پییر بوردیو: هدف من از تحلیل جامعهشناختی دنیای دانشگاهی این است که انسان دانشگاهی، یعنی عالیترین طبقهبندی کننده در میان طبقهبندیکنندگان را در تور طبقهبندیهای خود او به دام بیاندازم.
بوردیو در این کتاب، ساز و کارهای «دانشگاه» به مثابه یک «میدان» بررسی میکند. او دانشگاه را مانند بسیاری از حوزههای اجتماعی_حرفهای در تمثیلی که از فیزیک میگیرد، میانی در نظر میگرفت که در آن با نوعی تقسیم امتیازات مادی مواجهه هستیم. از منظر بوردیو، میدانها پهنههایی هستند که در آن با نوعی تقسیم امتیازهای مادری سر و کار داریم.
پییر بوردیو در پیشگفتار چاپ انگلیسی کتاب «انسان دانشگاهی» در معرفی آن مینویسد:تحلیلی که در این کتاب از دنیای دانشگاهی به عمل آوردهام محصول تأمل انتقادی روی فعالیت علمی است که من حتی از زمانی که در کسوت یک مردمشناس جوان، منطقه زادبوم خویش را موضوع مطالعه و مشاهده مردمشناسی قرار دادم و هرگز آن را فرو نگذاشتهام. بنابراین، هدف من از تحلیل جامعهشناختی دنیای دانشگاهی این است که انسان دانشگاهی، یعنی عالیترین طبقهبندی کننده در میان طبقهبندیکنندگان را در تور طبقهبندیهای خود او به دام بیاندازم. شاید این سناریو به نظر کمیک برسد، گویی درباره دونژوانی است که اغفال گشته یا خسیسی که اموالش را بالا کشیدهاند، و البته کسانی هم هستند که شاید به دلیل احساس خطر و تهدیدی که در آن مییابند، ترجیح دهند آن را به تراژدی شبیهتر بدانند. من به سهم خودم فکر میکنم تجربهای که نتایجاش در این کتاب عرضه شده، بیشباهت به تجربه قهرمان داستان کوتاه دیوید گارنت به نام مردی در باغوحش نیست. مرد جوانی پس از مجادله با نامزدش، در حال یأس و اندوه نامهای به مدیر باغوحش مینویسد تا پستانداری را به باغوحش اهدا کند که جایش در میان مجموعه حیوانات باغوحش خالی است، و مقصود او کسی نیست جز خودش؛ سپس او را در قفسی کنار قفس شامپانزه میگذارند و تابلویی بر قفساش نصب میکنند با این نوشته: «هومو ـ ساپیینس. اهدایی جان کرومانتی اسکوایر. از بازدیدکنندگان تقاضا میشود با گفتههایشان این مرد را نیازارند.»
وقتی جامعهشناس تصمیم میگیرد نزدیکترین و مأنوسترین جنبههای دنیای خویش را مطالعه کند، نباید همچون مردمشناسها امر خارجی و غریبهای را مألوف، و خانگی سازد، بلکه باید از انس و الفت اولیه با شیوههای زندگی و تفکری که برای او تیره و مبهم میمانند ـ چون بسیار آشنا و مأنوساند ـ فاصله بگیرد تا آن را غریبه و نامأنوس گرداند. در واقع هدف غایی و نقطه اوج شناختهایی که از دنیاهای بیگانه و غیرعادی به دست آوردهایم، این است که دنیای اولیه و عادی خویش را بشناسیم. اما تا به حال هرگز چنین نبوده است: نزد دورکیم، و نیز لوی ـ استروس، هیچ مجالی برای تحلیل «شکلهای طبقهبندی» مورد استفاده دانشمندان و کندوکاو در ساختارهای اجتماعی دنیای آکادمیک (که البته دورکیم در تکامل تفکر تربیتی بهخوبی تحلیل کرده است) برای یافتن ریشههای مقولههای ادراکی استادان دانشگاه وجود ندارد.
با اینحال، علوماجتماعی میتواند امیدوار باشد که قطعیترین پیشرفت خود را از تلاش بیوقفه برای نقد جامعهشناختی استدلال جامعهشناختی به چنگ آورد ـ یعنی نشان دهد که نه فقط مقولههای تفکری که آگاهانه یا ناآگاهانه به کار میگیرد، مانند همه جفتواژههای متضادی که غالبا مشخصه بر ساخت علمی دنیای اجتماعی است، بلکه همچنین مفاهیم مورد استفادهاش که غالباً چیزی بیش از تصورات عقل سلیمی نیست که به صورت غیرانتقادی و نیندیشیده وارد گفتمان علمی و پژوهشی شدهاند (مانند مفهوم «حرفه» که در این مطالعه به صورت تلویحی رد شده است) یا مسایلی که برای مطالعه برمیگزیند، که بهفور چیزی جز روایتهایی از آخرین «مسایل اجتماعی» روز نیست که به صورتی کموبیش ماهرانه تغییر چهره یافته است («فقر» یا «اوباشگری»، «افت تحصیلی» یا «شهروند درجه یک» و غیره) همگی سرچشمه و تکوین اجتماعی دارند.
«انسان دانشگاهی» پییر بوردیو با ترجمه حسن چاوشیان در انتشارات پارسه به قیمت 55000 تومان منتشر شد.
نظر شما