یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۳
روایت احمد آرام از کورش اسدی و مرگش

احمد آرام، نویسنده به روایت دیدارش با کورش اسدی پرداخت و گفت:همه‌ ما خسته‌ایم، همه‌ی ما آرزوهایی داریم که هیچ وقت بهش نمی‌رسیم. در زندگی نویسنده‌ها زیاده‌خواهی اقتصادی و مال و منال وجود ندارد‌. برای‌مان مهم است ناشران رفتار خوبی داشته باشند‌. دربررسی آثار مدارا شود‌، این همه آثار سانسور نشود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شهاب دارابیان: چهل روز از درگذشت کورش اسدی، نویسنده مطرح کشورمان، گذشت عاطفه چهارمحالیان، همسر این نویسنده فقید علت مرگ کورش اسدی را خودکشی  اعلام کرد. احمد آرام نویسنده  در این گفت‌وگو به روایت آخرین دیدارش با کورش اسدی  می‌پردازد و گزارشی  از آن دیدار و گفت‌وگو به دست می‌دهد.
 
آشنایی شما با کورش اسدی چه زمانی رقم خورد؟
کورش اسدی را با کتاب «باغ ملی» می‌شناختم و این اواخر با رمان زیبای «کوچه ابرهای گمشده»، بیشتر به او نزدیک شدم. در کارهایش یک لذت خوانش جنوبی است، اما نه به شکل داستان‌های ناصر تقوایی، عدنان غریفی، مسجدی یا نسیم خاکسار، بلکه در کارهاش یک نگاه دیگر موج می‌زد که مربوط به نسل خودش بود. در نمایشگاه کتاب شیراز خیلی اتفاقی او را دیدم. رفتم یکی از دوستانم را ببینم که نبودش و خوشبختانه کورش در مقابلم ظاهر شد. از اظهار محبتش نسبت به خودم و کارهایم متعجب شدم و دیدم با داستان‌هایم خیلی نزدیک است. فوری مجموعه داستان «بیدارنشدن در ساعت چند» را داد دستم تا چند خطی بنویسم. در غرفه نیماژ بودیم و گفت خوشحالم که به نیماژ آمده‌ای. کورش از بعضی ناشرانی که بد با او تا کرده بودند دلخور بود و گفت از وقتی تمام کتاب‌هایم را به نیماژ داده‌ام، حس خوبی پیدا کرده‌ام چون بهتر دیده شدند. بعد از تعریف او از دوستان ناشر من هم خیالم راحت شد چراکه او احساسش را به من نیز منتقل کرد.

کورش اسدی در حال درخشیدن بود که رفت. 
من اعتقاد دارم هیچ نویسنده‌ای نمی‌میرد؛ چراکه خواننده‌های آثارش او را در رویاهای خودشان زنده نگه می‌دارند، خصوصاً کورش که با یک برخورد کوتاه می‌توانستی به او اعتماد کنی‌. از بعضی چیزها گله می‌کرد که البته با او همذات‌پنداری می‌کردم. رفتن به دست خود، گاه پر از معناست، پر از نشانه است، و اگر ما این رقم رهایی را درک کنیم، می‌توانیم بگوییم او می‌خواست به یک سرانجام برسد، که این سرانجام حاوی یک پیام است.

هم شما و هم کورش اسدی از خطه جنوب هستید. این درد نویسندگان جنوب از کجاست؟
همه جای دنیا، به تناسب شرایط جغرافیایی درد یک تعریف خاص دارد، مثلا نویسندگان جنوب آمریکا که فاکنر یکی از غول‌های شاخص جنوبی است. شما وقتی که درد را در آثار او بررسی می‌کنید، می‌بیند شاخصه‌های درد در نویسندگان آمریکایی متفاوت است، ریموندد کارور یا ریچارد براتیگان که جنوبی نیستند، دشواری زندگی انسان را طوری دیده‌اند که با دیدگاه فاکنر مغایرت دارد. در ایران هم همین‌جوراست و داستان‌های جنوبی سرشار از آدم‌های عاصی و ناآرامی است که وقتی در ساحت داستان نفس می‌کشند، فضا را منحصربه‌فرد می‌کنند.
 
در مراسم کورش اسدی یادداشتی از شما منتشر شد که درباره آخرین مکالمه‌تان با وی بود. در این مکالمه چه حرف‌هایی مطرح شد؟
همانطور که پیش‌تر گفتم‌، زنده‌یاد اسدی با خیال راحت در‌باره باز چاپ آثارش حرف می‌زد‌، می‌توانم بگوییم بسیار خوشحال بود که بعد از گذشت چند سال نشری به سراغش آمده و برای او و آثارش احترام زیادی قائل است، احساسی که خود من هم دارم چراکه من در ارتباط با این گروه فرهنگی متوجه شدم که نگاه‌شان به مولف نگاه سالمی است‌. او از شرایط آثار کتابش راضی بود و مشکلی نداشت، به همین دلیل برخی صحبت‌های مطرح شده خنده‌دار است. من از صحبت‌های او احساس کردم که بعد از گذشت چند سال خیال او از بابت چاپ آثارش راحت شده و نگرانی ندارد؛ چراکه حمایت ناشر از کتاب و پیگیری‌های او برای چاپ در شرایط فعلی نشر بسیار مهم است.

برخی با مرگ کورش اسدی، گاه خاطره‌هایی می‌گفتند که اصلا وجود نداشت. دلیل این رفتارها چیست؟
معمولا مرگ‌های این چنینی تصورات وهم‌انگیزی را دامن می‌زند، مگر بعد از شصت و چند سال صادق هدایت را توی قبرش نمی‌لرزانند‌؟ این مسائل متاسفانه در فضای ادبی وجود دارد‌، یک مشت آدم‌های فرصت‌طلب هم سعی می‌کنند از آب گل آلود ماهی بگیرند‌. شما جدی نگیرد .

به نظر شما دغدغه کورش اسدی چه بود و او از چه چیزی خسته بود؟
ببینید، همه‌ ما خسته‌ایم، همه‌ی ما آرزوهایی داریم که هیچ وقت بهش نمی‌رسیم. در زندگی نویسنده‌ها زیاده‌خواهی اقتصادی و مال و منال وجود ندارد‌، چیزی که مهم است حداقل این است ناشران با آنها رفتار خوبی داشته باشند‌. دربررسی آثار مدارا شود‌، این همه آثار سانسور نشود. اگر همه‌ی این‌ها وجود نداشته باشد، جایش را انگیزه‌کشی می‌گیرد‌. برداشت من این است که مشکلات او و دلیل رفتنش به وضعیت نشر کتاب‌هایش مربوط نمی‌شود. من طی صحبتی که با مسئولان نشر داشتم، متوجه شدم کتاب‌های کورش اسدی در سال‌های اخیر با کمترین اصلاح زیر خط چاپ رفته است.
 
چه چیزی در قلم و تفکر کورش اسدی بود که باعث شد همه او را دوست داشته باشند؟
صداقت. نویسنده وقتی به خواننده اعتماد داشته باشد یک ارتباط دوجانبه صورت می‌گیرد. کورش به آدم‌های داستان‌هایش دروغ نمی‌گفت و آنها هم به ما دروغ نمی‌گفتند و این خیلی خوب است که یک نویسنده بتواند چنین رابطه‌ای را با آدم‌های داستان‌هایش و مخاطبانش ایجاد کند. من فکر می‌کنم پیش از آمدن مرگ باید همدیگر را دوست داشته باشیم ، پس از مرگ‌، دیگر تبدیل به ژست می‌شود. یکی از اهداف نویسندگی ستایش انسان است‌، این را همیشه در ذهن‌مان نگه داریم. همین.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها