آبتین گلکار، مترجم در یادداشتی که بر کتاب «امید علیه امید» نوشته است آن را توصیفی از کل جریان روشنفکری آن دوره و فضای پراختناق حاکم بر شوروی عصر استالین میداند و نه خاطرات شخصی یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم.
البته کتاب با آنکه شکل خاطرات دارد، بیش از آنکه روایتی شخصی درباره زندگی و شعرهای ماندلشتا است، توصیفی است از کل جریان روشنفکری آن دوره و فضای پراختناق حاکم بر آن. حتی آنجا که از رنجهای شخصی شاعر و همسرش سخن به میان میآید، این احساس به خواننده دست میدهد که سرگذشت آنان را میتوان به هزاران نفر دیگر نیز تعمیم داد؛ درست همان طور که آنا آخماتوا در شعر مشهور «رکوییم» سرنوشت شخصی خود را با سرنوشت مردمش پیوند زده و یکی دانسته است:
«من در آن زمان همراه ملتم بودم،
همانجا که ملتم، از بخت بد، آنجا بود.
[...]
و من فقط برای خود دعا نمیکنم،
بل برای همه آنان که آنجا کنارم بودند،
در سرمای گزنده و گرمای سوزان،
زیر دیوار سرخ و کورشده زندان.»
در کتاب نادژدا ماندلشتام پیوسته با چهرههای نامآشنا روبهرو میشویم: آنا آخماتوا، بوریس پاسترناک، ماکسیم گورکی، آلکسی تالستوی، و البته تصویری که از آنان ارائه میشد، اغلب چندان ارتباطی به فعالیتهای ادبی و فرهنگیشان ندارد، بلکه موضعگیریها و انتخابهای اجتماعی ـ اخلاقی آنان است که ارزیابی نویسنده از شخصیتشان را رقم میزند. نقشآفرینان کتاب گویی به دو دسته تقسیم میشوند: عدهای که به بهای به مخاطره افکندن جان و موقعیت خود علیه بیعدالتیها موضع میگیرند و از شاعر مغضوب و همسر او پشتیبانی میکنند.
دستهای که به علل گوناگون، از ترس و خوشخدمتی و جاهطلبی گرفته تا اعتقاد خللناپذیر به حکومت شوروی، از کمک و همدلی با ماندلشتام و همسرش سر باز میزنند یا آنان را محکوم میکنند و البته قضاوتهای نویسنده درباره افراد مختلف در خود روسیه واکنشهای بسیار متفاوتی را در میان منتقدان و خوانندگان برانگیخته است: عدهای از مخالفان او را به داوریهای یکطرفه و تسویهحسابهای شخصی متهم کردهاند و عدهای دیگر اعتقاد دارند که در چنین روایتهایی نویسنده باید زمانه و شرایط حاکم بر آن را نقد و محکوم کند و نه افراد و شخصیتهای معین را. به هرحال، هرخواننده کتاب میتواند خود در این باره فکر کند و تصمیم بگیرد که تا چه میزان میتوان به نادژدا ماندلشتام حق داد.
اصل کتاب به زبان روسی نوشته شده است، اما پیش از آنکه به روسی و در خود روسیه امکان انتشار پیدا کند، در غرب و به زبان انگلیسی چاپ شد. بیژن اشتری، مترجم نسخه فارسی، به لطف آثار پرشماری که درباره موضوعات مشابه ترجمه کرده است، احاطه خوبی به مساله، اوضاع و شرایط اجتماعی شوروی آن زمان دارد، چیزی که در ترجمه متونی از این دست، به همان اندازه دانستن زبانهای مبدأ و مقصد اهمیت پیدا میکند. خواندن کتاب برای همه علاقهمندان به تاریخ اجتماعی ـ سیاسی ـ فرهنگی شوروی جذابیت خواهد داشت.
نظر شما