کامکار: امروز نمیشود به کسی نصیحت کرد «کلیدر» بخواند/ نمیخواستم کتابم مثل دیگر کتابهای آموزش سنتورنوازی باشد
اردوان کامکار، نویسنده «مجموعه قطعات اردوان كامكار» عنوان کرد که امروز دیگر نمیشود به کسی نصیحت کرد کتاب «کلیدر» را بخواند. امروز حوصله مردم در مقایسه با گذشته بسیار کمتر شده و میخواهند سریع اصل ماجرا را متوجه شوند؛ با این توضیح، نویسندگان کتابهای آموزشی در زمینه موسیقی هم باید این وجه را درنظر بگیرند و بهصورت فشرده و دقیق مطالب را به هنرجویان و علاقهمندان منتقل کنند.
بهتازگی نشر «نایونی» کتابی با نام «مجموعه قطعات اردوان كامكار» را که شامل 37 قطعه برای سنتور است، منتشر کرده است. درباره شکلگیری این کتاب برایمان بگویید؟ چرا این اثر که نخستین کتاب شما در زمینه نوازندگی سنتور بود، تا این حد پیچیده و مشکل است؟
در آغاز ورود به عرصه مکتوب، تصمیم گرفتم بستهای را ارائه کنم تا هنرجویان با مطالعه آن از صفر تا 100 سنتورنوازی معاصر را در اختیار داشته باشند. اینکار را آغاز کردم و بهمرور پیش بردم، اما برای اینکار زمان بیش از آنچه در ابتدا گمان میکردم، لازم بود. حدود 6 سال زمان برد تا بتوانم کلیت کتاب اولم را آماده کنم. چرا؟ چون نمیخواستم کتابم مثل دیگر کتابهای آموزش سنتورنوازی باشد که امروز در بازار وجود دارند.
چه اشکالی داشت که کتاب شما با روش آموزشی دیگر کتابهای سنتورنوازی تهیه و تدوین میشد؟
اگر کتابهای آموزشی در زمینه سنتورنوازی را مطالعه کرده باشید، متوجه ایرادات و اشتباهات فاحششان در شیوه تدریس، میشوید. با این توضیح به باور من کسانی که امروز بهعنوان سنتورنوازان موفق شناخته میشوند، نبوغ خاصی در وجودشان داشتهاند که براساس آن کتابهای پر از ایراد توانستهاند پلههای آموزشی را طی کنند. آنقدر سطح کتابهای موجود در زمینه سنتورنوازی پایین است که هنرجو ناگزیر است برخی مراحل را بهطور ناخودآگاه و با تکیه بر نبوغی که گفتم طی کند. من با خودم گفتم شاید یک آدم معمولی با استعداد انسانی عادی (درست مثل همه ما) بخواهد نوازندگی سنتور را فرابگیرد.
کتاب دیگری هم بهجز «مجموعه قطعات اردوان كامكار» و کتاب اولی که از آن یاد کردید، در زمینه سنتور تألیف کردهاید؟
بله. کتاب دیگر من درباره تکنیک صحیح دست و آموزش نت بود، اما چون مشتاقان ارائه کتاب مجموعه قطعات زیاد بودند، مجبور شدم دو کتاب اول را کنار بگذارم و این کتاب را تمام کنم. بعد از اتمام کتاب مجموعه قطعات هم به سراغ آن دو اثر بروم. خوشبختانه پس از صرف دو سال زمان موفق شدم این اثر را از سوی نشر «نایونی» روانه بازار کتاب کنم. همانطور که خودتان گفتید، کتاب «مجموعه قطعات» اثری نیست که هر هنرجویی با هر سطحی بتواند به آن وارد شود؛ باید حتما دو کتاب اول را مطالعه کرده باشد. اما متأسفانه با توجه به آنچه گفتم، فرصت کافی برای انتشار دو جلد اول این مجموعه در اختیار من نبود و نتوانستم بسته آموزشی کاملی را ارائه کنم. بنابراین هنرجویان و علاقهمندان به ساز سنتور باید مرحله ابتدایی آموزش را طی کرده باشند تا بتوانند از این کتاب هم استفاده کنند. نکته دیگری که باید درباره «مجموعه قطعات» اشاره کنم این است که برخلاف دیگر کتابهای آموزش سنتور و همینطور کتاب اول خودم که هنوز منتشر نشده، قطعات سیوهفتگانه در آن از جهت پیچیدگی باهم تفاوت چندانی ندارند و رویه مرسوم از آسان به سخت در این کتاب وجود ندارد. «مجموعه قطعات» این کتاب در سطح مشخصی است و هنرجو در نوازندگی سنتور باید به سطح کاملی رسیده باشد و پس از آن بخواهد به این کتاب وارد شود تا استفاده کامل را از آن ببرد. با این توضیح هیچیک از قطعات این کتاب (منهای آنچه به اقتضای ذاتی قطعات یا کوک آنها در هر قطعه وجود دارد) بر دیگری ارجحیت ندارد. نمیشود گفت بعد از به پایان رساندن درس اول، در درس بعد با تکنیکهای متفاوتی روبهرو خواهیم بود.
چه زمانی باید منتظر دو کتاب بعدی باشیم؟
قول میدهم حداکثر تا دو سال آینده، دو کتاب اول و دوم هم به این کتاب افزوده شود تا بستهای کامل و جامع پیشروی علاقهمندان و هنرجویان سنتورنوازی قرار گیرد.
نوازندگانی مثل استاد شهناز و استاد کسایی که درگذشته در موسیقی قدیم ایران فعال بودند، چارهای نداشتند بهجز اینکه به شیوه سینهبهسینه و در جریان رابطه استادشاگردی نوازندگی را بیاموزند. این روش هم احتمالا ایراداتی داشت مثلا هنرجوی علاقهمند به فراگیری یادگیری نواختن یک ساز ، نیازمند نبوغ خاصی بود. البته نبوغ کلمه بسیار بزرگ و دهانپرکنی است. اگر بخواهم ملموس و ساده بگویم نیازمند استعداد و داشتن درک بالایی بود تا بتواند بفهمد استادش در پی چیست و دقیقا دارد چهکاری انجام میدهد؟ درصورتیکه به نظر من نیازی به چنین المانهایی نیست. به باور من توانایی فراگیری نوازندگی یک ساز یک امر کاملا اکتسابی است و اگر شیوه آموزشی صحیح در این جریان مورداستفاده قرار گیرد، بودن وجود نبوغ و استعداد آنچنانی هم قابلدسترسی است.
اما برخی از علاقهمندان به ساز شما نام اردوان کامکار را همراه با واژه نابغه بهکار میبرند...
بهنظر من هیچ نبوغی در کار نیست و هر چه تا امروز در زمینه نوازندگی از من ارائه شده، کاملا اکتسابی بوده است. چیزی که دیگران با نام نبوغ از آن یاد میکنند در دیگر بخشهای موسیقی باید وجود داشته باشد تا اردوان کامکار بتواند از دیگران پیشی بگیرد، اما در زمینه نوازندگی یک ساز احتیاجی به نبوغ نیست و اگر هنرجو حوصله و وقت کافی داشته باشد تا با تمرکز بیشتری به سازش بپردازد، به جایگاه خوبی در نوازندگی دست خواهد یافت. درست مثل کسانی که زیرنظر مربی به ورزش پروش اندام میپردازند و قطعا در آینده میتوانند با رعایت پارامترهای اصولی این ورزش، اندام ورزیده و متناسبی داشته باشند. اگر منابع آموزشی منسجم و صحیحی در زمینه موسیقی تألیف شود نیز فراگیری موسیقی تا مرحله پیشرفته امری کاملا اکتسابی است و به نبوغ ارتباطی ندارد.
بدل شدن یک نوازنده به آهنگسازی موفق و متمایز هم نیاز به وجود نبوغ ندارد؟
البته که دارد اما آن مرحله مربوط به زمانی است که هنرجو با بهرهگیری از کتابهای آموزشی مناسب و استاندارد در نوازندگی به جایگاه حرفهای دست پیدا کرده باشد؛ از آن مرحله به بعد زمان بهکارگیری نبوغ است. آنجا زمان آن میرسد که یک هنرجو بعد از آنکه دروس ابتدایی را فراگرفت و احساس کرد دیگر دچار تکرار شده، بهطور ناخودآگاه متوجه لزوم ارائهای نو با درنظر گرفتن دورهای که در آن زندگی میکند، خواهد شد. ما امروز در قرن بیستویکم زندگی میکنیم و طبیعی است که شنیدن ابوعطا چندان باب طبع مخاطب نیست. بنابراین بعد از رسیدن به مرحله حرفهای، هنرمند عرصه موسیقی با خود فکر میکند، براساس نیاز و خواست موسیقایی جامعه باید چهکاری را ارائه کند؟
با توجه به افزایش بیسابقه سرعت زندگی و کمحوصله شدن افراد جامعه، کتابهای آموزشی در زمینه موسیقی باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
امروز ما در دورهای زندگی میکنیم که تکنولوژی در مقایسه با گذشته پیشرفت چشمگیری داشته و مخاطب امروز هم با مخاطب 100 سال قبل تفاوت دارد. باید بپذیریم که بیشتر مردم جامعه امروز اضطراب و افسردگی دارند و هنرمند باید بر این اساس کارش را ارائه دهد. امروز دیگر نمیشود به کسی نصیحت کرد که برود و کتاب «کلیدر» را بخواند؛ آنچنان که خود من هم نتوانستم بیش از دو جلد این کتاب را بخوانم. امروز حوصله مردم در مقایسه با گذشته بسیار کمتر شده و میخواهند سریع اصل ماجرا را متوجه شوند. با این توضیح، کتابهای آموزشی در زمینه موسیقی هم باید این وجه را درنظر بگیرند و بهصورت فشرده و دقیق مطالب را به هنرجویان و علاقهمندان منتقل کنند. اگر نویسنده کتاب این نکته را درنظر نگیرد، باید بپذیرد اثرش مخاطب کافی نخواهد داشت. برای درک این موضوع ( البته منهای کتابهای فوقتخصصی) کافی است به حجم کتابهایی که امروز در حال انتشار است، نگاه کنید. در گذشته کتابها حجم چندصد صفحهای داشتند، اما امروز بهغیر از آثار مرجع، کمتر کتابی را میتوان با حجم بالاتر از 200 صفحه در کتابفروشیها پیدا کرد.
نظر شما