کتاب رجال عصر پهلوی، «حکایت حکمت»، زندگی و زمانه علیاصغر حکمتشیرازی تالیف رضا مختاریاصفهانی سرگذشتی بدون غرض از تاثیرگذارترین چهرههای ایران عصر پهلوی را ترسیم میکند.
کتاب با سرفصلهای زیر سامان یافته است: «نقش زمانه»، «شجره حکمت»، «شوریدگی»، «تهران، شهر غرایب»، «دولت و ترقی»، «سنگلاخ قدرت»، «روزگارنو»، «میراث حکمت» و «زندگی حکمت».
پشت جلد کتاب در معرفی حکمت میخوانیم: «علیاصغر حکمت شیرازی از جمله رجال فرهنگی و سیاسی عصر پهلوی است که کارنامهای پرفراز و نشیب دارد. حکایت حکمت، حکایت نسلی است که از مشروطه سر برآورد و در دوره رضاشاه تجربه دولتمردی را از سر گذراند، تجربهای که با نوسازی در حوزههای گوناگون همراه بود. این نوسازی از اهداف مشروطه بود، اما در حوزه سیاست میراث مشروطه پاس داشته نشد، نسل حکمت در بیم و امید، گاه مطیع و گاه منتقد، کارنامهای از خود به جای گذاشت که از نیک و بد در آن میتوان جست وجو کرد. از اینرو برخی از میراث حکمت مانند دانشگاه تهران، ورزشگاه امجدیه، آثار مکتوب و ... همچنان در جامعه ایران ساری و جاری است.»
در مقدمه کتاب با اشاره به ویژگیهای همدورههای عصر پهلوی آمده است: «حکایت حکمت، حکایت یک نسل است؛ نسلی که از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57 را تجربه کرد. حوادثی که در این دوره 75 ساله طی شد، فراز و نشیب بسیار داشت، فراز و نشیبی که با جنگ، اشغال کشور، هرج و مرج، کودتا، دیکتاتوری، فضای باز سیاسی، نوسازی فرهنگی و اجتماعی و ... همراه این اتفاقات هر از چندی نخبگان ایرانی را به بازنگری در مشروطه وامیداشت. گویی در هر برههای تجربهای نو لازم بود.»
در ادامه با اشاره به تالیف سرگذشتنامههای بدون غرض از رجل سیاسی میخوانیم: «از جمله سرآمدان این نسل که به نگرش و نگارش جدیدی از زندگیاش نیاز است علیاصغر حکمت شیرازی است، رجلی که در عرصه فرهنگ و سیاست سالهای متمادی پادار بود. او در اواخر سلطنت ناصری دیده به جهان گشود و در دوره مشروطه در اوان جوانی بود. مشروطه جوانانی چون او را به عرصه سیاست سوق داد، چه سیاست در این دوره از دایره نخبگانی خارج شده و تودهها را هم درگیر ساخته بود.
مشروطه اما با همه امیدهایی که ایجاد کرد، در تلاطم دخالتهای خارجی و اتحاد طیفهای گوناگون طرفدار استبداد و هرج و مرج ناکام ماند. قطعا این ناکامی با پازل جنگ جهانی اول و اشغال کشور تکمیل شد. قحطی و ناامنی حاصلِ ناتوانی دولتمردان داخلی و دخالتهای خارجی بود. چنین وضعیتی موجب شد تلاش برای ایجاد حکومتی مقتدر در اذهان نخبگان خلجان کند، بهویژه نخبگانی که احساس میکردند، مشروطه در شکستن عدم گردش نخبگان ناکام بوده است.»
مولف درباره مقدمات تاسیس دانشگاه در ایران و نقش حکمت مینویسد: «حکمت وزیری بود که بدنه وزارتخانه معارف پلههای ترقی را پیمود. وی نه تنها در قسمت اداری که در سیستم آموزشی وزارتخانه هم تجربه کسب کرده بود.
اعزام حکمت برای مطالعه دانشگاههای فرانسه و تحصیلات عالی را میتوان در ادامه سیاست ایجاد دانشگاه در ایران دانست. در ادامه این برنامهریزیها، تیمورتاش در سال 1310 از یکی دیگر از رجل وزارت معارف، عیسی صدیق، که در آن زمان در آمریکا بهسر میبرد، خواست که «طرح تأسیس دانشگاه تهران» را تهیه کند. او هم طرحی در شانزده صفحه تهیه برای وزیر دربار ارسال کرد و در بهمن همان سال از سوی شاه مأمور اجرای طرح دانشگاه شد. همچنین مقرر گردید دارالمعلمین عالی به هسته مرکزی دانشگاه تبدیل شود و اقدامات مقدماتی در این باره صورت پذیرد.
عیسی صدیق که مأمور اجرای این وظایف بود، در وزارت معارف ارتقاء یافت و در اوایل آذرماه 1311 لایحه تأسیس دانشگاه را به وزیر معارف، یحیی قرهگوزلو، ارائه کرد. برکناری تیمورتاش اما مانع از تقدیم لایحه به مجلس شد. اگرچه تاسیس دانشگاه به تأخیر افتاد، اما شمار مدرسان در رشتههای گوناگون برای تربیت معلم چندان شده بود که لازم بود تعداد دارالمعلمین و دارالمعلمات افزایش یابد. از همین رو وزیر جدید، حکمت، در اواخر سال 1312 لایحه تاسیس 25 باب دارالمعلمین و دارالمعلمات را به مجلس ارائه داد. این لایحه «تهیه و تربیت معلم لایق» برای «تدریس در مدارس ابتدایی و متوسطه» را هدف قرار داده بود «تا اصل تعلیمات عمومی و اجباری هرچه زودتر در مملکت اجرا شود.» علیاکبر سیاسی طرح این لایحه را به ابتکار خود میداند که به حکمت پیشنهاد داده بود. بر مبنای همین پیشنهاد است که سیاسی به ریاست تعلیمات عالیه وزارت معارف انتخاب میشود.»
کتاب رجال عصر پهلوی، «حکایت حکمت»، زندگی و زمانه علیاصغر حکمتشیرازی تالیف رضا مختاریاصفهانی در 362 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و به قیمت 26 هزار تومان از سوی نشر نی روانه بازار کتاب شد.
نظر شما