یوسف قوجُق؛ نویسنده، ضمن اشاره به تاثیر جنگ بر تولید اثر ادبی و تاکید دارد که نویسندگان جوانی که جنگ را لمس نکردهاند ارزشهای ناب انسانی، دینی و الگوهای شخصیتی دو ران جنگ را را با شیوهای حرفهای، عمیق و بسیار فاخر در آثار خود روایت میکنند و به جنبههای منفی و سیاه نیز نگاهی چالشی خواهند داشت.
از آن جهت که طبع و احساس پدیدآورندگان آثار ادبی هر جامعه، نسبت به جامعهشان حساس هست، طبیعتاً میتوان گفت که آثارشان بازتابی از جامعه هست. بهعبارتی آفرینشهای ادبی را وجدان بیدار یک جامعه میدانم. قطعاً نویسنده تحت تاثیر جامعه قرار دارد و خود با اثرش بر جامعه تاثیر میگذارد.
ادبیاتی که این گونه تولید و عرضه میشود، قطعاً وظایفی هم بر عهده دارد و از همین جاست که طیف وسیعی از آثار ادبی با درونمایه و مضامین متنوع وارد جامعه میشود. برخیها سرگرمکننده و عامهپسند هستند و برخیها نیز آثاری عمیق و عمیقتر برای اقشار خاص و خاصتر جامعه.
میخواهم عرض کنم که ادبیات به خاطر داشتن نقش روایی، شیرین است و بسته به قالب و تفکری که در ذهن پدیدآورندهاش اندیشیده شده، مخاطبینی را به خودش جذب میکند. پس در هر شکلی، آثار ادبی حامل وظیفهای، پیامی، تفکری هستند که آموزندگی، سرگرمی، آشنایی با آرمانها، ارزشها، رسیدن به حقیقت و فراحقیقت و... را میتوان متصور شد.
از جهتی، نویسنده که در بطن جامعه هست و تمام ریز و بم زندگی و جامعه خودش را درک کرده، برای نوشتن اثر ادبی، عواطف، تجربیات، تفکرات، تخیلات، ایدهها و آرمانهای خود را در قالبی که انتخاب کرده، مطرح میکند و مخاطبین را به توافق و یا به چالش و دیدن از نوعی دیگر فرامیخواند. عرضم این است که ادبیات، ژرفترین نگرشها را نسبت به جامعه، انسان و پیرامونش را به ما نشان میدهد و ما را به تفکر و لذت دعوت میکنند.
حال برسیم به موضوع جنگ (در مفهوم پلشتی و خانمانسوزی و بدبختی) و دفاع مقدس (که معمولاً فرآیندهایی از ارزشهای انسانی و دینی هر کشوری هستند که در دفاع از میهن رخ میدهد.)
زندگی عادی و روزمره، خالی از بهانه برای سوژهیابی جهت نوشتن داستان است، اما رخدادی مثل جنگ باعث چالش در زندگی عادی میشود و نویسنده میتواند به بهانههای مختلف، انسان را در موقعیتهای خاصی قرار بدهد و یکنواختی از بین میرود و ایجاد نامتعادلی در خط عادی زندگی میشود و اینها فرصتی برای نویسنده ایجاد میکند.
میخواهم عرض کنم که مقولاتی نظیر جنگ و دفاع، موقعیتهای خاصی هستند و پر از ایده و سوژه برای ذهنهای فعال نویسندگان و بهانه خوبی برای نویسندگان، تا اگر رمان شخصیت دوست دارند بنویسند، لایههای پنهان شخصیت را متبلور و به ظهور برساند و اگر رمان حادثه بنویسند، موقعیتهای ناب را تخیل نمایند. به یک معنی، جنگ موقعیتی استثنایی برای نویسنده خبره برای واکاوی شخصیتها، نشان دادن ایدئولوژی و... است.
از طرفی، طبیعی هست که همه نویسندگان اثر انگشت واحدی نداشته باشند. هر نویسنده نگاه خاص خودش را نسبت به مقولههایی همچون جنگ دارد. یکی سیاه میبیند و جنگ را در پلشتی و ویرانگریها میبیند اما کسی هم نگاهش دیدن زیباییها در ورای واقعیت و حقیقت و نشان دادن تبلور آموزههای دینی در عملکرد شخصیتهای رزمندگان است.
ارزشگذاری در حیطه من نویسنده نیست که نظر بدهم کدام درست و کدام نادرست است، چون جنس ادبیات این را برنمیتابد و قضاوت درستی یا نادرستی را جامعه مخاطب باید تشخیص بدهد و برای مخاطب هم، بیش از هر چیزی، عنصر کشف در داستانها، به نظرم خیلی مهم هست. داستان دارای ظاهر و باطن است. ظاهر را همه میبینند اما دیدن باطن داستانها لذت کشف به همراه دارد و مختص عمیق خوانها و مشکلپسندها هست.
پس وظیفه ادبیات جنگ و دفاع مقدس، نشان دادن منظرهای مختلفی از موقعیتهای جنگ است، چه در این گونه داستانها، صدای گلولهای را بشنویم و چه نشنویم.
نکتة خیلی مهمی که میخواهم عرض کنم تا برسم به نتیجهگیری از صحبتهایم، این است که در هر جای دنیا و در هر عصری، مردمی و جامعهای وجود ندارد که بدون باورها، آیینها و اسطورهها و کهنالگوها باشند. اسطورهها، باورها و آیینها در طول تاریخ درحال تحول بودهاند مثل زبان و گویش که خاصیتش همین است.
اسطورههایی همچون سیاوش، رستم، آدم، حوا، یونس و...از همان ابتدا با عنوان «اسطوره» خلق نمیشوند. در هر دوره خاص از زندگی، اسطورههای جدید در حال زایش و یا اسطورههای موجود در حال تبلور و دگردیسی بر حسب اوضاع زمانه خودشان هستند.
آفرینش اسطورهها ارادی و مدیریت شده نیست، بلکه دولتها و حکومتها بر حسب افکار عمومی اکثریت مردم، اگر شرایط مناسب و مساعد را فراهم کنند،
نویسندگان که بخش حساس و خالق هنر جامعه هستند، اسطورهها را میآفرینند و یا دگردیسی و متبلور میکنند.
با توجه به آنچه عرض کردم، میخواهم نتیجه بگیرم، لحظات ناب انسانی و دینی که در طول جنگ تحمیلی اتفاق افتاده، به مرور به آیینها و کهنالگوها و شخصیتهایی که در هیبت رزمنده در جبهه حضور یافته، شک نکنید که به مرور برای آیندگان ما تبدیل به اسطوره خواهند شد.
شرایط این امر فراهم خواهد شد و نویسندگان نسل جوان و آتی، اگر چه جنگ را به چشم ندیدهاند، این ارزشهای ناب انسانی و دینی و الگوهای شخصیتی را با شیوهای حرفهای، عمیق و بسیار فاخر کار خواهند کرد و در کنار دفاع مقدس، قطعاً آثاری هم نوشته خواهد شد که به جنبههای منفی و سیاه هم نگاهی چالشی خواهند داشت که این امری طبیعی هست و خاصیت ادبیات همین است و ادبیات، هنر بیان است و هر نویسندهای اثر انگشت خاص خودش را دارد و...
نظر شما