هادی خانیکی، استاد ارتباطات گفت: نسل من، هاشمیرفسنجانی را با دو اثر «کارنامه سیاه استعمار و سرگذشت فلسطین» و «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» در تاریخ شناخت. مجتبی مقصودی نیز بیان کرد: اگر بخواهم آیتالله هاشمیرفسنجانی را مقایسه کنم، وی را قوامالسلطنه دوران کنونی ارزیابی میکنم.
خوانشهای مختلف از نسبت میان هاشمی و امیرکبیر
خانیکی با اشاره به نسبت میان امیرکبیر و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: به دو دلیل تصور میکنم وقتی میخواهیم آیتالله هاشمیرفسنجانی را موضوع مطالعه قرار دهیم، بد نیست که به نسبت میان هاشمیرفسنجانی و امیرکبیر بپردازیم. البته در میان قصد ندارم الگوسازی تاریخی کنم و بگویم هر کسی به جای دیگری مینشیند. اگرچه وقتی احساسات و عواطف مردم پس از شنیدن خبر درگذشت آیتالله برانگیخته شد، نخستین تعبیر و سخنانی که گفته شد، این بود: «هاشمیرفسنجانی در شب شهادت امیرکبیر از دنیا رفت!» به همین دلیل خوانشهای مختلفی از نسبت میان هاشمی و امیرکبیر بیان شد.
وی افزود: دلیل دیگر اینکه، نسل من، هاشمیرفسنجانی را با دو اثر «کارنامه سیاه استعمار و سرگذشت فلسطین» و «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» در تاریخ شناخت. طبیعتا میتوان گفت خود این پدیده؛ نسبت ذهنی هاشمیرفسنجانی با امیرکبیر چیست؟ یعنی در زمانی که امیرکبیر، موضوع و دغدغه وی میشود، طبیعتا وقتی در ابتدای مبارزات یک فرد انقلابی موضوعی (حتی در فراز و فرودهای مختلف فکری) دغدغه ذهنی میشود، باید اثر آن را در مولف دید.
این استاد ارتباطات ادامه داد: در سالهای اخیر درباره این موضوع «امیرکبیر در کجای الگوهای توسعه ما قرار میگیرد؟ آیا توسعهای که امیر آغاز کرد، در فرجام خود میتوانست ایران را از مشکلات و مسائلش نجات بدهد یا خیر؟» بحثهای فراوانی شده است، به ویژه مشابهتسازی عامیانهای که در رابطه با ژاپن و ایران، اصلاحات میجی و امیرکبیر وجود دارد و تقدم و تاخر اصلاحات امیرکبیر موضوع مهمی در حوزه توسعه بوده است.
مصالحهجویی و آشتی ملی راز بقای هاشمی در تاریخ
مقصودی در ادامه این نشست گفت: رویکرد آیندهنگرانه و قضاوت تاریخی برای آیتالله هاشمی رفسنجانی مهم بود و به نظرم از اواخر دهه 70 و دهه 80 سیاستش ماندن در تاریخ ایران بود. وی همه مناسبات را در عرصه کنشگری، حکومتی و سیاسی تجربه کرده و در عین حال دلخوریها و ابهاماتی نیز در بعضی عملکردهایش وجود داشت، اما هاشمیرفسنجانی باید در تاریخ بماند و این ماندن راهی جز اتخاذ سیاست مصالحهجویی و آشتی ملی ندارد.
وی افزود: در چارچوب رویکرد آیندهنگرانه و قضاوت تاریخ اشاره کردم که مخاطرات پیش روی کشور، تجربه تاریخی آن و وضعیت همسایگان موجبات حزم و احتیاط در کنشگریهای سیاسی آیتالله شد و باعث شد تا وی به قضاوت تاریخ و قضاوت تاریخی توجه کند. همچنان که امیرکبیر را در آینه تاریخ میدید، نمیتوانست به چهرهای که آیندگان از آیتالله ترسیم میکند، بیاعتنا باشد.
این استاد علوم سیاسی ادامه داد: از زاویه دیگری اگر بخواهیم نگاه کنیم، نگاهمان متاثر از کنش و منش واقع گرایانه و عملگرایانه هاشمیرفسنجانی است، ارزشمدار عملگرا و واقعگرا، مهمترین صفت هاشمیرفسنجانی است که در عین آرمانخواهی (فارغ از صحت و سقم آن) به واقعیت خود اعم از داخلی و خارجی بیاعتنا نبود و شاید هم راز و رمز اجماع نیروهای مختلف سیاسی در جایگاه مصالحهجویانه و آشتیخواهانه وی نیز متاثر از این ذهنیت بود.
مقصودی عنوان کرد: اگر بخواهم آیتالله هاشمیرفسنجانی را مقایسه کنم، وی را قوامالسلطنه دوران کنونی ارزیابی میکنم، قیاسی که با آن نه خیلی خوشحال میشویم و نه چندان پریشان. سیاستمداری کهنهکار که در عین حال توفیقات و دستاوردهای فراوان دارد، شکستها، ابهامات و عدم توفیقاتی نیز در کارنامهاش میتوان دید.
نظر شما