«بودای بزرگ، کمکشان کن!» حکایت رهبرانی است که با زور و خشونت، اتباع خود را از پایینترین درجات انسانیت فروتر میغلتانند. آلکسی کازانتسف این نمایشنامه را نوشته و نشر بیدگل بهتازگی با ترجمه آبتین گلکار آنرا به چاپ رسانده است.
آلکسی کازانتسف در این نمایشنامه به توصیف ضدآرمانشهری میپردازد که حاکمانش با اِعمال زور و خشونت اتباع خود را بهتدریج از پایینترین درجات انسانیت نیز فروتر میغلتانند تا جامعه آرمانی خود را از صفر بنا کنند.
در صفحه این کتاب 178 به قلم یوری کورزوف آمده است: «این تصویر مسلما اغراقآمیز و باورناپذیر است. بعید است در یکی از کمونهای شرقی اوضاع به چنین زیادهرویهایی کشیده شده باشد، ولی این صحنه در ساختار کل نمایش نقطه اوج خوبی برای فرایند «حیوانداری» و زدودن سیمای انسانی از جمع اعضای کمون است. این حقیقت بر خواننده و بیننده مسلم میشود که اجتماعی که اجازه دهد او را تا چنین مرحلهای تنزل دهند، ماده خام بسیار مناسب و محیط مساعدی برای پا گرفتن هرگونه نظام فاشیستمآبی است، از جمله رژیمهای «سرخ» (از قبیل خمرهای سرخ).
البته نویسنده برای آنکه تأکید بیشتری بر این اندیشه نشان دهد، به این ترفند روی میآورد که ارزیابی خود را از موقعیتها و رخدادها را بر زبان یکی از شخصیتهای نمایش جاری کند. یکی از صحنههای این نمایش در کلبه مرد و زنی میگذرد که روسای کمون آنان را زن و شوهر اعلام کردهاند: مرد فیلسوف سابقی است که در لباس یک دهقان و با لقب «کودن» در کمون روزگار میگذراند و زن(لیم) درگذشته رقاص بوده است. ناگهان سرباز ناشناسی، از همانها که دست به مقاومت زده و از رژیم اطاعت نمیکنند، به درون کلبه آنان میدود تا خود را از نگهبانان کمون، که به دنبال او هستند، در امان نگه دارد. او فیلسوف سابق را در هیئت «کودن» بازمیشناسد و گفتوگویی میان آنان درمیگیرد که نویسنده در آن، هم بهصراحت و هم با طعنهای پنهان و شاید خشمگینانه، از زبان سرباز ناشناس میگوید که «مردم عوام» نیز بیشک در آنچه در اینگونه حکومتها رخ میدهد، مقصرند.»
نخستین چاپ نمایشنامه «بودای بزرگ کمکشان کن!» به قلم آلکسی کازانتسِف با ترجمه آبتین گلکار با شمارگان یکهزار نسخه در 185 صفحه به بهای 14 هزار و 500 تومان در سال 1395 از سوی نشر بیدگل راهی بازار کتاب شده است.
نظر شما