حسین شیبان در نشست هفتگی شهر کتاب مطرح کرد
تلاش ادوارد سعید برای شالودهشکنی از مفاهیم شرق و شرقشناسی
حسین شیبان گفت: ادوارد سعید در کتاب «شرقشناسی» برای شالودهشکنی از مفاهیم شرق و شرقشناسی تلاش میکند، ولی موفق نمیشود.
ادوارد سعید، شرقشناسی را یک گفتمان میشناسد که مبنای آن تضاد دوگانه شرق و غرب است. این چارچوب مبنای فهم شرق است و آنچه در این چارچوب جای نمیگیرد حتی به عنوان اصل پذیرفته نمیشود. سعید سعی در شالودهشکنی مفهوم شرق دارد اما آیا در این زمینه موفق میشود یا خود به دام تضاد دوگانه شرق و غرب میافتد؟ این بحث در این نشست هفتگی شهر کتاب تحلیل و بررسی شد.
سعید خود را عالم علوم انسانی میداند
حسین شیبان در ابتدای سخنانش با اشاره به کتاب «شرقشناسی» نوشته ادوارد سعید که توسط عبدالرحیم گواهی به فارسی ترجمه شده، گفت: ادوارد سعید در این کتاب برای شالودهشکنی از مفاهیم شرق و شرقشناسی تلاش میکند، ولی موفق نمیشود؛ اگرچه میتواند در این باره بحث ایجاد کند.
وی افزود: بعد از او محققان حوزه پسااستعماری به این تلاش ادامه میدهند. عدهای هم با انتقاد از نظریات او مفهوم شرقشناسی را بازتعریف میکنند. پسا قبل از استعمار به معنای بعد از استعمار نیست؛ منظور آن چیزی است که در استعمار وجود داشته و تا دوره ما ادامه مییابد.
این استاد دانشگاه استکهلم درباره محققان حوزه پسااستعماری گفت: این دسته از منتقدان از مفاهیم عام استفاده میکنند که کارکرد اصلی آنها تأکید بر تفاوت است. در مرحله بعد تفاوت به سطح عام و ذاتیسازی آنها را مورد بررسی قرار میدهند. آنها از مفهوم فرهنگ به گونهای برای توضیح تفاوت استفاده میکنند که انگار این تفاوتها ذاتی بودهاند.
وی در ادامه تصریح کرد: تفاوت که ذاتیساز شد به مفهومی عام تبدیل میشود، پس مشخصه اصلی فرد تفاوت با جامعه میشود و تبعیض نژادی به وجود میآید. همچنین بر مبنای تقسیم نابرابر قدرت، توجیهی برای تبعیض مییابند. به این معنا که صرفنظر از رفتار و فرهنگ درباره مردم تبعیض قائل شده و به نوعی از اصطلاح فرهنگ برای ایجاد تبعیض نژادی استفاده کنیم.
نویسنده کتاب «فضیلت مجروح» با اشاره به پخش شدن این مفاهیم به کمک سفرنامهها و رمانهای حوزه شرق در سطح جهان، خاطرنشان کرد: سعید میخواهد وظیفه خود را به عنوان یک عالم علوم انسانی انجام دهد و این مفاهیم در شرقشناسی به عنوان یک حوزه علمی وجود دارند.
این پژوهشگر حوزه تاریخ تعاریف شرق از نظر غرب را در طول زمان دچار تغییر دانست و گفت: تا دهه پنجاه میلادی هرچه خارج از اروپا بود، از افریقای جنوبی تا شرق آسیا و اقیانوسیه را شرق مینامیدند. بعد از دهه پنجاه تحقیقات شرقشناسی به تحقیقات منطقهای محدود شد.
وی اضافه کرد: اما در زبانهای اروپایی به دلیل نوع استفاده آنها از زبان، مفاهیم مختلفی برای شرق تعریف شده است. استفاده از جهات جغرافیایی برای این تقسیمبندی به سابقه استعمار و اعمال قدرت برمیگردد.
شیبان با بیان اینکه تحقیقات سعید در شرقشناسی درباره سه کشور انگلیس، فرانسه و انگلیس در جایگاه استعمار است، تأکید کرد: با این تعاریف، شرق اسم مستعار شکست و ضعفی است که نشان از موقعیت یک کشور در برابر استعمار دارد.
این محقق همچنین به سه نقل قول سعید در سه برهه تاریخی مختلف درباره مصر به منظور روشن کردن رویکرد عمومی به شرق اشاره و تصریح کرد: هر سه نقل قول به این موضوع اشاره دارند که مصر از نظر تاریخی و فرهنگی برای جهان مهم است و غرب وظیفه دارد از آنها حفاظت کند، چون خود مصریها نمیتوانند بر مصریها حکومت کنند و حتی ممکن است به آن منابع آسیب برسانند. سعید این رویکرد درباره مصر را عام میکند.
وی ادامه داد: مختصات گفتمان اورینتالیستی طبق نظریات ادوارد سعید اینگونه تعریف میشود: در درجه اول شرق برای غرب بسیار مهم است. دوماً شرق نمیتواند بر خود حکومت کند و اگر به حال خود رها شود خود را تخریب میکند و این برای غرب یک ضایعه است. سوماً نجات شرق از قدرت مخرب خود وظیفه غرب است. در نتیجه از آنجا که شرق به این ترتیب ناتوان از بیان خود است، این غرب است که باید تاریخ شرق را بنویسد و به جای او سخن بگوید.
این پژوهشگر همچنین درباره تضاد شرق با غرب در این دیدگاه بیان کرد: مفاهیم شرق و غرب از طرفی به هم وابستهاند و از طرفی دیگر در برابر هم قرار میگیرند. برای مثال اگر غرب پیشرفته است، شرق باید عقبافتاده باشد. با این پیشفرض هویت غربی در تقابل با هویت شرقی تعریف میشود.
وی ضمن تأکید بر این نکته که گفتمان اورینتالیستی میتواند نسبت به شرق رویکرد مثبت یا منفی داشته باشد، گفت: اورینتالیسم یا شرقشناسی مانند هر گفتمان دیگری واقعیت را مشخص میکند. درباره شرق چیزهایی قابل رؤیتاند که در تقابل با غرب قرار گرفتهاند، پس بخشی از واقعیت غیر قابل دیدن میشود.
در ادامه بحث، شیبان پیشقضاوتی را مبنای داوری مطرح کرد و راه به دست آوردن آن را تجربه دانست و افزود: اگر بخشهایی از واقعیت براساس پیشقضاوتی حذف شود، دیگر با پیشقضاوتی سر و کار نداریم، با گفتمان سرو کار داریم. گفتمان اورینتالیستی هم به همین طریق عمل میکند. به همین خاطر شرق معمولاً از طریق غرب شناخته میشود. به عنوان مثال در ایران هم وقتی درباره اقلیتهای قومی و مهاجران افغان صحبت میکنیم، همین مشکل پیش میآید.
این استاد دانشگاه همچنین درباره موقعیت قدرتهای استعماری در برابر شرق، با اشاره به مسأله دولت، ملت و هویت ملی به بازتعریف ناسیونالیسم ملی و شهروندی پرداخت و با ذکر مثالهایی در این رابطه بیان کرد: زبان حامی فرهنگ، قومیت و تاریخ است. زبان همواره در حال تغییر است و قومیت و نژاد را با خود همراه میکند؛ تا جایی که انگلیس در جایگاه استعمار زبان هند و اروپایی را عقلانی و زبانهای آسیای جنوب شرقی را غیرعقلانی اعلام کرد. آنها معتقد بودند زبانهای عقلانی فتح را به ارمغان میآورند. پس قدرت انگلیسیها ذاتی است و مربوط به نژادشان.
شیبان در ادامه با ارجاع به نظریات ساموئل هانتیگتون در کتاب «برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی» به ذاتگرایی با توجه به فرهنگ و ملت اشاره کرد و گفت: هانتینگتون معتقد است بعد از دهه 80 قرن بیستم فرهنگ و مذهب به هم متصل شدند و این ارجاع به سیاست هم وارد شد. ایده هانتیگتون در این نظریه وجود هفت تمدن جهانی براساس ادیان است: مسیحی-غربی، اسلامی (که بیشترین جمعیت را به خود اختصاص داده)، امریکای لاتین، افریقایی، هندو، ارتودوکس و بودایی.
وی افزود: هانتینگتون مشخصاً درباره گفتمان اورینتالیستی حرف میزند. مرز این تمدنها با خون مشخص شده و با جنگ دست و پنجه نرم میکند. مشخصه فرهنگ مذهب است. تفاوتهای مذهبی تبدیل میشود به تفاوتهای ذاتی و عام. بین مردم این تمدنها دیگر فردیت وجود ندارد.
این نویسنده از یکی از منتقدان نظریات ادوارد سعید به نام برنارد لوییس نام برده و در اینباره اظهار کرد: لوییس در کتاب «نخستین مسلمانان در اروپا» که توسط محمد قائد به فارسی ترجمه شده، سفرنامههای مسلمانانی را که از قرن هفتم تا نیمه قرن هفده میلادی به اروپا رفتهاند، با سفرنامههای اروپاییانی که در همین دورهها به شرق آمدهاند، مقایسه میکند.
وی ادامه داد: در این دورهها مسلمانانی که به اروپا سفر میکنند علاقهای به یادگیری فرهنگ و زبان غرب ندارند، در حالیکه اروپاییان برعکس عمل کردهاند. البته لوییس در این استدلال کلی کشور، طبقه اجتماهی و دوره زمانی را که این سفرنامهها نوشته شده در نظر نگرفته و نویسندگان سفرنامهها را به طور کلی مسلمان نامیده است. این نوع برخورد حاوی اورینتالیسم و نگاهی است که سعید به آن اشاره دارد و لوییس با این نقص نمیتواند به نقد نظریات سعید بپردازد.
شیبان خاطرنشان کرد: اورینتالیسم از نگاه سعید با پیشقضاوت منفی درباره شرق همراه نیست. بلکه توضیحاتی میدهد که به طور طبیعی شرق را در برابر غرب قرار داده و نکات مثبت شرق در این رویارویی حذف میشوند.
این استاد دانشگاه در آخرین قسمت صحبتهای خود با اشاره به مفهوم غربستیزی، ریشهاش را در دوره رمانتیک دانست و گفت: غربستیزی سنت را در تحول تاریخی برجسته میکرد. این نگاه تحول اقتصادی و شهرنشینی مدرن را باعث فساد اخلاقی و شهری میداند. این ایدئولوژی را ژاپنیها برای توجیه درگیریشان با امپریالیسم امریکا و اروپا استفاده میکردند.
وی افزود: بعدها این نظریه به کشورهای آسیایی منتقل شد و در خاورمیانه و ایران محبوب شد. مثلاً دکتر شریعتی اسلامگرایی را با غربستیزی یکی دانست. مهم نیست که غرب منفی است یا شرق. مهم تفاوت بین این دو است. این تفاوت در غربستیزها وجود دارد. در این ایدئولوژی شرق ابژه طبیعی اعمال قدرت غرب است.
این استاد دانشگاه در ادامه خاطرنشان کرد: اورینتالیسم نزد ادوارد سعید گاه گفتمان، گاه ایدئولوژی و گاه سیاست است. از دیدگاه سعید غرب نرمال است و شرق ابنرمال. آنچه ابنرمال است باید تصحیح شود تا بتوان از نظر سیاسی و اقتصادی از آن استفاده کرد. نهاد استعماری وظیفه دارد ابنرمال را به یک نرمال قابل استفاده تبدیل کند. علمی که به ابژه کردن شرق مشغول است، علم شرقشناسی است.
این پژوهشگر حوزه تاریخ با بیان این موضوع که در این دیدگاه مفاهیمی که علوم و تحقیقات پسااستعماری بر آنها بنا شده، بررسی میشوند که در عین حال حامل تفکرات اورینتالیستی هستند، تصریح کرد: محققان پسااستعماری کسانی هستند که سعی کردند مفاهیم غلط نظریات اورینتالیستی سعید را مورد انتقاد قرار دهند.
شیبان در پایان افزود: توماس هال یکی از این محققان است. او درباره مفهوم هیبرید (ترکیب) در فرهنگ و زبان حرف میزند و این سوال را مطرح میکند که آیا هیبریدیته میتواند راه حلی باشد برای معضل مباحث اورینتالیستی سعید؟
نظر شما