراسم عزاداری محرم داریم.
عزاداری ایرانیان برای پایان غمانگیز زندگی امام حسین (ع)
دلاواله در آغاز بخش مربوط به ماه محرم و آداب و رسوم ویژه آن مینویسد: «شب سیام دسامبر سال گذشته، موقعی که هنوز در اصفهان بودم، مسلمانان ماه نو را رؤیت کردند؛ چون به اعتقاد آنان، بعد از غروب خورشید، روز بعد آغاز میشود. به این ترتیب اولین روز ماه محرم و سال جدید قمري آنان که 1027 هجري است، شروع شد. هجرت یعنی روزي که پیغمبر اسلام، مکه را به قصد مدینه ترك گفت؛ زیرا به مناسبت دین نوي، که وي عرضه داشته بود، دیگر امکان اقامتش در مکه وجود نداشت و از طرف دشمنانش عرصه بر او تنگ شده بود. با این روز، دهه اول محرم که عاشورا نامیده میشود، آغاز میگردد.»
این جهانگرد مینویسد: «ایرانیان، تمام این مدت را به طور مداوم عزاداري میکنند و ضمن تظاهرات عمومی عظیم، از پایان غمانگیز زندگی حسین (ع)، فرزند علی (ع) و فاطمه (س)، یگانه دختر پیغمبر اسلام که در نظر همه مسلمانان مقدس؛ ولی در نظر ایرانیان، امام بر حق نیز هست، و شاه فعلی از اعقاب او است، یاد و به این مناسبت سوگواري میکنند.»
در محرم همه مغموم و سیاه پوشند
او در توصیف واقعه کربلا چنین میگوید: «امام حسین موقعی که در مسافرت بود، مورد حمله دشمنانش که ایرانیان آنها را خارج از مذهب میدانند، قرار گرفت و به اتفاق هفتاد الی هشتاد نفر از یاران خود، در کربلا به قتل رسید و اکنون نیز در همانجا مدفون و مرقدش زیارتگاه مسلمانان است، که بعضی از آنها حتی از نقاط دوردست به این شهر میآیند.»
دلاواله در ادامه آداب و رسوم ماه محرم را این چنین توصیف میکند: «تشریفات و مراسم عزاداري عاشورا به این قرار است که، همه غمگین و مغموم به نظر میرسند و لباس عزاداري به رنگ سیاه، یعنی رنگی که در مواقع دیگر، هیچوقت مورد استعمال قرار نمیگیرد، بر تن میکنند. هیچکس سر و ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمیرود و بهعلاوه نه تنها از ارتکاب هرگونه گناه پرهیز میکند، بلکه خود را از هر گونه خوشی و تفریح محروم میسازد. بسیاري از گدایان، در کوچههاي پرآمد و رفت شهر، تمام بدن خود تا گلو، و حتی قسمتی از سر را در خمرههایی از گل پخته که در داخل زمین پنهان شده، فرو میکنند؛ بهطوري که انسان تصور میکند واقعا مدفون شدهاند و از طلوع تا غروب خورشید، و حتی تا پاسی از شب گذشته، به همین نحو باقی میمانند و فقیر دیگري نیز در نزدیکی آنها است، که با عجز و الحاح، از عابران طلب صدقه میکند.»
او ادامه میدهد: «جمعی دیگر، در میدانها و کوچههاي مختلف و جلوي خانههاي مردم، برهنه و عریان، در حالی که فقط با پارچه سیاه یا کیسه تیره رنگی، ستر عورت کرده و سر تا پاي خود را با مادهاي سیاه و براق، شبیه آنچه ما براي رنگ زدن جلد شمشیر یا فلزات دیگر استعمال میکنیم رنگ زدهاند، حرکت میکنند و تمام این تظاهرات براي نشان دادن مراتب سوگواري و غم و اندوه آنان در عزاي حسین است. به همراه این اشخاص، عدهاي برهنه نیز راه میروند، که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآوردهاند، تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که آن روز نسبت به حسین انجام گرفته است، باشد و همه با هم، آهنگهای غمانگیز در وصف حسین و مصایبی که بر او وارد شده، میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به یکدیگر میکوبند و از آن صداي حزنانگیزي به وجود میآورند و بهعلاوه حرکتی به سر و تن خود میدهند، که علامتی از اندوه بیپایان آنهاست و بیشتر به رقص، شباهت دارد و در همین حال ظرفهایی را که در دست دارند جلو اشخاصی که در میدان حلقهوار دور آنها جمع شدهاند، میبرند و مردم بهعنوان صدقه در آن پول میاندازند.»
روضهخوانی در روزگار صفویه به روایت دلاواله
او مینویسد: «هنگام ظهر، در وسط میدان در بین جماعتی که گرد آمدهاند، یک ملّا که غالبا از نسل محمد است، و در ایران به او سید، یعنی آقا «شریف» و در مصر به آنان «امیر» میگویند و علامت ممیزهاش عمامه سبز است، بالاي منبر میرود.»
دلاواله روضهخوانی محرم را چنین توصیف میکند: «منبر مشرف بر همه زنان و مردانی است که بعضی بر روي زمین، و بعضی بر روي چهارپایههاي کوتاه نشستهاند و ملّا بر روي آن شروع به روضهخوانی و توصیف حسین (ع) میکند و به شرح وقایعی که منجر به قتل او شد، میپردازد و گاهی نیز شمایلی چند نشان میدهد و رويهمرفته تمام سعی و کوشش خود را به کار میبندد، تا هرچه ممکن است بیشتر حاضران را وادار به ریختن اشک کند.»
«همین مراسم روزها در مساجد، و شبها در جاهاي عمومی و بعضی خانهها که با چراغهاي فراوان و علامات عزاداري و پرچمهاي سیاه مشخص شدهاند، تکرار میشود و روضهخوانی با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد و مستمعان با صداي بلند، گریه و زاري میکنند. بهخصوص زنان به سینه خود میکوبند و با نهایت حزن و اندوه و همه با هم آخرین بند مرثیهاي را که خوانده میشود تکرار میکنند و میگویند: آه حسین ... شاه حسین ...»
دستههای عزاداری عاشورا در محلههای اصفهان
این جهانگرد در ادامه به مراسم روز عاشورا میپردازد: «پس از اینکه روز دهم ماه محرم، یعنی روز قتل فرا رسید- این روز امسال مصادف با هشتم ژانویه شد- از تمام اطراف و محلات اصفهان دستههاي بزرگی به راه میافتد که به همان نحو بیرق و علم، با خود حمل میکنند و بر روي اسبهاي آنان، سلاحهاي مختلف و عمامههاي متعدد قرار دارد و بهعلاوه چندین شتر نیز همراه دستهها هستند که بر روي آنها جعبههایی حمل میشود که درون هر یک سه- چهار بچه، به علامت بچههاي اسیر حسین شهید (ع) قرار دارند. علاوه بر آن، دستهها هر یک به حمل تابوتهایی میپردازند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده و در روي آنها یک عمامه که احیانا به رنگ سبز است و همچنین یک شمشیر جاي دادهاند و دور تا دور تابوت، سلاحهاي گوناگونی که قبلا شرح آن را دادهام، چیده شده است و تمام این اشیاء روي طبقهاي متعدد، بر سر عدهاي قرار دارد که به آهنگ سنج و ناي، جست و خیز میکنند و دور خود چرخ میزنند. تمام طبق نیز به این نحو میچرخد و منظره جالبی پیدا میکند.»
اعتقاد ایرانیان درباره پاداش عزاداری برای سالار شهیدان
او مینویسد: «دور تا دور حاملان طبق را عدهاي چوبدار گرفتهاند ... معتقدند اگر کسی در این روز کشته شود، یکسر به بهشت خواهد رفت و حتی از این هم پا فراتر میگذارند و میگویند، در تمام مدت عاشورا اگر مسلمانی بمیرد، بلافاصله با کفش و کلاه رهسپار فردوس برین خواهد شد.»
دلاواله این بخش را چنین به پایان میرساند: «روي همرفته مراسم عزاداري حسین، همان است که در مورد علی (ع) تعریف کردم. منتهی تشریفات مفصلتر و تعداد دستهها زیادتر است و منظره عدهاي که با لباس مشکی براق و آراسته به پر و تزئینات دیگر، چوب و چماق به دست دارند، واقعا تماشایی است. مانند روز شهادت علی (ع)، این روز در میدان و محلهاي اصلی، تقاطع تعداد زیادي از سواران وزیر و بزرگان دیگر آمادهاند که نگذارند دستهها درگیر شوند و آنها را از یکدیگر دور نگه میدارند. با این حال روزي که خود من سوار بر اسب ناظر بودم، دیدم این اقدامات سودمند نشد و جلو قصر شاهی عدهاي با یکدیگر به نزاع برخاستند و به همین قیاس در خیابانهاي دیگر نیز زد و خوردهایی درگرفت، که در نتیجه، جماعتی با سر و دست شکسته به خانههاي خود رفتند. در نزاعی که من ناظر آن بودم، ملاحظه کردم عدهاي که به خانه شاه نزدیکتر بودند، موقعی که مورد حمله قرار میگرفتند، طبقها و علمها و سایر وسایل خود را به داخل قصر میبرند تا از شر دستبرد در امان باشند؛ زیرا در موقع نزاع رسم است که این گونه اشیاء از طرف حریف به یغما میرود و براي دستهاي که آنها را از دست بدهد، موجبات ننگ و خجلت عظیمی فراهم شده است.»
نظر شما