چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۹
جک لندن، نویسنده‌ای که به زندگی عشق می‌ورزید

امروز بیست‌ودوم نوامبر (1 آذر ماه) سالروز مرگ جک لندن، رمان‌نویس شهیر آمریکایی است که مخاطبان وی را بیشتر با آثاری چون «سپید دندان» و «آوای وحش» می‌شناسند. به همین بهانه در گزاشی نگاهی به زندگی و آثار وی انداخته‌ایم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - گردآوری و ترجمه: سحر حسابی: جک لندن، (زاده 12 ژانویه 1876 - درگذشته 22 نوامبر 1916) نویسنده‌ پرآوازه آمریکایی برای مخاطبین ایرانی نویسنده‌ نا‌آشنایی نیست. جان گریفیث چنی معروف به جک لندن، از مطرح‌ترین رمان‌نویسان اوایل قرن بیستم آمریکا به حساب می‌آید و رمان‌هایی چون «سپید دندان» و «آوای وحش» از وی به زبان‌های زیادی از جمله فارسی ترجمه شده‌اند.
 
داستان‌های بسیار سوزناک جک لندن، از سختی‌ها و مشکلاتی که او خود در زندگی با آنها روبه‌رو شده، سرچشمه می‌گیرند. البته خود لندن در جایی اعتراف می‌کند که: «من برای ناشران می‌نویسم، نه برای خودم» و تعداد آثار زیاد وی، که به پنجاه داستان می‌رسد، این را تصدیق می‌کند که وی تنها برای کسب پول قلم به دست می‌گرفته است.

بیشتر آثار لندن، مبتنی بر فلسفه‌ خاصی است که طرفدار اصل زندگی مرفه برای همگان بوده و فقر و تهیدستی مستمندان را برنمی‌تابد. عصیان بر ضد جامعه و بر ضد عقاید باطل و خرافی در همه آثار این نویسنده به چشم می‌خورد. او جز توانایی و تبحر در هنر روایت گری، طبع و نهاد خویش را در وجود قهرمانانش می‌گنجاند که آن شور زندگی، حسن نیت، جوانمردی، بردباری، اصالت در مبارزه و تمایل به بخشایش است. کمتر کسی در میان نویسندگان آمریکایی از چنین اقبال و محبوبیت عام و مداوم در داخل و خارج از کشورش برخوردار بوده است.
 
بسیاری از ایرانیان جک لندن را با «سپید دندان» و «آوای وحش» می‌شناسند و کمتر کسی از داستان «عشق به زندگی» سخن می‌گوید. از لندن مجموعه داستان کوتاهی تحت عنوان «عشق به زندگی» منتشر شده،که شامل چندین داستان کوتاه است و به زعم بسیاری از صاحب‌نظران شاهکار ادبی لندن به حساب می‌آید.
 
 لندن داستان «عشق به زندگی» که بلندترین قصه‌ این مجموعه‌ است را با الهام از اخبار روزنامه‌ها در مورد آلاسکا و اتفاقاتی که در آنجا رخ می‌داد، نوشته است. بسیاری از انسان‌ها ممکن است بگویند ما عاشق زندگی‌مان هستیم و نعمات زندگی را ارج می‌نهیم اما به باور منتقدان، جک لندن در این داستان کوتاه مفهوم مناسب‌تری از عشق به زندگی به خواننده ارائه می‌دهد. از دیدگاه نویسنده عشق به زندگی به معنای عام آن نه تنها عملی ساده و لذت‌بخش نیست، بلکه کاری بسیار طاقت‌فرسا و عذاب‌آور است. دوران طاقت‌فرسا برای لندن دوران سختی کار در حرفه‌هایی بود که هیچ نوع سنخیتی با روح انسان‌های مشغول به آن نداشت. او خیلی سریع به این نتیجه رسید که «رویای آمریکایی» به معنی رایج آن، که نوید خوشبختی را برای مردم سرزمین‌اش به ارمغان آورده ‌بود، در واقع توهمی است که جز با استثمار اقشار ضعیف جامعه به دست نمی‌آید. همان قشر‌ی که امکاناتشان در حد نیازها‌ی اولیه‌ که همان ارتزاق فقط برای ادامه‌ حیات است تأمین می‌شود.

اما با این وجود لندن اعتقاد داشت که با همین توانایی‌های محدود جسمی‌اش می‌تواند پله‌های ترقی را طی کرده و از دام فقر رهایی یابد. ناگفته نماند که او می‌دانست برای همان مقدار اندک نان باید به اندازه دو نفر کار کند. لندن کودکی سختی گذرانده و برای کمک به خانواده، به شغل‌های گوناگون مانند روزنامه‌فروشی، کارگری در کارگاه لباس‌شویی، پیشخدمتی در کافه‌های بندری و کارگری در کشتی دست زده بود. از این‌رو خوب می‌دانست عشق به زندگی همان تلاشی است که به بقای انسان منجر می‌شود.
 
«عشق به زندگی» داستان دو مرد است که در جستجوی طلا رهسپار مناطق سرد شمالی «یوکن» می‌شوند و به هدفشان دست می‌یابند. در راه بازگشت یکی از آن دو درمی‌یابد که پایش در رفته است و از دوستش «بیل» کمک می‌خواهد. اما هیچ کمکی دریافت نمی‌کند. «بیل» او را تنها ، زخمی و بدون آذوقه ترک می‌کند. اینجاست که عشق مرد به زندگی در بوته آزمایش قرار می‌گیرد.
 
نخستین و تنها‌ نشانه خطر مرگ‌بار در قصه «عشق به زندگی» سکون است. شخصیت داستان وسایل داخل کیف و حتی طلاهایش را دور می‌ریزد. همان کیف پر از طلایی که برای به دست آوردنش سختی‌های زیادی را متحمل شده بود. پس از مدتی دیگر گذر زندگیش را نمی‌فهمد و حتی درد پایش را احساس نمی‌کند و شروع به خوردن استخوانی می‌کند که حتی سگی که در کنارش نشسته حاضر به خوردنش نیست. این تعاریف، اغراق در صفت‌های انسانی نیست بلکه کشف جدید نویسنده از دنیای رمان‌نویسی است.

دنیایی که در آن تجربیات مردی دنیا دیده را بازگو می‌کند که تا لحظه آخر برای حفظ زندگیش تلاش می‌کند. به عقیده ماکسیم گورکی: «جک لندن نویسنده‌ای است که عمیقاً اراده افراد را می‌بیند، حس می‌کند و آن را به صورت هنرمندانه‌ای بازگو می‌کند.»
 
روایتی دیگر معتقد است جک لندن، در سال 1896 میلادی با گروهی از جویندگان طلا به «کلاندایک» سفر کرد؛ سفری که با ناکامی همراه بود. زیرا به علت مرگ پدرخوانده‌اش مجبور شد به «اوکلند» بازگردد. به نظر می‌رسد آنچه که او در شمال دید و تجربه کرد عامل موفقیت آثارش، از جمله «عشق به زندگی» بود.

البته اتفاقات این سفر را به شکل جداگانه در سال 1903 میلادی در داستان «آوای وحش» منتشر كرد، که گزارشی از سفر به «کلاندایک» و سرگذشت سگی گرگی به نام «باک» است. سگ، تنها به عشق ارباب مهربانش در میان آدمیان می‌ماند و همین که ارباب به دست گروهی از بومی‌ها کشته می‌شود، روانه جنگل می‌شود تا به زندگی اجدادی خود بپیوندد و در میان برادران جنگلی آوای شادی سر دهد. رمان «آوای وحش» خوانندگان زیادی را متوجه خود کرد و خوانندگان آمریکائی‌، که در آغاز قرن بیستم به دنیای صنعتی و ماشینی وارد شده بودند، از عطر تند و وحشی درختان جنگل و سرشت زندگی در آغوش طبیعت، که توسط جك لندن بسیار زنده و گویا وصف شده بود، سرمست شدند.
 
اگر چه مارك تواين را مي‌توان بنيان‌گذار رئاليسم ادبی در آمريكا دانست اما رئاليسم او در مقايسه با نويسندگاني چون جك لندن فاقد عمق، بصيرت و پرخاشگري عليه مظاهر سلطه و سرمايه در آمريكا است. از خصايص ادبی تواين می‌توان به زبان روزنامه‌نگارانه و لحن عاميانه اشاره كرد كه توسط او به ادبيات داستانی وارد شد و نمونه‌ بارز آن را می‌توان در ماجراهای «هاکلبرفین» و «تام سایر» مشاهده کرد. بعدها جك لندن از آن در برخی آثار خود نظير «مارتين ايدن» و «اعترا‏ف» استفاده كرد. اگرچه تواين نويسنده‌ای رئاليست است اما رئاليسم او عمق معرفتی و جامعه‌شناختی ندارد و در حد به ‌تصوير كشيدن ظواهر امور و شخصيت‌ها متوقف شده است. این نقیصه را جک لندن در آثار خود به خوبی پر می‌کند. لندن نقدی پرخاشگرانه را وارد دنیای ادبیات کرد و با واردكردن اين تِم پرخاشگرانه انتقادی در آثارش توانست بر كرسی اولين داستان‌نويس رئاليسم انتقادي آمريكا تكيه زند.
 
آثار وی همچنان به عنوان منبعی ارزشمند برای ساخت آثار سینمایی محسوب می‌شوند. نخستین اقتباس سینمایی از آثار لندن به حدود صد سال پیش باز می‌گردد که دیوید گریفیث فیلم «برای عشق الهی» را با اقتباس از داستان «تنها گوشت» کارگردانی کرد.
 
روند اقتباس از آثار لندن در دهه بیستم میلادی نیز همچنان با ساخت فیلم «عجیب» به کارگردانی ویکتور فلمینگ، کارگردان «برباد رفته» ادامه یافت. از دیگر آثار اقتباسی ارزشمند این دهه باید به فیلم «برپا کردن آتش» اشاره کرد که به کارگردانی چالز باربین ساخته شده است. در دهه 30 نیز آثار زیادی با اقتباس از رمان‌ها و داستان‌های جک لندن بر پرده سینماهای جهان آمد، که از مهم‌ترین آن‌ها باید به فیلم «آوای وحش» به کارگردانی ویلیام ولمن و بازی کلارک گیبل اشاره کرد. جذابیت آثار لندن در قرن بیست و یکم هم‌چنان ادامه یافت و بیش از ده اثر سینمایی نیز در این دهه با اقتباس از آثار وی ساخته شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها