پرفسور نیکی آر. کدی در کتاب «واکنش اسلامی به امپریالیسم» درباره وضعیت تاهل وی مینویسد: «درباره جنبههای جنسی شخصیت او، تنها یک زن را میشناسیم که به او دلبستگی داشته باشد. زمانی که سلطان به اسدآبادی پیشنهاد کرد (یا او را تهدید کرد؟!) که به او همسری بدهد، اسدآبادی پاسخ داد اگر سلطان چنین کند، او خود را مقطوعالنسل خواهد کرد.»
کتاب در سه فصل «زندگی سیدجمال الدین اسدآبادی»، «ایدههای جمالالدین» و «برخی مقالات سیدجمال الدین اسدآبادی» سامان یافته است.
پشت جلد کتاب میخوانیم: «اسدآبادی در وهله اول مردم را به عمل دعوت میکرد، نه به ستایشِ اسلام. کسانی که صرفا به ستایش اسلام مشغول بودند، به طور عمده کسانیاند که بهوسیله ویلفرد اسمیت در کتابش بهعنوان «مدافعان کلامی» توصیف شدهاند: مردمی که از آرزو دارند با رجوع به اسلام، غرور بیافرینند و ستایشبرانگیز باشند، در حالی که معیارهای پسِ ذهنشان که اسلام را به وسیله آن تفسیر میکنند، واقعا مدرن و غربی است. برخلاف اسدآبادی و احیاگران مسلمان اخیر، اسلام برای آنها به جای آنکه نیرویی برای کنش باشد منجی است برای تاییدیه گرفتن و ارائه تفاسیر جدید بهمنظور مبارزه با از خودبیگانگی.»
مولف در مقدمه کتاب درباره تاثیر سیدجمال الدین اسدآبادی آورده است: «امروزه هم لیبرالها و هم احیاگران، به اسدآبادی متوسل میشوند. نشر کتابها و بیوگرافیهای او، هم بخشی از ادامه سنتِ دفاعی ـ کلامی است و هم بخشی از یک احیاگریِ جدید در ایران و دیگر مناطق. هرچند برخی از مضامین اسدآبادی در هر دو جریان بازگو میشود ـ اما همچنین به نظر میرسد که هر دو جریان، بدون تأثیر او نیز امکان شکلگیری داشتهاند. علیرغم این واقعیت، مهم است بدانیم که سابقه بسیاری از مضامین طرح شده توسط نویسندگان و رهبران معاصر، چگونه دستکم تا زمان اسدآبادی، به گذشته باز میگردد.»(ص21)
مترجم نیز در رابطه با ملیگرایی اسدآبادی مینویسد: «علیرغم بحثهای بسیار پیرامون ملیگرا بودن اسدآبادی یا نفی آن توسط او، کدی به خوبی توضیح میدهد: «اسدآبادی تنها مسلمان زمان خود نبود که آرمانهای ناسیونالیستی و اتحاد اسلامی را ترکیب کرد؛ بهگونهای که هر دوی آنها، دو روی یک سکه ضدیت با امپریالیسم بودند.»(ص25)
اسدآبادی، پیشرو و معلم اولیه ضدامپریالیسم
فصل نخست با عنوان «زندگی سیدجمال الدین اسدآبادی» تلاش میکند که به شناخت مخاطب از شخصیت این سنتگرای جدید کمک کند. کدی در سطوری از این مجال با اشاره به تاثیر اسدابادی در عصر جدید آورده است: «تنها بعد، زمانی که ایدههای اتحاد اسلامی، دفاعی و ضدغربی او توسط بدنه رو به رشدی از نویسندگان مسلمان اخذ شد، آثار او یک بار دیگر مشتاقانه و بهطور گستردهای خوانده شدند و خودش بهعنوان قهرمان جدید مسلمانان، مورد توجه قرار گرفت.»(ص71)
پس از آنکه در نگاهی اجمالی به اهمیت شخصیت و تلاشهایش درباره بازسازی اندیشههای اسلامی پرداخته شده، بخشی از زندگی شخصی وی نیز مورد توجه قرار گرفته است. زندگی شخصی که به دلیل سنی یا شیعه بودنش هنوز مورد چالش است. اما در این میان حضور زن در زندگی وی یکی از نقاطی است که مولف در شرح آن مینویسد: «درباره جنبههای جنسی شخصیت او، تنها یک زن را میشناسیم که به او دلبستگی داشته باشد. زمانی که سلطان به اسدآبادی پیشنهاد کرد (یا او را تهدید کرد؟!) که به او همسری بدهد، اسدآبادی پاسخ داد اگر سلطان چنین کند، او خود را مقطوعالنسل خواهد کرد. نامههایی که از طرف شاگردان جوانتر اسدآبادی به او داده میشد، پر از عبارات ستایشآمیز است، و در حالی که هیچگونه شاهدی از همجنسگرا بودن اسدآبادی بدست نیامده، او رابطه با زنان را نیز رد میکرد. اجتناب او از تماس با خانوادهاش، حتی زمانی که به ایران میآمد و انکار اصلیت و محل رشدش، از نکات مهم دیگر هستند.»(ص73)
«ایدههای جمالالدین» در فصل دوم جای گرفته که در این صفحات تلاش شده تا به فعالیتهای اسدآبادی در مصر و هند و تقویت ملیت آنها بپردازد. تلفیق سنت و مذهب اندیشهای است که جمالالدین در سفر به خاورمیانه دنبال میکند. کدی با اشاره به نقش وی در مبارزه با امپریالیسم آورده است: «او همچنین کوشید به مردان جوانی که آموزش مذهبی سنتی دیده بودند، راهی را نشان دهد که بتوانند ایدههای سیاسی و علمی غرب را بپذیرند بیآنکه هویت مذهبی یا افتخار به سنتهای خودشان را رها کنند. تاریخنویسان بعدی هرچه که درباره تأثیر دقیق او بگویند، بههرحال جایگاه او به عنوان یک پیشرو و معلم اولیه ضدامپریالیسم، تقویت ناسیونالیسم، انسجام علیه غرب و اصلاح برای تقویت درونی(مسائلی که از دوره حیات او رشد کرد و شکوفا شد) بهنظر مستحکم میرسد.»(ص163)
پیگیری اهداف شخصی با عنوانی ظاهرفریب
فصل سوم به «برخی مقالات سیدجمال الدین اسدآبادی» اختصاص دارد. در سطوری از این مقالات میخوانیم: «شکی نیست که در این روزها از هر طرف پریشانحالی و بیچارگی و ضعف، همه طبقات و گروههای مسلمانان را در بر گرفته است. برای همین، همه مسلمانان از شرق و غرب و جنوب و شمال، گوش فرا داشته، منتظر و چشم به راه هستند که از کدام قطعه از قطعات زمین و از کدام عمارت از عمارتهای زمین، حکیمی و تجدیدکنندهای ظهور خواهد کرد تا عقول و نفوس مسلمانان را اصلاح کند، فسادهای عارضه را رفع سازد و دوباره ایشان را بدان تربیت نیکوی الهی تربیت کند، تا شاید بهوسیله آن تربیت نیکو، باز بهحالت مسرتبخش خود رجوع کنند.»(ص189)
در ضمیمه کتاب نقدی از سیدهادی خسروشاهی بر کتاب پروفسور کدی نوشته شده که در قسمتی از این نقد با دیده تردید به کتاب نگریسته و مینویسد: «واکنشی اسلامی به امپریالیسم» علیرغم عنوان جالب و احساس برانگیز آن، از لحاظ محتوی و تحلیلهای مؤلف، در راستای اهداف سیدجمالالدین نیست و در واقع مؤلف خواسته است که با عنوانی ظاهر فریب، اهداف خود را پیگیری کند که حتی «فریدون آدمیت» هم آن را ناشی از «بیهودیگری» میداند که اگر موضوع «امریکاییگری» را هم بر آن اضافه کنیم، ماهیت امر روشن خواهد شد.»(ص288)
مریمالسادات سیدکریمی، مترجم کتاب در صدد پاسخ به نقد خسروشاهی برآمده و در دفاع از کتاب به عنوان یک پژوهش علمی آورده است: «بههرحال به نظر میرسد بهجای حمله به یک پژوهشگر که چرا حقیقتی را (که شاید موردپسند ما نیست) عیان کرده، بهتر آن است که محتوای متن فرانسوی پاسخی به رنان، مورد بازبینی و بازاندیشی قرار گیرد؛ ممکن است از این رهگذر، به تبیینهای جدیدی را علل ضعف مسلمین و راههای خروج از آن دست یابیم. آنچه مسلم است، سیدجمالالدین یک روحانی سنتی نبوده، بلکه ضمن آشنایی با معارف شیعی و فلسفی عالمی جهاندیده و سیاستمدار بوده و نقطه نظراتی را طرح میکرده که رد زمان خودش، بدیع و نوآورانه بوده است. توجه به سخنان او و تلاش برای درک صحیح آن، بیش از تلاش برای تطبیق سیدجمالالدین با عقاید سنتی زمانهی خودش، به جامعهی مسلمان امروز و نیز به شناخت خودِ سید، کمک خواهد کرد.»(ص300)
کتاب «واکنش اسلامی به امپریالیسم» تالیف نیکی آر، کِدی ترجمه مریم سادات سیدکریمی در 300 صفحه، شمارگان پانصد نسخه و به قیمت 18 هزارتومان از سوی انتشارات صمدیه به چاپ رسیده است.
نظر شما